Miss zahra
متخصص بخش تکنولوژی
گاهی انقد تو کارام “دس دس” میکنم که یهو اطرافیانم پا میشن شروع میکنن رقصیدن … :10:
*
انقد بدم میاد وقتی از خواب پامیشم به جای صبحانه، نهار میزارن جلوم :سوت: گرفتی مطلبو؟:15:
*
*
انقد بدم میاد وقتی از خواب پامیشم به جای صبحانه، نهار میزارن جلوم :سوت: گرفتی مطلبو؟:15:
*
آیا به راستــــی زمان آن فرا نرسیده است کهبه گرفتن عکسهایی که در آنها عینک آفتابی در منزل زده اید خاتمه بدهید ؟ :| )))))
*
روی صحبتم با اون بچهی 11 سالست که استاتوس گذاشته
“زندگی چرا انقد منو خسته میکنی”
*
روی صحبتم با اون بچهی 11 سالست که استاتوس گذاشته
“زندگی چرا انقد منو خسته میکنی”
چی شده؟ باز مامانت فرستادتت نون بگیری؟ :25:
*
قصد پسرا برای دانشگاه رفتن: پول دار شدن
قصد دخترا برای دانشگاه رفتن: جلب توجه پسرای پول دار
دانشگاه هم نکته ی انحرافیه
*
بچه که بودم توی خونه فوتبال بازی میکردم... واسه اینکه حس فوتبال استادیومی بهم منتقل بشه و آرمانهای ورزش حفظ بشه...
روی قالی تف میکردم...
*
دیدین شبا که خونه ساکت میشه اسباب وسایل تو خونه شروع میکنن به صدا درآوردن ؟
الهی بگردم ؛ خستگی در میکنن !
عاشق صدای قلنج شکوندن تلوزیونم …
*
ینی پشه هام اگه دوسشون داشته باشیم ولمون میکنن میرن ؟ :غش2:
*
تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن ، اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!
تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن ، اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!
*
من یه بار تو اینترنت داشتم میگشتم بابام اومد پشت سرم مجبور شدم کل Help ویندوز رو بخونم، این ویندوز اگه بدونید چه قابلیت هایی که نداره :10:
*
سه تا دیوونه سوار تاکسی میشن راننده میبینه دیوونن بدون اینکه حرکت کنه میگه: رسیدیم
اولی کرایه میده پیاده میشه
دومی کرایه میده پیاده میشه
سومی میزنه تو سر راننده و میگه: دیگه هیچوقت انقد تند نرو..
*
رو دسته صندلی دانشگاه نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن !
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد
*
امروز خونه ی داییم اینا بودم، تلفنشون زنگ زد.
پسرداییم که 5سالشه جواب داد؛ بعدش زن داییمو صدا کرد گفت :
مامان ... بیا گودزیلاس!
گفتم : سروش این چه حرفیه؟ گودزیلا یعنی چی؟
میگه : مامانم گفته عمه هات زنگ زدن بگو : گودزیــلا !
اگه خاله هات بودن بگو : نازیـــلا !
میگم : خب حالا کی بود ؟
میگه : مامانت بود دیـــــگه ...!
:تنبیه::10:
*
از خانمی پرسیدند : شنیده ام پسر و دخترت هر دو ازدواج کرده اند، آیا از زندگی خود راضی هستند ؟
خانم جواب داد : دخترم زندگی خوشی پیدا کرده که من همیشه برایش آرزو می کردم. ابدا دست به سیاه و سفید نمی زند .
صبحانه را در رختخواب می خورد. بعد از ظهرها هم دو سه ساعتی می خوابد. عصر با دوستانش به گردش می رود و شب هم با تفریحاتی مثل سینما و تلویزیون سر خود را گرم می کند. یقین دارم که دامادم هم با داشتن چنین همسری سعادتمند است !
پرسیدن وضع پسرت چطور است ؟
گفت : اوه اوه !!! خدا نصیب نکند ! بلا بدور ، یک زن تنبل و و وارفته ای دارد که انگار خانه شوهر را با تنبل خانه اشتباه گرفته است .
دست به سیاه سفید که نمی زند . اصرار دارد که صبحانه را در رختخواب بخورد .
تا ظهر دهن دره می کند. بعد از ظهرها باز تا غروب خبر مرگش کپیده ! عصر هم از خانه بیرون می رود و تا نصفه شب مشغول گردش است . با وجود این زن ، پسرم بدبخت است!
چی شد الان؟؟؟:فکر:
*
گـــــاهی وقتا داشته های ما
آرزوی دیگـــــران است ...
:8:شاد باشید دوستان خوبم:8:
*
سه تا دیوونه سوار تاکسی میشن راننده میبینه دیوونن بدون اینکه حرکت کنه میگه: رسیدیم
اولی کرایه میده پیاده میشه
دومی کرایه میده پیاده میشه
سومی میزنه تو سر راننده و میگه: دیگه هیچوقت انقد تند نرو..
*
رو دسته صندلی دانشگاه نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن !
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد
*
امروز خونه ی داییم اینا بودم، تلفنشون زنگ زد.
پسرداییم که 5سالشه جواب داد؛ بعدش زن داییمو صدا کرد گفت :
مامان ... بیا گودزیلاس!
گفتم : سروش این چه حرفیه؟ گودزیلا یعنی چی؟
میگه : مامانم گفته عمه هات زنگ زدن بگو : گودزیــلا !
اگه خاله هات بودن بگو : نازیـــلا !
میگم : خب حالا کی بود ؟
میگه : مامانت بود دیـــــگه ...!
:تنبیه::10:
*
از خانمی پرسیدند : شنیده ام پسر و دخترت هر دو ازدواج کرده اند، آیا از زندگی خود راضی هستند ؟
خانم جواب داد : دخترم زندگی خوشی پیدا کرده که من همیشه برایش آرزو می کردم. ابدا دست به سیاه و سفید نمی زند .
صبحانه را در رختخواب می خورد. بعد از ظهرها هم دو سه ساعتی می خوابد. عصر با دوستانش به گردش می رود و شب هم با تفریحاتی مثل سینما و تلویزیون سر خود را گرم می کند. یقین دارم که دامادم هم با داشتن چنین همسری سعادتمند است !
پرسیدن وضع پسرت چطور است ؟
گفت : اوه اوه !!! خدا نصیب نکند ! بلا بدور ، یک زن تنبل و و وارفته ای دارد که انگار خانه شوهر را با تنبل خانه اشتباه گرفته است .
دست به سیاه سفید که نمی زند . اصرار دارد که صبحانه را در رختخواب بخورد .
تا ظهر دهن دره می کند. بعد از ظهرها باز تا غروب خبر مرگش کپیده ! عصر هم از خانه بیرون می رود و تا نصفه شب مشغول گردش است . با وجود این زن ، پسرم بدبخت است!
چی شد الان؟؟؟:فکر:
*
گـــــاهی وقتا داشته های ما
آرزوی دیگـــــران است ...
:8:شاد باشید دوستان خوبم:8: