از ديدگاه اسلام، ماهيت ازدواج يك قرارداد و پيمان با شرايطي ويژه است. اين پيمان و قرارداد افزون بر اينكه از استحكام خاص برخوردار است، «ميثاقاً غليظاً» (نساء، 21) داراي يك ارزش و منزلت الهي و خدايي ويژه ميباشد و در سطح ديگر قراردادهاي اجتماعي قرار نميگيرد تا صرفاً از قواعد عمومي آن قراردادها پيروي كند.
شايد بتوان گفت: قويترين پيمان و مقدسترين قرارداد است كه آدمي با اعتماد به آن، والدين و خواهر و برادر خود را رها كرده و راضي ميشود با فردي كه شناخت زيادي از وي ندارد، هم پيمان شود و همهي دارايي خود را با او به مشاركت گذارد. گويا به همين جهت است كه در روايات از اين قرارداد به «قلاده» تعبير شده و هشدار داده شده است كه متوجه باشيد عنان اختيار خود را به دست چه كسي ميدهيد.و چه كسي را كنار خود قرار ميدهيد و شريك مال و دين و اسرار خويش ميسازيد.
*علت اساسي تشريع ازدواج
علت اساسي تشريع ازدواج، پاسخ به نداي فطرت و نيازهاي (روحي، رواني، جسمي) طبيعي انسان است. تمام قوانين و مقرّرات اسلام، از زير ساختهاي فطري و طبيعي به وديعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه ميگيرند. اين قوانين و مقرّرات به شكلي برآورندهي نيازهاي فطري و طبيعي انسان هستند و در پرتو اين قوانين، سلامت و رشد آدمي تضمين ميشود. فلسفهي اساسي و بنياني ازدواج همانند تمام احكام و مقرّرات آن، پاسخ به نداي فطرت خداجوي انسان است. ازدواج از اين روي در اسلام، تشريع و مورد ترغيب قرار گرفته است كه ميتواند به نيازهاي فطري آدمي پاسخ شايسته داده و سلامت و تعالي وي را زمينهسازي نمايد. لذا افرادي كه از ازدواج روي ميگردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبيعت خود به جنگ برخاستهاند. در نتيجه، چون برخلاف فطرت و نياز طبيعي حركت ميكنند، با دشواري و مشكلات فراوان مواجه ميشوند و از مسير اعتدال و جادهي تكامل و رشد خارج ميشوند.
*علل فرعي تشريع ازدواج
- تأمين آرامش روح و روان و سكون دل و جان
از جمله علل ازدواج در ديدگاه اسلام، تأمين آرامش و سكون است. «من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و...» (روم، 21)، «از نشانههاي خدا اين است كه از جنس خودتان براي شما همسراني را آفريد تا در كنار آنها آرامش بيابيد.» اين آرامش از اينجا ناشي ميشود كه اين دو جنس مكمل يكديگر و مايهي شكوفايي و نشاط و پرورش يكديگر ميباشند. (مكارم شيرازي، 1368: ج16، ص391)
- حفظ نوع بشر
از ديگر علل تشريع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع ميباشد. اين علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است كه روايات نقل شده از اولياي دين، فرزندآور بودن را از صفات شايسته زنان براي ازدواج ميشمارد (عندليب، 1422ق: ج1، ص140) و فرزند داشتن را مايه بركت ميداند. (كليني، 1367: ج5، ص474، ح2)
- حفظ دين
ازدواج نوعي تأثير در تأمين مصونيت از انحرافها، كژيها و لغزشها دارد و همين حالت موجب فراهم شدن جايگاهي متفاوت با قبل براي شخص مزدوج ميشود و نوعي، فضيلت، برتري و دوري گزيدن از تخلفات را به همراه دارد و تقيد فرد را به فضايل، آداب ديني و معنوي بيشتر ميسازد. گويا از همين روي اولياي دين ميفرمايند: «كسي كه ازدواج كند، نيمي از دين خود را حفظ نموده است.» (الحر العاملي، 1403ق: ج14، ص5) يا در سخني نوراني و نغز، پيامبر رحمت(ص) ميفرمايند: «مردان مجرد را زن دهيد تا خدا اخلاقشان را نيك و ارزاقشان را وسيع و جوانمرديشان را زياد كند.» (مشكيني، 1366: ص14)
- رشد شخصيت و احساس مسئوليت اجتماعي
مسئوليتپذيري و بيرون آمدن از حصار خودبيني و طبيعت فردي و متعهد شدن در برابر ديگران و به دنبال آن فراهم شدن زمينهي رشد اجتماعي، از ديگر علل و فلسفههاي تشريع ازدواج است. اين تأثير را در هيچ عمل و رفتار فردي و اجتماعي ديگر نميتوان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج ميتواند به شخصيت اجتماعي خود دست يابد و پختگي شخصيت پيدا كند. (مكارم شيرازي، 1368: ج14، ص465) ازدواج اولين مرحلهي خروج از خود طبيعي فردي و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است. (مطهري، 1362: صص252-251) اگر راهي غير از اين براي رسيدن به اين مطلوب وجود داشت، به طور يقين اسلام آن را معرفي مينمود. اين پختگي جز در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده پيدا نميشود.
منبع:سایت پزشکی شفا