• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه

Shah_d 14

متخصص بخش مسابقات
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم
سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به
وضوح حس می کردیم…
می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از
ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه
زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم...
هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…
تا اینکه یه روز
علی نشست رو به رومو
گفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه که
دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر
تو رو همه چی خط سیاه بکشم…علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس
راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد…
گفتم:تو چی؟گفت:من؟
گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه…تو چی کار می کنی؟
برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شک داری؟…فرصت جواب ندادو
گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم…
با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون
هنوزم منو دوس داره…
گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه…
گفت:موافقم…فردا می ریم…
و رفتیم…نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید…اگه واقعا عیب از من
بود چی؟…سر
خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت
فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم…
طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه…هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم…بهمون
گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره…
یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید…اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره
هردومون دید…با
این حال به همدیگه اطمینان می دادیم
که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس…
بالاخره اون روز رسید…علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو
می گرفتم…دستام مث بید می لرزید…داخل ازمایشگاه شدم…
علی که اومد خسته بود…اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟
که منم زدم زیر گریه…فهمید که مشکل از منه…اما نمی دونم که تغییر چهره اش از
ناراحتی بود…یا از
خوشحالی…روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می
شد…تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود…بهش
گفتم:علی…تو
چته؟چرا این جوری می کنی…؟
اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چیه؟…من
نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم…
دهنم خشک شده بود…چشام پراشک…گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو
دوس داری…گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی…پس چی شد؟
گفت:آره گفتم…اما اشتباه کردم…الان می بینم نمی تونم…نمی کشم…
نخواستم بحثو ادامه بدم…پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم…و
اتاقو انتخاب کردم…
من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم…تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام
طلاقت بدم…یا زن بگیرم…نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراین از فردا تو واسه
خودت…منم واسه خودم…
دلم شکست…نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش
کرده بودم…حالا به همه چی پا زده…
دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم…برگه جواب ازمایش هنوز توی
جیب مانتوام بود…
درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم…احضاریه
رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…
توی نامه نوشت بودم:
علی جان…سلام…
امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی…چون اگه این کارو نکنی خودم
ازت جدا می شم…
می دونی که می تونم…دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی
شه جدا شم…وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه…باور کن اون قدر
برام بی اهمیت بود که حاضر
بودم برگه رو همون جاپاره کنم…
اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…
توی دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
وووووووووای...اینا چیه میذارین آخه.....قلبم تیر کشید به خدا...چیش:ناراحت:
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
وااااااااااای خدا... عجب با معرفتن بعضی ها:52: البته اکثر مواقع خانوم ها تحمل میکنن و آقایون میذارن و میرن...استثنا هم وجود داره ها، میگم اکثر مواقع:18:
ولی خوشم اومد از دختره، کیف کردم وقتی آخرش رو خوندم:8:
 
آخرین ویرایش:

Alireza92

کاربر ويژه
ما یک فامیل دایم که 10 ساله بچه دار نمیشن. اراد هم از مرده هست. نمیدونم اگر ایراد از زنه بود چی میشد.
 

H Δ S S E I N

متخصص بخش مسابقات
ادم ـا کمال گران... (متاسفانه بیش از حد) دوست دارن بهترین شرایط رو داشته باشن... این دیگه زن و مرد نمیشناسه.

شاید ته ته دلش طرف رو دوست داشته باشه اما همیشه شرایط بهتر آدم رو وسوسه می کنه.
خوشا به سعادت ادمایی که وسوسه نمیشن و 100 البته خوش به حال ادمائی که همیشه حرفشون حرفه...
 

samin

کاربر ويژه
ما یک فامیل دایم که 10 ساله بچه دار نمیشن. اراد هم از مرده هست. نمیدونم اگر ایراد از زنه بود چی میشد.

مشخصه چی میشد به احتمال 90 درصد همون روزای اول جدایی اتفاق افتاده بود و مرده الان با یه زن جدید و بچه هاش داشت به خوشی زندگی میکرد والسلام
 

محمد

کاربر ويژه
یکم داستانش تخیلی به نظر میرسه

وقتی جواب ازمایش رو میگیره حتی مرد یک بار هم طی این مدت نگاه هم نمیکنه بهشون این یکم عجیب به نظر میرسه

درحالی که شما برات یه قبض موبایل هم بیاد ده بار چک میکنی که ایا کم اومده یا زیاد حالا جواب به این مهمی رو مرد داستان یک بار هم نگاه نکرد؟


این تیکش بیشتر به افسانه شبیهه هست مثل افسانه جومونگ
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
یکم داستانش تخیلی به نظر میرسه

وقتی جواب ازمایش رو میگیره حتی مرد یک بار هم طی این مدت نگاه هم نمیکنه بهشون این یکم عجیب به نظر میرسه

درحالی که شما برات یه قبض موبایل هم بیاد ده بار چک میکنی که ایا کم اومده یا زیاد حالا جواب به این مهمی رو مرد داستان یک بار هم نگاه نکرد؟


این تیکش بیشتر به افسانه شبیهه هست مثل افسانه جومونگ
دوست عزیز ما که نگفتیم واقعیه... شما به جای اینکه بشینی فکر کنی اصلا هدف نویسنده چی بوده به چه چیزایی توجه میکنی. داستان میخواد تفاوت عشق واقعی و هوس رو نشون بده و اینکه چقدر بعضی ها میتونن بی معرفت باشن نه اینکه به ما انشا یاد بده.
 

Roda

کاربر ويژه
وای خدایا چقدر بعضیا نامردن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تو رو خدا ازین مطالب نذارین یا کمتر بذارین منم ک احساساتی دیگه چشمام سویی براش نمونده !:گریه:
 

محمد

کاربر ويژه
دوست عزیز ما که نگفتیم واقعیه... شما به جای اینکه بشینی فکر کنی اصلا هدف نویسنده چی بوده به چه چیزایی توجه میکنی. داستان میخواد تفاوت عشق واقعی و هوس رو نشون بده و اینکه چقدر بعضی ها میتونن بی معرفت باشن نه اینکه به ما انشا یاد بده.


میخوای همین داستان رو طوری بنویسم که زن بده باشه توش؟

خوبی و بدی توی همه جنس ها وجود داره من دارم میگم این تیکه داستان غیر واقعی هست که طرف ازمایش به این مهمی رو نگاه نکرده حتی یک بار .................
 

Shah_d 14

متخصص بخش مسابقات
اتفاقا داستان کاملا واقعیه.فقط چون منظور رسوندن مفهوم بود ،جزییات کمرنگ شدن
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
آقا محمد...کسی نگفت فقط مردا بی معرفتن و نامردن...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :سوت:ما کلا داریم میگیم نامردی بده...

زیاد دخترایی دیدم که نامردی کردن...نمونش خود من:خنده2:
 

حقیقت تلخی هست ...

. میشه از اینجا فهمید که ایا واقعا میشه پای حرفای شعاری بعضی ادما ایستاد البته فرقی نمیکنه زن یا مرد باشه .....

از شعار تا عمل ؟

 
بالا