• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

خط و خوشنويسى

Maryam

متخصص بخش ادبیات
.


خط شکل مکتوب کلام است و انتقال مفاهيم به شکل عينى ماهيت اصلى خط و خوشنويسى است.

خوشنويسى يکى از هنرهاى اصيل و سنتى کشور است. قرن‌هاست اين هنر به‌عنوان پررونق‌ترين و جلوه‌سازترين شاخه هنر زيباى ايرانى شناخته شده است و يکى از ابعاد فرهنگ اصيل ايرانى را بوجود آورده است.
خوشنويسى والاترين منزلت را در ميان هنرهاى اسلامى دارد و يکى از تعاريف خوشنويسى در متون اسلامى اين است: خوشنويسى هندسهٔ روحانى لغاتى است که به‌ وسيلهٔ ابزار مادى تجسم مى‌يابد.
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خطوط ايرانى


خطهاى ايرانى تعليق، نستعليق و شکسته نستعليق مى‌باشد. با ضابطه‌مند شدن خط تعليق در دوران صفويه، مقدمات ظهور نستعليق فراهم شد. اين دو خط در ميان ايرانيان و ملل ترک وارد و زبان رشد يافت و سهم مهمى در پيشبرد خوشنويسى اسلامى داشت. خط شکسته نيز از ابداعات ايرانياناست که در پيوند با تعليق و نستعليق قرار دارد.
تعلیق
نستعلیق
شکستهٔ نستعلیق
تعليق
از قرن پنجم هجرى در نسخ تحريرى (شيوهٔ ايراني)، بتدريج دگرگونى‌هايى پديد آمد و از اواسط قرن هفتم بر اثر تکامل قلم ايرانى خطى بوجود آمد که مقتبس از آن و نيز خط توقيع و رقاع بود و بنام خط تعليق کمال و رواج يافت. اين خط در تحرير کتاب‌ها و ديوان‌هاى شعر يکار مى‌رفت و تا قرن هشتم رو به تکامل رفت.

نياز به سرعت در نوشتن باعث شد تا پيوستگى حروف و کلمات مجاز شود و خطى بوجود آمد که شکسته تعليق ناميده شد. اين قلم خاص کاتبان ديوان بود که گاهى ”ترسّل“ نيز ناميده شده است. امروزه خطاطان ايرانى با تعليق کمتر آشنايى دارند. پس از رواج خط تعليق، عثمانى‌ها و مصرى‌ها در آن تصرفاتى موافق با سليقه خود ايجاد کردند و شيوهٔ خود را ”ديواني“ ناميدند.
نستعليق
در بين انواع خوشنويسى که از ابتداى اسلام تا بحال وجود داشته است، نستعليق زيباترين نوع خوشنويسى محسوب مى‌شود؛ بطورى که آن را ”عروس خطوط اسلامي“ لقب داده‌اند. نستعليق که آميختهٔ دو خط تعليق و نستعليق گفته شده، توسط ميرعلى تبريزى به کمال دست يافت و حرکتى نو آغاز شد.

خط نستعليق از همهٔ شرايط زيبايى برخوردار است؛ از آن جمله: اعتدال، موزوني، استواري، تناسب، حسن ترکيب و هم‌آهنگى ذوق و سليقه. علاوه بر زيبايى منظر، سهولت و سرعت تحرير نستعليق و نيز آسانى قرائت کلمات و سطور از موجبات رواج آن بوده است. نستعليق خطى است با قاعده و حروف اين خط را ملهم از زيبايى طبيعت دانسته‌اند.
در سى - چهال سال اخير تا امروز توجه به خط نستعليق روزافزون بوده است و خوشنويسانى توانا در اين زمينه ظهور کرده‌اند. از هنرمندان خوشنويسى نستعليق معاصر که در ترويج آن در دوران معاصر تلاش کرده و موجب رونق و ترويج اين نوع خط شده‌اند، مى‌توان از عماد‌الکتاب، سيد حسين ميرخاني، سيد حسن ميرخاني، على‌اکبر کاوه را مى‌توان نام برد.
اصول خط نستعليق امروزه همان است که ميرعماد لحاظ کرده بود. هنرمند قرن سيزدهم بنام محمدرضا کلهر در چارچوب شيوۀ ميرعماد تغييراتى ايجاد کرد که در زيباتر شدن و تطبيق آن با صنعت چاپ در آن زمان، نقش اساسى داشت. ميرزا غلامرضا اصفهانى نيز از هنرمندان همين دوره است که نستعليق را بسيار استادانه مى‌نوشت.
بهرحال بارزترين مشخصهٔ نستعليق زيبايى آن است.
شکستهٔ نستعليق
از انواع خوشنويسى ايران، خط شکسته نستعليق است که داراى پيچش‌ها و حرکت‌هاى بسيار زيبايى است. مشخصهٔ بارز آن روان‌نويسى و تندنويسى است.
اين خط از ابداعات ايرانيان است که مستقيماً در پيوند با تعليق و نستعليق مى‌باشد. از اوايل قرن يازدهم و آخر دورهٔ صفويه، خط شکسته نستعليق بدليل کثرت کاربرد و نياز به تندنويسى بوجود آمد. مهم‌ترين خوشنويس اين خط، درويش عبدالمجيد طالقانى (نيمه دوم قرن ۱۲) است. ابداع و استخراج شکسته نستعليق را از نستعليق در اوايل قرن يازدهم به مرتضى قليخان شاملو و برخى نيز به محمد شفيع هروى معروف به شفيعا نسبت داده‌اند.
هنرمند ديگر اين خط سيد على اکبر گلستانه در قرن سيزدهم است که شيوهٔ درويش عبدالمجيد را ادامه داد.
شکسته نستعليق بعد از يک دوران کوتاه رکود، امروزه مورد توجه خوشنويسان واقع شده است. حروف و کلمات در اين نوع خوشنويسى از شکل‌هاى متنوع زيبايى برخوردار است. حرکت در اين خط از نستعليق آزادتر است.
از شکسته نستعليق براى نوشتن متن‌هاى ادبى و شاعرانه فارسي، پيام‌هاى شاد و کارت‌هاى تبريک بهره گرفته مى‌شود اين نوع خوشنويسى در نقاشيخط و گرافيک نيز کاربرد وسيعى دارد.
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
نقاشى خط



در چند دههٔ اخير بعضى از خوشنويسان به ترکيبى از خط و نقاشى دست زده‌اند؛ يعنى رنگ و نقاشى را در خدمت خوشنويسى گرفتن يا برعکس؛ و گاه تابلوهايى بديع پديد آورده‌اند.
نقاشيخط کلمهٔ جديدى نيست؛ زيرا تلفيق خط و نقاشى از ديرباز در تاريخ خط‌نگارى ملل مختلف مشاهده مى‌شود. به‌عنوان مثال کاربرد خط در کتيبه‌ها و اماکن مقدس و نيز روى ظروف، مهرها و ... که از قدمت زيادى برخوردارند؛ اما نقاشيخط به سبکى که اکنون انجام مى‌شود داراى قدمتى حدوداً سى ساله است. مرحوم پيلارام، مرحوم مافي، زنده‌رودي، استاد افجه‌اى و استاد احصايى که هر کدام در اين راه زحمت بسيار کشيده‌اند، در پيشبرد اين هنر مؤثر بوده‌اند.
تاريخ نقاشيخط در ايران از دورهٔ قاجار به‌طور جدى آغاز مى‌شود. خوشنويسان اين دوره خط را مى‌نوشتند بعد کپى مى‌کردند و داخل آن را رنگ‌آميزى مى‌کردند و يا گل و بوته مى‌انداختند. در حقيقت نقاشيخط اوليه، کتيبه‌نويسى است. امروزه ما با شکل‌هاى متنوع و جديدى از تلفيق خط و رنگ و نقاشى مواجه هستيم و نقاشيخط امروزه رواج بيشترى يافته و مخاطب خود را پيدا نموده است.
ابداع و ابتکار هنرمند معاصر در زمينهٔ نقاشيخط بر تجربيات گذشته استوار است. در هر گونه‌اى از بناهاى اسلامى گاه در زير ذره‌بين نمونه‌اى از نقاشيخط وجود دارد. و يا مرغ بسم‌ا... الرحمن الرحيم که هنرمندان ابرانى در قرون گذشته ترسى و تحرير کرده‌اند، در تاريخ خطاطى - نقاشى ثبت شده است.
در نقاشيخط هدف در درجهٔ اول ايجاد و ترکيب‌بندى با فرم‌هاى زيبا و چشم‌نواز است. مثلاً در خط طغريٰ خوشنويسى وجود ندارد؛ بلکه هدف ايجاد فرم و کمپوزيسيون بوده و هدف اصلى چه بسا نقاشيخط باشد.
يک اثر تصويرى زبان خودش را دارد. در ساختن يک اثر احساسات و کوشش دهنى خالق آن با مهارت در بکارگيرى اشياء درهم مى‌آميزد و براى ديدن، نياز به توضيح ندارد.
اما هنرمند خوشنويس بايد اطلاع کافى از خط و مراحل خوشنويسى داشته باشد، چون پايه و اساس هنر نقاشيخط خوشنويسى است و بعد نياز به داشتن آشنايى دربارهٔ سواد بصرى و مبادى آن دارد يعنى بايد عناصر بصرى مثل نقطه، خط، سطح، حجم، نور و رنگ را بشناسد و با ترکيب رنگ‌ها و ويژگى رنگ‌ها آشنا باشد. مواد را بشناسد، و تجربه کند. و بعد با کمک خلاقيّت و ذهن آفرينش‌گر مى‌تواند در اين عرصه به موفقيت‌هاى چشم‌گيرى نائل شود.
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
کتيبه‌نويسى


کتيبه‌نويسي، يکى از اشکال و گونه‌هاى ارائه خوشنويسى است که در تزئينات معمارى بخصوص در دورهٔ اسلامى رواج داشته است. در کتيبه‌نويسى بيشتر از خطوط عربى و کوفى استفاده شده است. از دلايل اين امر اتصال حروف به يکديگر در خطوط عربى است و اين پيوستگى با خطوط عمودى ساختمان آهنگى ايجاد مى‌کند و خطوط افقى ايجاد توازن مى‌نمايد.

خوشنويسى در ايران مايهٔ اصلى تزئينات در فن معمارى به‌حساب مى‌آيد. حروف نوشته‌هاى نقش رستم در دورهٔ هخامنشى اولين نمونه‌هاى اين کاربرد است. سپس در دورهٔ اسلامى اين زمينه بيشتر فراهم گرديده که بيشتر از الفباى عربى براى اين قالب استفاده مى‌شود. حروف الفباى عربى از ترکيب خطوط عمودى و افقى تشکيل شده، با طرحى پيوسته و لذا هم از جهت ترکيب يکديگر، خود را در اختيار تزئينات معنوى قرار مى‌دهد و هم از نظر ترکيب با ساير عوامل ترئيني. در بناهاى سلجوقى مانند داخل برج پير علمدار دامغان از خط کوفى استفاده شده است. انواع خطوط کوفى در آثار معمارى اسلامى ايران با روش حجاري، گچ‌بري، کاشى‌کارى و آجرکارى بکار رفته است.

از نمونه‌هاى بکارگيرى خط کوفى يکى مسجد نائين است مربوط به قرن چهارم هجرى که محراب و طاق بالاى آن داراى تزئينات هندسى و خطى است. نمونهٔ ديگر برج مسعود غزنوى است که در بالاى آن يک حلقه کتيبه به تاريخ ۵۰۸ هجرى کار شده است.
در گچ‌برى‌هاى مسجد اردستان نيز بکارگيرى حروف کوفى بچشم مى‌خورد و بسيارى نمونه‌هاى ديگر از جمله مسجد امام اصفهان.
آنچه در کتيبه‌نويسى مهم است ترکيب‌بندى و اجراست. کتيبه‌نويسى نستعليق از دورهٔ صفويه آغاز شد و از عليرضا عباسى کتيبه‌هاى زيادى در دست است. در امامزاده عبدالله تهران و نيز در شاهچراغ کتيبه‌هايى وجود دارد که متعلق به کاتب همايون است.
در باغ ارم نيز کتيبه‌اى از ميرزا آقاى زنجانى وجود دارد. اثرى نيز از ميرزا غلامرضا اصفهانى در مسجد سپهسالار کار شده است. و نمونه‌هاى ديگرى که در مکان‌هاى مختلف اجرا شده است.
خط در بناها بصورت کاشى‌کارى و گچ‌کارى اجرا مى‌شده است. روى سنگ بطور مستقيم نوشته مى‌شده است؛ اما در کاشى‌کارى و گچ‌کارى خط ابتدا نوشته مى‌شده و بعد به وسيلهٔ کاشى‌کار يا گچ‌بر اجرا مى‌شده است.
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
p11.jpg





p06.jpg
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خوشنویسی را که یک هنر ناب تجسمی است ؛ هنر قدسی نیز نام نهاده اند. زیرا هنری است که به دلیل لوازم ساده و مختصر خود ( قلم نی ، مرکب ، کاغذ ، زیر دستی و قلم تراش و یکی دو وسیله ی ساده ی دیگر ) و مصالح آن ( کلام آسمانی ، اشعار و گفته های حکمت آمیز بزرگان و مانند آنها ) و ارائه ی اثر به صورت فردی ، هنرمند را درون گرا و صبور بار می آورد. تا جایی که خصوصیات فردی و روحیات هنرمند خطاط در تابلوهای وی ، برای اهل فن کاملا مشهود می باشد. به همین دلیل تذهیب نفس و پالایش خلقیات از مراتب آموزش این هنر است.
یکی از تابلوهایی که تقریبا تمامی خوشنویسان برای آزمون و نمایش توانایی های خود به آن پرداخته اند ، متن سوره ی مبارکه ی حمد است. این متن علاوه بر غنای محتوی و تقدسی که برای خوشنویسان ما دارد، از نظر فرم و حروف و ترکیبات بکار رفته به صورتی است که اغلب حروف الفبا و ترکیبات آنها در آن بکار رفته و برای ارائه و سنجش توانایی و قدرت قلم خوشنویس نمونه ی بسیار مناسبی است. تابلوهای بجا مانده از استادان گذشته همچون میرعماد، میرزا غلامرضا، درویش عبدالمجید ، عمادالکتاب و ... و کارهایی که استادان معاصر خلق کرده و می کنند، گواه خوبی بر این ادعاست.
عبارت طیبه ی « بسم الله الرحمن الرحیم » نیز به همین نحو همواره محمل نمایش قابلیت های خوشنویسان بوده است.
جمشید یاری شیر مرد از خوشنویسان جوانی است که سالهایی از عمر خود را در ساحت نگارش عبارت « بسم الله الرحمن الرحیم » به تجربه و تفحص گذرانده است. یاری متولد 1346 و دارای تحصیلات دانشگاهی هنر است و در این راه از محضر استادانی چون مرتضی ممیز ، محمد احصایی ، جواد بختیاری و دیگران بهره برده است.
حاصل این تلاشها و جستجوها ابتدا در چند نمایشگاه ارائه گردید و بدلیل استقبال چشمگیر به صورت مجموعه ای مستقل بنام سرآغاز شامل 159 تابلو در سالجاری از سوی نشر فرهنگ گستر به بازار آمد. یاری در این مجموعه ضمن پایبندی به نسبت ها و قواعد کلاسیک هنر خوشنویسی ، با نوآوری و نگاهی نوین فرمهایی را خلق کرده است که با ترکیب های متنوع و جذاب ، پنجره ای دلگشا را برای تماشا به مخاطب خود می گشاید و در این راه از ترکیبات و امانات خطوطی مانند نستعلیق ، شکسته ، ثلث ، ریحان و .. بهترین استفاده را برده است.
هر کدام از این تابلوها داری عنوان و یک یا دو بیت شعر به عنوان شرح می باشند که تناسب فوق العاده ای که از لحاظ صوری و معنایی در انتخاب آنها وجود دارد ، به اثر ارزشی مضاعف بخشیده است.
یاری در یادداشتی پیرامون این اثر می نویسد : « این آثار که در چهار سال طراحی و اجرا شده اند ، در پی جستجوی شکل های گوناگون ، متنوع و زیبای طراحی اسم اعظم و بسم الله به وجود آمده اند. هر کدام از این آثار از نظر فرم ، گردش و حرکت قلم ، حاوی مفهومی بصری و حسی از خط ، رنگ و بافت هستند. علاوه بر این به منظور رسیدن به به فرمهای مناسب با بافت ویژه ای ، از ابزار متنوع و مناسب استفاده شده است. اغلب قلم خوشنویسی ، کاغذ گلاسه ، مرکب خوشنویسی و در مواردی نیز به اقتضای حال و هوای کار به سراغ کاغذ بافت دار و رنگ روغن ، گواش و .. رفته ام. در برخی موارد هم از پارچه ی مچاله شده یا پنبه به عنوان قلم استفاده شده است. و هر کدام از این آثار زبان بصری و حسی خاص خود را دارد.
اما چرا کلام الله و بسم الله ؟ اولین نکته دارای اهمیت در انتخاب این مضمون، بداعت و بدایت موضوع بود و اعتقاد قلبی بنده در خجستگی والایی که در شروع کارها با این عنوان می بینم و بی نام او نامه ای باز نمی توانم بکنم. نکته ی دوم به ساختار این جمله ی چهار کلمه ای بر می گردد که در ترکیب کلمات آن – با توجه به کوتاه بودن جمله – بیشترین حرف استفاده شده است. این امر هم امکان برخورداری از تنوع در حرکت و ریتم نوشته را ایجاد می کرد و هم انجام شکلی جدید از این طرح ها را در شکل های جدید ، تعداد قابل توجهی از حروف بوجود می آمد و زمینه ای می شد برای رسیدن به قلمی جدید در طراحی حروف. »
برای این شماره یازده نمونه از این آثار را برایتان انتخاب کرده ایم. به ترکیب ( یاد ) دقت کنید ؛ شکل صوری ترکیب شبیه اندام بز شده است که با توجه به توضیح ضمیمه ( ای فدای تو همه بزهای من / ای به یادت هی هی و هی های من ) که از مثنوی مولانا و داستان موسی و شبان انتخاب شده است ، لذت و اثر بخشی اثر را دو چندان می کند. یا مثلا به نحوه ی حرکت پرتابی قلم و حروف نازک کشیده در اثر ( مژگان ) که بنگرید و آن را با شکل ظاهری مژگان مقایسه کنید ، تناسب فرم و محتوی بهتر جلوه می کند. و یا در اثر ( نزول ) که دفرمه شدن و سیر از بالا به پایین حروف در ترکیبی عمودی ، یادآور مفهوم نزول است. در سایر آثار نیز حداکثر استفاده از تناسب بین صورت و محتوی یا ظرف و مظروف برده شده است و تابلوهای زیبایی که خلق شده اند تا دیدگان ما را مهمان ضیافتی آسمانی بکنند.
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات

انجمن خوشنويسان ايران از سال 1329 با همت استادان بزرگواری چون زنده ياد سيد حسين ميرخانی و ديگر استادان والامقام نظير شادروانان علی اکبر کاوه ، ابراهيم بوذری و سيد حسن ميرخانی ، با اهتمام زنده ياد دکتر مهدی بيانی محقق و استاد دانشگاه و تنی چند از عالی همتان فرهنگ خواه ، با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت تاسيس و راه اندازی شد و نام کلاسهای آزاد خوشنويسی زينت بخش اين خانه عشق و دلدادگی گرديد. اين نهاد اصيل و مردمی بنياد نامه رسمی خود را با نام انجمن خوشنويسان ايران در تاريخ 19 شهريور ماه 1346 اخذ و فعاليتهای درخشان و تاثير گذار خود را پی گرفت.انجمن خوشنويسان ايران به تدريج و در آغاز دهه سوم حيات پربار خود دوره رونق و گسترش را تجربه کرد و در مواجهه با رويکرد وسيع و پرشور اقشار مختلف جامعه به ويژه جوانان و نوجوانان اقدام به تاسيس فراگير شعب در سراسر کشور نمود که اين روند همچنان ادامه دارد.

انجمن خوشنويسان ايران پرسابقه ترين سازمان هنری مستقل کشور است و می توان گفت از نظر قدمت تشکيلاتی و فرايند تاثير گذاری در جهان کم نظير و در خاور ميانه بی نظير است.
تصويب خط مشی ها و برنامه های کلی ، بررسی و تصويب اساسنامه انجمن بر عهده مجمع نمايندگان ، که در راس ارکان انجمن قرار دارد ، می باشد.
شورای عالی انجمن، منتخب مجمع نمايندگان است ، که با عضويت نمايندگان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مشاوره و تصميم گيريهای انجمن را تشکيل می دهدمديريت اجرايی منتخب شورای عالی و رکن رکين شورای ارزشيابي هنری، بازرسان و هيئت رسيدگی و داوری ، ارکان شش گانه انجمن خوشنويسان ايران را تکميل می کنند.
اهداف انجمن از نگاه اساسنامه عبارتند از :
۱-ترويج خطوط چهارگانه در داخل و خارج کشور
۲-آشنا نمودن مردم با هنر خوشنويسی و نقش و کاربرد آن در توسعه فرهنگی کشور
۳-دفاع از حقوق خوشنويسان
۴-ايجاد ارتباط سازمانی و همکاری مطلوب ميان خوشنويسان​

۵-ايجاد ارتباط و تعامل با ساير موسسات فرهنگی به منظور رشد ، اعتلا ، نوآوری و افزايش غنای معنوی و فرهنگی
کشور و نيز معرفی دستاوردها به ساير ملل و آموزش هنرها و فنون مرتبط با هنر خوشنويسی




انجمن خوشنويسان ايران بيش از 220 شعبه در سطح کشور و خارج از کشور نظير شعبه توکيو و پاريس
و ...
تاسيس نموده و تاکنون حدود پنج هزار نفر از انجمن خوشنويسان ايران با درجه ممتاز فارغ التحصيل گرديده اند.
تعداد استادان و مدرسان انجمن از مرز هفتصد و پنجاه نفر گذشته و بيش از شصت هزار هنرجو ، آمار ثبت نام سال تحصيلی و تابستانی را در دوره های مقدماتی ، متوسط ، خوش ، عالی و ممتاز تشکيل می دهند. تحرير و چاپ دهها رسم الخط و آداب الخط و کتب نفيس با شمارگانی بالغ بر صدها هزار از متون ادب ، عرفان و اخلاق و برگزاری هزارها نمايشگاه از آثار خوشنويسی در داخل و خارج از کشور نمونه های ديگری از فعاليت های مثبت و تاثير گذار فرهنگی- هنری را شامل می گردد.

انجمن خوشنويسان ايران و جامعه بزرگ خوشنويسی در عرصه تاريخ و فرهنگ ايران اسلامي نقش موثري داشته و بجز ثبت و ضبط زبده آثار ماندگار و اغناي گنجينه مواريث هنری ناب در قالب کتابت ، کتيبه ، قطعه نويسی و ... و حضور دائمی و فرهنگ ساز داشته ، نيز در متن يا در کنار هنرهای سنتی همچون نگارگری و تذهيب و قلمدان و چاقوسازی و هنرهای وابسته به چوب ، پارچه ، فرش ، و ... سهم ويژه ای داشته است.

همچنين حدود 3 دهه از اولين تشکلهای عمومی انجمن نسبت به تدوين و تصحيح و تتميم اساسنامه و تعيين اعضای شورای عالی و ساير ماموريتهای اساسنامه می گذرد.

اين تشکلها ابتدا به صورت کنگره های سراسری با دعوت و حضور فارغ التحصيلان ممتاز انجمن برگزار می شد و پس از آن از طريق برگزاری مجامع عمومی ، نمايندگان منتخب شعب طبق آيين نامه شعب انجمن تعيين و به دفتر مرکزی انجمن خوشنويسان ايران معرفی می شوند و دفتر مرکزی با دعوت از نمايندگان منتخب اقدام به تشکيل مجمع نمايندگان می کند مجمع نمايندگان هر سال در نقاط مختلف کشور بر گزار می شود.

اجلاس نمايندگان تلاشی است در تداوم سير تعالی هنر خوشنويسی ، از طريق تحقق اهداف سازمانی و کوششی است که نه تنها بارقه های اميد به تداوم روند پيشتازانه و پر توفيق رسالت و اهداف عاليه انجمن را در تحصيل تجربيات و انديشه ها و نوآوری های هنری با ايجاد فضا و فرصتهای گفتگو می گشايد ، بلکه با حضور يکجای زبدگان و نخبگان هنری و تشکيلاتی دفتر مرکزی و مجموعه های وزين و به هم پيوسته بيش از 220 شعبه انجمن خوشنويسان ايران را نيز متجلی می سازد.

سر گذشت پيدايش خط در دوران قبل از اسلام بحث ديگری دارد ، وليکن در دوره اسلامی و مقارن قرنهای اول و دوم هجری برپايه خطی موسوم به نبطی و حجازی ، خط کوفی شکل گرفت ودر دوره های بعد به ترتيب و تدريج خطوط سته ، ثلث ، نسخ ، ريحان ، رقاع ، محقق ، و توقيع ، و سپس ، خط تعليق به دست هنرمندان ايرانی ابداع شد ، تا نوبت به قرن هشتم و ظهور خط نستعليق رسيد ، اين قلم از تلفيق خط نسخ و تعليق و نوعی خط تحرير که در بين مردم ايران رايج بود و به وجود آمد و اندکی بعد ، در قرن دهم خط شکسته نستعليق پديدار شد. خطوط رايج در ايران اسلامی عبارتند از ثلث ، نسخ ، نستعليق و شکسته نستعليق ، اين خطوط از مواريث گرانقدر ملت با فرهنگ ايران به شمار آمده و در موزه های بزرگ دنيا چون جواهرات بی نظير نگهداری می شوند که موجب افتخار و نشانه ظرافت طبع ملت کمال طلب و هنردوست و هنر آفرين ايران است.

هنر خوشنويسی و نستعليق ويژگی هنر ناب را در ساختار هندسی خود دارد و با نمود بارز خود در منزلت و جايگاهی قرار گرفته است که نهضت امپرسيونيزم و آبستره می خواهد به آن برسد و ساختار هندسی و رياضی هنر خوشنويسی و وجود تناسبهای ايزدی و طلايی در اين هنر ويزگی ها و امتيازات خاصی به اين هنر بخشيده است ، ميدان و محتوای هنر خوشنويسی که مبتنی بر دستاوردهای ملی و دينی است از طرفی در ذهن و قلب مردم جاری است و مردم با آن آشنايی بصری وسيع دارند و اين نگرش قداست خاصی برای اين هنر ايجاد کرده است.

برگرفته از: سایت انجمن خوشنویسان ایران
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
مراحل خوشنویسی و آداب و وظایف خوشنویسان


206251801015961581181501672520725133207.jpg

آغاز و انجام خوشنویسی به شش دوره منقسم است: ابتدائی ، متوسطه ، خوش ، عالی ، ممتاز ، استادی از میان علاقه مندانی كه قدم در راه فراگیری این هنر می گذارند كمتر كسی یافت می شود كه تمام این راه را طی كند و به استادی برسد. بیشتر آنان در رسیدن به یك ، دو ، یا سه دوره ی آن توفیق می یابند ؛ زیرا كاری پر زحمت و مشكل است كه فقط عشق و علاقه آسانش می كند و در خور حوصله هر كس نیست مخصوصاً زندگی ماشینی امروز و مشغله ی زندگی متنوع، كمتر به اشخاص اجازه می دهد كه به این هنر ارزنده بپردازند و در این راه پیشتر روند و جز دلباخته ای به ادامه و تكمیل آن نمی پردازد. لكن قدر لازم برای هر با سواد این است كه اگر چه مدت كوتاهی ، نزد استاد ، با مختصری از اصول و قواعد صحیح نوشتن كلمات و تركیبات آن آشنائی پیدا كند ، تا حدی كه خطی خوانا و روشن داشته باشد و بیننده و خواننده را در آن رغبتی دست دهد و این خود طی دوره ی ابتدائی و رسیدن به آغاز دوره ی متوسطه حساب می شود. از این پس به نسبت علاقه مندی و فعالیت و استعداد می تواند به مراتب بالاتر برود تا اینكه به ترتیب، دوره های خوش و عالی و ممتاز را بگذراند و كم كم به مقام استادی نایل گردد.
لذا برای فراگیر ِ مبتدی لازم است روی حروف و كلمات سرمشق استاد دقت كند و حركات و گردشهای آن را در نظر بگیرد ، هر چند كه بد و ناصاف نویسد به صبر و حوصله كلمات را در حد و اندازه ی سرمشق نقل و تكرار كند و تا مدتی بدون سرمشق و از پیش خود چیزی ننویسد و پیوسته از شیوه و اسلوب استاد پیروی نماید تا به نیروی طبع و قابلیت، شیوه و ربط استاد را به دست بیاورد و دستش در این كار قوت یابد. لازم است كه قلم مشق را به اندازه ی درشتی و ریزی خط سرمشق انتخاب كند و از مشق كردن روی سرمشقهای ناقص كه استادانه نیست برحذر باشد و تا جایی كه ممكن است روی خط بد و ناقص نگاه نكند. سلطانعلی مشهدی گوید:
جمع می كن خطوط استادان نظری می فكن در این و در آن
طبع تو سوی هر كدام كشید جز خط او دگر نباید دید
تا كه چشم تو پر شود ز خطش حرف حرفت چو دُر شود ز خطش
پس از اینكه خط او نیرو گرفت گاهگاه از ذهن خود كلمات و عباراتی بنویسد و آنگاه با خط استاد و سرمشقها مقایسه كند و یا به نظر استاد برساند.


به طوری كه استادان اشاره فرموده اند مشاقی و تمرین را سه مرحله است: نظری، قلمی ، ذهنی(یا خیالی).


نظری:


دقت در روی حروف و كلمات خطوط استاد و در نظر گرفتن گردشها و حركات آن است كه با نگاه كردن انجام می شود و در طبع و ذهن طالب آن اثر می گذارد.


قلمی:

نقل كردن حروف و كلمات سرمشق به وسیله قلم است كه از روی تقلید و محاكات انجام می گیرد.

ذهنی:

آن است كه مشاق پس از آشنائی با قواعد خط و شیوه و ربط استاد، بدون تقلید از سرمشق و با ذهنیت خود – عشقی و ذوقی – عباراتی بنویسد تا نیروی خطی خود را بسنجد.سلطانعلی مشهدی در اشعار خود به دو مشق نظری و قلمی اشاره كرده و می گوید: بر دو نوع است مشق و ننهفتم تا توای خوبرو جوان گفتم
قلمی خوان یكی و گر نظری كه بود این سخن هنی و مری
قلمی مشق كردن نقلی روز، مشق خفی و شام، جلی
نظری دان گاه كردن خط بودن آن گه ز لفظ و حرف و نقط
هر خطی را كه نقل خواهی كرد جهد كن تا نكوبی آهن سرد
حرف حرفش نكو تأمل كن نه كه چون بنگری تغافل كن
قوت و ضعف حرفها بنگر دار تركیب آن به پیش نظر
در صعود و نزول او می بین تا كه حظی بری از آن و از این
باش از شَمره های حرف آگاه تا بود صاف و پاك و خاطره خواه
اظهرهروی به سلطانعلی مشهدی از راه نصیحت می گفته است:
در مشق كوتاهی مكن پیوسته ای سلطان علی در روز كن مشق خفی ، در شام كن مشق جلی
قاضی احمد غفاری شاعر و خوشنویس گفته است:
چهل سال عمرم به خط شد تلف سر زلف خط ناید آسان بكف
زمشقش دمی هر كه غافل نشست چو رنگ حنا رفت خطش زدست
مكن جز به تحریر اوقات صرف كه صورت نمی یابد از صوت حرف
ضیاء الدین محمد یوسف در رساله ی خود گوید:
خواهی كه ترا بلند سازد آوازه نیك در جهان مشق
بشنو زمن شكسته خاطر اول تعلیم، بعد از آن مشق
كسی كه بخواهد به هدف خود برسد و از روی اصول و هندسه خط و كیفیت خوشنویسی به درجات عالی خط نائل گردد از آغاز كار باید شاگردی و تلمذ استادی را اختیار كند تا او را در این فن رهبری و ارشاد نماید. چون اگر تنها به فكر و عقل خود تكیه كند كاری عبث و بیهوده كرده است. كسانی كه بدون تعلیم استاد و فقط از راه تقلید به درجه ی استادی رسیده اند بسیار اندك اند- و در حكم «النادر كالمعدوم» و یا «النادر لا حكم له» می باشند.
در خطوط كسانی كه بدون استاد كار كرده اند در بسیاری از حروف آن نقص و ناموزونی دیده می شود به خلاف دسته ی اول كه همه استوار و درست مشاهده می گردد.
شایسته است كه متعلم از متابعت استاد سر نپیچید و به راهنمائی او اهمیت دهد و عمل كند و در اكرام و كسب رضای خاطر او بكوشد كه فایده اش به خود او بازخواهد گشت.
ان المعلم و الطبیب كلاهما لا ینصحان اذا لم یكرما
در همه حال نظافت و پاكیزگی را مرعی دارد و ادوات و لوازم خوشنویسی خود را پاكیزه و كامل و مرتب كند و جایی برای كتابت انتخاب كند كه موافق با اصول بهداشت باشد و آنقدر مبالغه در نوشتن نكند كه ملول و خسته شود و از نوشتن در جای كم نور حذر كند و سرعت و عجله در نوشتن ننماید. در بهداشت چشم بكوشد و از گرد و كثافت و آبهای آلوده محفوظ دارد، در صفحات براق و خیره كننده ننگرد. زیاده روی در نوشتن نكند چرا كه استمرار بی حد ، ضعف قوای ظاهری و باطنی می آورد.
از روی بی میلی و سرسری ننویسد. محل نوشتن روشن و با صفا و خالی از اغیار باشد.
میرعلی هروی در مدادالخطوط خود آورده است: «خانه ای كه در آنجا كتابت كنند باید كه از چهار طرف درها گشاده باشد و صبح در طرف شرقی و نیمروز در جانب جنوبی و آخر روز به طرف غربی نشیند اما در تابستان تا وقت شام هوای حوضخانه بهتر است.»
به تابستان نكو باشد پگاهی زمستان نیك وقت چاشتگاهی
ولیكن خانه خطاط باید كه از هر چارسو درها گشاید
صباحان مصلحت زانگونه بیند كه در پیش در شرقی نشیند
به وقت نیمروز ای نیك محضر جنوبی بهتر است از جای دیگر
ولی در مغرب روز است احسن به نزدیك در غربی نشستن
ابن بواب گفته است: «خطاطی موقوف بر پنج چیز است: برندگی و تیزی قلمتراش، خوبی قلم، صافی و با جریان بودن مركب ، لینت و نرمی كاغذ، آرامش و سكون دل (یا نگاه داشتن نفـَس در حال نوشتن).»
امین الدین یاقوت ملكی گوید: «اگر قلمت خوب و پسندیده شد خطت نیكو می گردد و هر گاه ضایع باشد خطت ضایع خواهد شد.»
از اهم اموری كه به تحسین و تجوید خط كمك می كند كیفیت نگاه داشتن قلم و ملاحظه ی حركات آن در حال نوشتن و خوب تراشیدن قلم است. یكی از استادان گفته است: كسی كه مداد برگرفتن و تراش قلم و قط و گرفتن ورق و حركت دست را در حال كتابت خوب نداند از كتابت و خوشنویسی بهره ای ندارد.
میرعلی هروی استاد زبردست خط نستعلیق قرن دهم درباره ی تحصیل هنر خط سروده است :
چند در وادی خط می كنی ای دل تك و پو بشنو این نكته زمن باز نشین فارغ بال
پنج چیز است كه تا جمع نگردد با هم هست خطاط شدن نزد خرد امر مُحال
قوت دست و وقوفی ز خط و دقت طبع طاقت محنت و اسباب كتابت به كمال
گر از این پنج یكی راست قصوری حاصل ندهد فایده گر سعی نمایی صد سال


راه صحیح نگاشتن حروف و تمرین و مشق آنها این است كه ابتدا به استحكام مفردات ساده حروف بپردازد تا هر حرفی را در حال انفراد صحیح فرا گیرد. پس از آن شروع كند به استواری مركبات و به ترتیب: اول مركبات دو حرفی را مشق كند و بعد به سه حرفی و پنج حرفی اشتغال ورزد و در تقلید و شبیه نویسی مفرد و مركب تكیه و اعتماد او بر خطوط استادان كامل و عارفان به اوضاع و رسوم خط باشد، آن استادانی كه خود از برجستگان استاد فرا گرفته اند و در اثر كثرت مشق و استمرار خوشنویسی ملكه ی آنان شده است. زیرا هر صنعتی به دوام و ممارست رو به كمال می رود و نیكو می گردد. ممكن است در رساله ها و دفترها راه و روش تعلیم نوشته شده باشد اما آنها به تنهایی برای مبتدی بسنده و دریافت و تطبیق آن آسان نیست كه بتوان به اصطلاحات و اشارات راجع به حر كات دست و قلم و ریزه كاریها و رموز كتابت پی ببرد، لذا از مراجعه به استادان فن بی نیاز نخواهد بود.
از آداب و صفحات خوشنویسی و كتابت است كه در هیچ مرحله ای از مراحل فضل و هنر و در هیچ مرتبه از استادی، خود را منتهی نداند و غافل و فریفته نشود و پیوسته این سخن را نقش لوح دل سازد (الاعجاب یمنع الازدیاد) و (العجب یوجب العثار) كه خود پسندی جلو ترقی را می گیرد و موجب لغزش می شود؛ و همواره در صدد كسب مرتبه ی بالاتر و رسیدن به مرتبه كمال باشد؛ هر چند كه مرتبه ی كمال بسی والا است و آن را حد و نهایتی نیست و بلكه كمال در دنیا وجود ندارد. لكن طالب كمال شدن، خود كمال و از خواهشهای پسندیده انسانی است. از بزرگمهر پرسیدند همه چیز دانی؟ گفت همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزاده اند و گفته اند:
لكل دهر دولة و رجال ولكل حال ادبار و اقبال
بابا شاه گوید: «كاتب می باید از صفات ذمیمه احتراز كند؛ زیرا صفات ذمیمه در نفس علامت بی اعتدالی است و حاشا كه از نفس بی اعتدال كاری برآید یا از آن نفس كاری آید كه در او اعتدال باشد. از كوزه همان برون تراود كه در اوست.»
در رساله ای خطی مسطور است كه حُسن خط به كثرت مشق و به ارشاد استاد و ترك معاصی موقوف است لان العلم فضل من الله و فضل من الله لا یعطی بالمعاصی .
استادان متقدم معثقد بوده اند كه خطی كه به مرتبه عالی تر و امتیاز كمال و دارای صفا وشأن باشد، بی صفای دل امكان ندارد و این كیفیت به یمن صفات حمیده كه عارض نفس انسانی شده، در خط نمودار می گردد.
سلطانعلی مشهدی فرماید:
ای كه خواهی كه خوشنویس شوی خلق را مونس و انیس شوی
خطه ی خط مقام خود سازی عالمی پر ز نام خود سازی
ترك آرام و خواب باید كرد وین به عهد شباب باید كرد
سر به كاغذ چو خامه فرسودن زین عمل روز و شب نیاسودن
ز آرزوهای خویش بگذشتن وز ره حرص و آز برگشتن
تا بدانی جهاد اصغر چیست بازگشتن به سوی اكبر چیست
آنچه با خود روا نمی داری هیچكس را بدان نیازاری
دل میازار گفتمت زنهار كز دل آزار حق بود بیزار
ورد خود كن قناعت و طاعت بی طهارت مباش یك ساعت
همه وقت اجتناب واجب دان از دروغ و ز غیبت و بهتان
از حسد دور باش و اهل حسد كز حسد صد بلا رسد به جسد
حیله و مكر را شعار مكن صفت ناخوش اختیار مكن
هركه از مكر و حیله و تلبیس پاك گردید، گشت پاك نویس
داند آن كس كه آشنای دل است كه صفای خط از صفای دل است
خط نوشتن شعار پاكان است هرزه گشتن نه كار پاكان است
بسیاری از كسان در فن خط و تعلیم آن تحمل رنج و مشقت و صرف دقت كرده اند و خطاط نشده اند و عده ای هم به اندك تعلیم و مشق بهره یافته اند و این امر بستگی به قابلیت و استعداد دارد كه استاد بصیر و مجرب این قابلیت را در نظر اول در شاگردان خود می نگرد و از كمال و آراستگی خَلقی و خُـلقی آنان حدود پیشرفت آنان را بررسی می كند و می سنجد و شاید مسأله ی وراثت خانوادگی نیز یكی از علل قابلیت باشد؛ ولی علل و اسباب نهانی در جهان آفرینش بی حد و شمار است و نمی توان آن را حد و حدود دانست . چه خوب گفته اند:
«دادِ حق را قابلیت شرط نیست بلكه شرط قابلیت داد اوست »
«تا كه از مخزن توفیق عطایی نرسد سعی سودی ندهد جهد بجایی نرسد»
«باید كه صد هزار قدح خون به سر كشد تا در مذاق خلق گوارا شود كسی»


درجات و مراتب خط و مراتب استادی و شیوه ها



درجات و مراتب خط از چهار رتبه بیرون نیست و ارزش قطعات خط از تعیین رتبه ها دانسته می شود. آن چهار عبارت است از :متوسط، خوش ، عالی، ممتاز.


مرتبه متوسط آن است كه هنرجو در اثر مختصر تعلیم و آشنائی به قواعد آن، خطی روشن و خوانا پیدا كند و این درجه ی فرودین خط است كه از نظر هنر خوشنویسی اهمیتی ندارد و تنها امتیازش این است كه از خط مبتدی برتر و بهتر است و قدمی به خوشنویسی نزدیكتر شده است.


مرتبه خوش مرتبه ای بالاتر از متوسط است كه در آن نكات تعلیم استاد بیشتر رعایت شده و زیبائی و مرغوبیت بیشتر دیده می شود.


مرتبه عالی به لحاظ درجاتی بالای خوش قرار گرفته است و آن خطی است كه از نظر اصول و قواعد و زیبایی ضعفی در آن دیده نشود و قطعات و مكتوباتی كه بدین پایه و مایه باشد دارای اهمیت و ارزش خواهد بود.


ممتاز خطی است كه در حد عالی ترین و نهایت كمال و زیبایی و صفا و شأن قرار گرفته باشد و بهترین از آن در نظر اهل فن تصور نشود و چنین قطعات و نوشته هایی را در هر زمان وهر جا ارزش فوق العاده نهند.
مراتب خطاطی و خوشنویسی چنانكه اشاره شد نیز از روی این مراتب و درجات خط است و مرتبه ی استادی از حد عالی به بالا احراز می شود و كمتر كسی را استاد می خوانند. بنابراین استاد كسی است كه پیوسته در حد عالی و ممتاز نویسد و خوب از عهده برآید كه قدرت قلم او به نام شیوه ی خاص او شناخته و معروف گردد.

بین استادان خط از نظر تفوق آثار هنری و ابتكار و تربیت شاگردان و صفات پسندیده و آداب دانی و حسن معاشرت و علم و دانش و گاهی موقعیت و محیط، تفاوت حاصل می شود و گاه یكی از آنان از این راهها امتیازاتی به دست می آورد كه در دیگری نیست و ممكن است استادی در یك نوع خط یا دو سه نوع استاد باشد و امكان دارد در تمام انواع خطوط متداول سرآمد گردد. اینگونه استادان در دوره های پیشین فراوان ولی در این عصر كمیابند و چنین استادی كه همه ی خطوط را در حد عالی و ممتاز بنویسد نادر العصر به شمار می آید.
سالها باید كه تا صاحبدلی پیدا شود بوسعیدی از خراسان یا اویسی از قرن
برای میزان شناخت استاد می توانیم به وضع سیرت و اخلاق آثار استادان پیشین كه ترجمه ی احوالشان در جلد اول اطلس خط آمده است، مراجعه كنیم. بیشتر آنان مانند میرعلی تبریزی كه نسبت وضع نستعلیق بدو است، در انواع خطوط تسلط داشته اند و از فضیلت علم و ادب و صفات عالی انسانی بهره ور بوده اند. همچنین جعفری تبریزی بایسنقری، سلطانعلی مشهدی، میرعلی هروی، مالك دیلمی، محمد حسین تبریزی، عبدالباقی تبریزی، بابا شاه اصفهانی، علیرضا عباسی، میرعماد و شاگردان و پیروان برجسته آنان و ...
و میرزا احمد خان نی ریزی، درویش عبدالمجید طالقانی و وصال شیرازی و ... همه پاكدلان دیندار و اهل فضل و دانش و شاعر و ادیب بودند.
شایسته است خطاطان و خوشنویسان امروز بدان بزرگان تأسی كنند و از طریقه ی آنان و مردم دوستی و محبت كه شاگردان خود را چون فرزندان خود می دانسته و اشاعه ی هنر می كردند پیروی نمایند. والا با داشتن خط تنها و فقدان فضیلت یا نداشتن دیانت و امانت ، شایسته مقام استادی نیستند. (ره چنان رو كه رهروان رفتند) سعدی علیه الرحمه فرمود:
وجودی دهد روشنائی به جمع كه در سینه سوزیش باشد چو شمع
هنرمندی كه خواهد بر كرسی استادی نشیند لازم است كه از گنجینه های كمالات ، توشه و از خرمنهای آداب، خوشه ای برگرفته، در انشاء و املاء ید طولی داشته، در لغت قوی و از دستور مطلع باشد. از علوم و دانشهای معمول عصر خود بی اطلاع نبوده، صرف و نحو و منطق و فقه قرآن بداند و برحسن اشكال و خوبی اوضاع خط بیفزاید، تا در نظرها عظیم و در خاطرها مقبول و مكین گردد و به اهمیت و اعتبار او بیفزاید و در اجتماع قابل افاده و استفاده آید. به طوری كه نوشته ها و خطوط او را حجت قاطع و سندی معتبر بشمارند.
حافظ فرماید:
زدلبری نتوان لاف زد به آسانی هزار نكته در این كار هست تا دانی
به جز شكر دهنی مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد در سلیمانی
هزار سلطنت دلبری بدان نرسد كه خویش را به هنر در دلی بگنجانی

شیوه



بعد از احراز مرتبه ی استادی ، موضوع شیوه پیش می آید. هر استادی دارای شیوه ای مخصوص به خود است كه با شیوه های دیگران تفاوت دارد و خط او بدان شناخته و معروف می گردد. كلمه ی شیوه كه در ردیف آن ربط، اسلوب، سبك، طریقه، روش نیز استعمال می شود در واقع آن سبك و روش خاصی است كه استادی سالها بدان روش خط نوشته و میان مردم شایع و شناخته گردیده است .
در عالم دو نفر یافت نمی شوند كه خطشان در جمیع حروف و كلمات یكسان باشد؛ بلكه هر یك به كیفیتی مخصوص می نویسد و این امر به مثال خطوط سر انگشتان اشخاص است كه با هم فرق دارد. بنابراین با اینكه همه ی استادان خط از سابق و لاحق- به یك پیكره ی معینی از اصول و قواعد نوشته و می نویسند، تفاوت آشكاری میان خط آنان مشاهده می شود. این تفاوت- به حفظ مقام استادی هر یك - همان شیوه است كه بستگی به ذوق و سلیقه و دقت نظر و حالات شخصی دارد.
در این مورد ، گذشته از حالات نفسانی و روحی و هزاران امور معنوی، اوضاع جسمی استاد نیز دخالت دارد مثلا طول انگشتان و كوتاهی آن در خط موثر است و خط او به بسط و قبض متمایل می شود، همچنانكه طول قامت و بلندی و كوتاهی پاها در راه رفتن متفاوت می گردد.
شناخت شیوه یك استاد ، برمبنایی بالاتر از اصول و قواعد خط است و آن ریزه كاریهای ویژه ای است كه در خط خود به كار برده است و در خط دیگری كمتر دیده می شود، از جمله: گردشهای خاص، درازی و كوتاهی مدّات، گودی و كم عمقی در مدّات و دایره ها و تیزی و تندی و ملایمت، خشكی و نرمی ، فربهی و لاغری، انبساط و انقباض، صافی و صفا و گرفتگی، سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و غیره و اعتدال میان این همه در رموز و قرار نقطه ها و ...
مثلا مرحوم دكتر بیانی در كتاب «احوال و آثار» به یك نكته از نكات بسیار شیوه اشاره كرده و گفته است:
«نكته دقیقی در سبك نستعلیق میرزا محمد رضا كلهر هست و آن اینكه به قدرتی كه در كتابت و مشق داشته و هر حرف مفرد یا حروف مركبی را یك قلم می نگاشته، تمام حركات قلم در خط او مشخص و مانند این است كه مثلا در یك حرف «ی» كه از سه حركت متمایز تشكیل می یابد این سه جزء ، مجزا است كه به یكدیگر پیوسته گردیده است. این شیوه پس از میرزا توسط شاگردان و پیروانش پیروی شد ولی هیچ یك چنانكه باید از عهده ی تقلید برنیامدند. با وجود این، شیوه ی وی مورد پسند هنرمندان و هنرشناسان واقع شد.»
پوشیده نیست كه سبك و شیـوه در تمام انواع خط مخـفی است و عارفان به خط ، آنها را تمیـز و تشخیص می دهند ؛ لكن آن اندازه كه شیوه ها در خط نستعلیق شناخته می گردد در دیگر خطوط شناخته و مشخص نمی شود.
از دقت بر روی قطعات نستعلیق كه از بعد میرعماد تاكنون دیده شده است ، به ما می نمایاند كه دو شیوه منظور نظر و هدف عالی خوشنویسان بوده است: اول شیوه میرعماد و دوم شیوه كلهر؛ و همه سعی كرده اند شیوه خود را به یكی از این دو برسانند، و گروهی هم ناظر به هر دو شیوه بوده اند، و با این وصف هر یك دارای شیوه مخصوص به خود شده اند كه اثبات و تبیین این مطلب از حوصله ی بیان و بنان خارج است و جز با دقت و مقایسه میسر نمی گردد.
از میان شیوه ها گاه اتفاق می افتد كه شیوه ای بامزه تر و شیرین تر به نظر می رسد و طرفداران بسیار پیدا می كند و اهل خبره و خط شناسان برای آن مزیتی قایل می شوند. اما انتخاب و پسند شیوه های همطراز بستگی به ذوق و طبع اشخاص دارد و همچون انتخاب گلی از میان گلهاست.
 
آخرین ویرایش:

Maryam

متخصص بخش ادبیات
تحولات نوین خوشنویسی
خوشنویسی در ایام گذشته و دنیای سنتی، پیوسته با نوعی تحول آرام و نوآوری در غالب رعایت قواعد همراه بوده است اما در جهان سنتی، به دلیل عدم نیاز عامه مردم به طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نیازهای تجاری و انتشاراتی و تبلیغاتی، اهداف خوشنویسی ترکیبی بوده است از زیبایی بصری ـ آسانی، سرعت و سهولت نگارش و خوانایی تا درنهایت، بتواند روند مراسالات و مکاتبات و امور دیوانی و تا حدودی نیز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد. از طرف دیگر، هم در نظام سنتی و هم در دنیای معاصر و مدرن، انگیزه‌های کارکردی عاملی مهم و درجه اول، ‌در تحولات خط محسوب می‌شود. اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما امروز، صنعت چاپ و یک دستی و متحدالشکلی مکاتبات، این بعد عملکردی خطاطی را به حداقل رسانده و در کنار آن جنبه‌های دیگر خطاطی اهمیت یافته است. بنابراین نوآوری، مهم‌ترین خاستگاه تحولات خط در یکصدو پنجاه سال اخیر می‌‌باشد. تحولات فرهنگی ـ هنری و سیاسی ـ اجتماعی و فناوری که زمینه ساز نوآوری متفاوتی در خط شده‌اند در ایران، طی دو حرکت در دوره‌های قاجار و پهلوی خطاطی و خوشنویسی را تحت تأثیر قرار داده‌اند:

  • الف ـ دوره اول ـ قاجاریه ـ (‌دوره نوآوری در جامعه سنتی)
جامعهٔ قاجاری جامعه‌ای سنتی بود اما در این دوران از عهد عباس میرزا پسر فتحعلی شاه و پس از جنگ های ایران و روس و شکست های ایران با جمع بندی از دلایل شکست و با حرکتی عبرت گیرانه توسط عباس میرزا تحولاتی در روند نوآوری انجام گرفت که حاصل آن نوسازی قشون ـ ‌ورود صنعت چاپ و ورود برخی کارخانجات و تأسیس مدارس سبک جدید و فرستادن دانشجو به خارج از کشور برای کسب علم و هنر بوده است. اما شاه بیت این نوآوری بعدها در ظهور و روزنامه ها و نشریاتی تحقق یافت که به نحوی اطلاع رسانی و آگهی های جدید را به عهده گرفتند. خط و خوشنویسی نیز در پرتو این تحولات وارد عرصه شد اما با ضرب آهنگی بسیار کند حرکت نمود تا بتواند نشریات تازه بر عرصه رسانده را بسنده نماید به عنوان نمونه نخستین نشریاتی که خوشنویسی جدیدی را می‌‌طلبیدند عبارت بودند از کاغذ اخبار در 1253 به سردبیری میرزا صالح شیرازی، وقایع اتفاقیه 1267 –1264 به سردبیری امیرکبیر، قانون 1295-1290 به سردبیری میرزا ملکم خان. به طور تفصیلی تر و جهت تشریح نوآوری و تأثیر ‌آن بر خطاطی یکصد و پنجاه ساله آخر سرنوشت نخستین روزنامه‌های ایران قابل بررسی است.(به نوشتارهای مربوط به هر روزنامه مراجعه کنید)

  • ب- دوره دوم – پهلوی - (دوره‌ نوسازی)
در سراسر قرن چهارده شمسی تاریخ خط و خوشنویسی در ایران مواجه با سرعت و نوآوری شگفتی است تا بتواند نیازهای معاصر تجارت و تبلیغات و فناوری را پاسخگو باشد. از سوی دیگر در سراسر قرن بیستم مکاتب بین‌المللی که پس از تولید در خاستگاه خود به سرعت جهانی می‌شدند، هنرمندان نوآور جهان به دو دسته تقسیم گردند: نخستین دسته هنرمندانی بودند که در هماهنگی کامل با سبک‌های بین‌المللی قرار گرفتند و دسته دوم از هنرمندانی تشکیل می‌شد که گرایش‌های بومی و ملی را در فضایی جهانی جستجو می‌کردند. نقش این هنرمندان بر تولد خطاطی نوین از چنان اهمیتی برخوردار است که جایگزینی برای آن نمی‌توان یافت. شاید بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی خط به ویژه در پیش از انقلاب اسلامی بوده است.

    • خط و تبلیغات
نیازهای جامعه، در هر مقطع زمانی خود محل بررسی است. رقابت‌های تجاری، تبلیغات، اعم از آگهی‌ها و پوسترها و همچنین روزنامه‌ها و کتب و سایر نشریات به هنرمندان فرصتی بخشیدند که با هوشیاری خاص خود اشکال هنری تازه را در روندی جدید به کار گیرند، نیازهای تبلیغاتی تجاری، سینماها، کتاب‌ها، روزنامه‌ها و مسابقات، بیان جدید بصری را طلب می‌کردند. خط و خوشنویسی می‌توانست این نیازها را برآورده نماید. این بار وظیفه بصری خط بر وظیفه مراسلاتی و مکاتباتی برتری یافت و به معنای دیگر در روند رقابت زیبایی و سودمندی (در زمینه مراسلات) زیبایی گوی سبقت را ربود.[۱۸]

    • سنت ‌شکنی در ارتباط شکل و محتوی
در روند خلاقیت‌های نوآورانه، هنرمندان به چنان ابداعاتی در خط دست یافتند که می‌توان آن را مجموعه‌ای از سنت شکنی‌ها، نام نهاد، شاید بتوان گفت مهم‌ترین سنت‌شکنی در رابطه، فرم و محتوا صورت گرفت. در دنیای سنتی، خط وظیفه داشت که مفهوم را به آسان ترین، سهل ترین، سریعترین و خواناترین وجهی بیان نماید تا در نگاه اول فرم و محتوی و شکل و مفهوم یک جا به بیننده و خواننده القاء ‌شود. اما اینک وظیفه مهم خط زیبایی و تبلیغ است. لهذا، هنرمندان در حالی که بدیع بودن و شگفتی را همراه زیبایی از اهداف مهم بصری تعیین نمودند با سه اقدام مهم عرصه نوآوری یعنی، تغییر شکل (‌دفرماسیون) در حروف اغراق در حروف (اگزجریشن) و ساده سازی (‌استیلزیشن) آن چنان تحولاتی در حروف ایجاد نمودند تا بتوانند زیبایی و قدرت ارایه و روح تبلیغ گرای آن را بالا ببرند. از این روی، خط در نگاه اول نه می‌‌توانست و نه می‌‌خواست که در روند این تغییرات مفاهیم را همراه با شکل، یکجا القا نماید. در نقاشی، از این هم، پا فراتر نهاده شد و به تمامی رابطه مفهوم و شکل از هم گسیخته گردید و خط در کنار رنگ و سایر اشکال به جزیی از ترکیب بندی تبدیل گردید و تغییر شکل و تکرار حروف فقط به قصد زیبایی از اهداف مهم هنر خط تلقی گردید.[۱۹]
هنرمندانی چون زنده رودی خط را در مرز جنبشی پیش بردند و پرویز تناولی خط را در مجسمه‌های «هیچ» ‌یا نقاشی «هیچ» بر روی کاسه بشقاب‌ها، متحول نمود و به دنبال آنان فرامرز پیلارام آنچنان تغییر شکل هایی در حروف به وجود آورد که به کلی رابطه فرم و محتوی را از هم گسست و خط در آثار او به مجموعه‌ای از حرکت حروف در بطن سطوح رنگی تبدیل گردید. رضا مافی نیاز با سیاه مشق های خود این سنت شکنی را ادامه داد تا نوبت به محمد احصایی رسید که در آخرین تحولات هنری خود فقط به یک مجموعه‌ای از حرکت حروف دست یافت و نام آن را بسم الله نهاد.[۲۰]
پس از آن نصرالله افجه‌ای با خط، نقاشی کرد و بالاخره جلیل رسولی از خط و چسباندنی ها ‌به یکدیگر سعی نمود ضمن احترام به رابطه فرم و محتوی در خط، از طریق چسباندن ترمه ها و نمدها و نظایر آن به تابلوی خط، غنای ملی و زیبایی سنتی ببخشد. همچنین هادی روشن ضمير با استفاده از ورق طلا در آثار نقاشی خط سبكی نو در اين رشته پديد آورد ... پس از انقلاب هنرمندان زیادی در عرصه نوآوری با خط و یا نقاشیخط بخت خود را آزمودند و این روند ادامه داشته است تا آخرین دست آورد خط به نام مُعَلی توسط عجمی در سال 1378 شمسی پا به صحنه نهاد. این خط که به عنوان شیوه‌ای جدید در خوشنویسی مورد اقبال قرار گرفته تلاش می‌‌کند رابطه فرم و محتوا را حفظ نماید. توسل به نام علی ابن ابی طالب ع الهام بخش هنرمند، در تحول حروف و ترکیب بندی بوده است.[۲۱]
اینک که خطاطی، در روند تحولات جدید، وظیفه خود را خوانایی و سهولت نگارش و سرعت مراودات و مراسلات نمی‌داند کم یا بیش به فرمی زیبا تبدیل شده است که در درجه اول معنای خود را نه فقط القا نمی‌کند بلکه ادعایی نیز دارد در دوره‌های معاصر، در نقاشی ارایه فرم محض، نه تنها جرم نیست بلکه مطلوب نیز هست زیرا مخاطب مختار است که هر چه می‌‌خواهد ببیند و هر طور دوست دارد قرائت کند. اما در گرافیک، به‌ویژه در روند کاربردهای زندگی روزمره هنرمند ناچار است زیبایی را با سودمندی و گویایی ترکیب کند انبوه مخاطبان خود را که اغلب عامه مردمند، نه نخبگان، راضی نماید…[۲۲]
بنابراین، تمهیدات نوینی، به یاری خطاطی جدید آمده است. این تمهیدات جدید، عبارت‌اند از: ترکیب بندی، رنگ عناصر خیال و رمزهای تصویری که به حوزه و قلمرو مربوطه نزدیکند (‌مثلاً سینما یا تبلیغ قالی). اما همه شگردهای بالا، هنگام مفید می‌‌افتد که بینده و مخاطب با مشارکت فعال خود در فهم و خواند خط جدید تلاش نماید…. و این یکی از مهم‌ترین ویژگی های تحول خوشنویسی در خط معاصر است.[۲۳]

    • مدرنیستها و شیوه‌های قدیمی
ز آنجایی که مدرنیست ها از دشواری خط و ناخوانایی آن واهمه نداشته‌اند جسورانه و بی دریغ درروند این نوآوری از اقلام قدیم استفاده نمودند. ظرفیت بالای نوآوری خط کوفی که از ثلث قرن دوم و سوم تا « معلی» در قرن پانزدهم هجری ادامه داشته و حتی گسترش یافته است به هنرمندان فرصت داد که تمامی اقلام خط توجه نمایند نه تنها تعلیق و نستعلیق و شکسته، که خط های خوانایی هستند بلکه شکل های قدیم‌تر و گمنام‌تر خط را نیز چون رقاع و محقق و ریحان و در شکل های هندسی، کوفی را چون خط بنایی ( معقلی ) و حتی کوفی گیاهی را نیز به عنوان مواد خام آثار خود تلقی نمایند. نکته مهم اینست که از تکنیک های ساده با قلم نی و مرکب، تا قلم و مو و رنگ روغن و حتی امروزه کامپیوتر دیجیتال آرت، هیچ یک از اقلام خط سنتی با خطوط مدرن در تضاد قرار نگرفته‌اند چرا که ظرفیت بالای خط کوفی، با همه تحولاتش توانسته است فرصت همزیستی خط و فناوری و هنر معاصر را به بهترین وجهی ایجاد نماید.[۲۴]
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی

کلک‌ها یا خطوط مختلفی که در زمان‌ها و سرزمین‌های مختلف اسلامی رایج بوده و اغلب آن‌ها کم و بیش به حیات خود ادامه می‌دهند عبارتند از:

منبع : سایت ویکی پدیا
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
تاریخچه خط نسخ و توقیع محقق و رقاع


خط نسخ،

در آغاز خطى بوده هم پايهٔ خط کوفي. اصل اين خط از خط ”نبطي“ مى‌باشد. خط نسخ بطورکلى از اواخر قرن دوم هجرى رايج شد. ولى تا اواخر قرن سوم هجرى چندان متداول نبود. اين خط به تمام سرزمين‌هاى شرقى که تحت لواى اسلام بوده‌اند، گسترش يافت. ايرانيان براى نيازهايى چون کتابت نوعى نسخ بکار مى‌بردند که متفاوت بود. امتياز مهم خط نسخ در رعايت نسبت است، که يکى از قواعد مهم خوشنويسى مى‌باشد که موجب زيبايى خط است. ابن‌مقلد تناسبات خط نسخ را استحکام بخشيد و آن را به يکى از سطوح متعالى خوشنويسى رسانيد.
در حال حاضر در کشورهاى اسلامي، خط نسخ اهميت بسيار دارد و در تحرير آن بکار مى‌رود. حروف چاپ و ماشين تحرير نيز با اين قلم فراهم آمده است و کتاب‌ها و نشريات نيز به همين خط چاپ مى‌شوند، که البته با نسخ قرآنى تفاوت‌هايى مختصر دارد.


خواندن و نوشتن در خوشنويسى نسخ بسيار ساده و روان است؛ علت آن نظم خاص و دقيقى است که در چيدن حروف و کلمات در داخل سطر بکار مى‌رود.
از اساتید این خط می توان به عثمان طه ( شیوه عربی) و احمد نیریزی تبریزی (شیوه ایرانی) اشاره کرد.


توقيع

تقويع در لغت به معنى امضاء است که توقيعى نيز گفته شده است. اين خط در زمان خلافت مأمون ابداع شده است.
تحول نهايى خط توقيع در قرن چهارم هجرى اتفاق افتاد. احمد بن محمود ملقب به ابن خازن از شاگردان نسل دوم ابن بواب و از مريدان وي، شوکت لازم را به اين خط بخشيد.
در اواخر قرن نهم هجري، نوع درشتى از خط توقيع در ترکيه ابداع شد که موردپسند ترک‌ها بود. اما ميان عرب‌ها چندان متداول نگشت.
خط توقيع را مشتق از خط ثلث دانسته‌اند.

محقق

محقق نخستين خطى است که در آغاز خلافت عباسيان از کوفى استخراج شد و نزديکترين خطوط به آن است. و نيز اولين خطى است که ابن مقلد تهذيب و هندسى کرده است. ابن‌بواب تکامل نهايى را به آن بخشيد. خط محقق چهار قرن محبو‌ب‌ترين خط ميان خوشنويسان جهت کتابت قرآن در تمام سرزمين‌هاى اسلام در شرق بوده است.

تأثير ذوق ايرانى در اين خط کاملاً بارز است. محقق خطى است باشکوه و اندام درشت و فواصل منظم، يکدست و ساده.

رقاع

رقاع در لغت به معنى صفحهٔ کوچک است. اين خط از خطوط نسخ و ثلث مشتق شده است. خط رقاع در مکاتبات خصوصى و کتاب‌هاى عرفى و روى کاغذهاى در ابعاد کوچک رواج داشت. رقاع از خطوط محبوب خوشنويسان عثمانى بود و توسط خوشنويس مشهور شيخ حمدالله الاماسى اصلاحات لازم در آن صورت گرفت. اين خط تدريجاً توسط ديگر خوشنويسان ساده‌تر شد و از رايج‌ترين خطوط گرديد. امروزه خط رقاع از متداول‌ترين خطوطى است که در سرتاسر دنياى عرب بکار مى‌رود.
خط رقاع بر اثر نياز به تندنويسى و مختصر نوشتن، در مکاتبان بکار مى‌رفته است. و از نظر تشابه و مقایسه با خط فارسی شبیه خط شکسته نستعلیق در مقابل خط نستعلیق است.
 
بالا