B a R a N
مدير ارشد تالار
قدم می زنم تا که راهی بشم
میدونم یکی چشم به راه منه
میدونم تو شبهای تاریک شهر
چراغ یه جایی هنوز روشنه
قدم میزنم تا یه دنیای خوب
یه بی آسمونی که آفتابیه
یه دنیا که تا هست تو شهر من
هوا روشنه آسمون آبیه
…
از اون گوشه ی شهر تا عطر تو
یه راه که با یک سفر میرسم
تو دنیا انگار نزدیکمی از اونجا به تو
زودتر می رسم …
به جایی رسیدم که مقصد تویی
که مقصد تویی و دل من خوشه
حتی تاریک راهو میدونه کجاست
کدوم خط منو سمت تو میکشه
♫♪♪♪♫
دلم روشنه توی هر ایستگاه
به خون تو رگهای تهرون شدن
به مقصدی که میدون آزادیه
راهی دروازه شمرون شدن
دلم قرصه قرصه که اینبار هم
میاد می بره راس ساعت منو
کدوم سوت سوت قطار توئه
دو دل کرده دروازه دولت منو
قطار رسید و دلم پر کشید
که میدون آزادی تو مشتمه
سرم رو می چرخونم انگار که
تموم وطن مثه کوه پشتمه
دلم مثه تجریش میدون میخواست
دلم با شلوغی شهر قهر بود
یه راهو شروع کرد و واشد دلم
یه راهی که زیر سر شهر بود