[h=2]آغاز حملات شدید علیه کی روش بعد از شکست برابر ازبکستان و کم رنگ شدن امیدهای صعود به جام جهانی اصلا غیرمنتظره نبود اما کمتر کسی انتظار چنین اتهامی را داشتسایت گل-
1- 12 سال بعد از روزی که خداداد، بلاژویچ را به خاطر پرسیدن مارک لباس و ساعتش سیاه کار نامید، مدیر رسانه ای سابق تیم ملی اتهامی به مراتب جدی تر را به سرمربی خارجی تیم ملی وارد کرد؛ راه دادن به قطری ها برای رسیدن به جام جهانی. اتهامی که چند روز قبل بهمن فروتن، دائی جان ناپلئون فوتبال ایران، هم آن را به نوع دیگری بیان کرده بود تا جبهه جدیدی علیه کارلوس کی روش شکل بگیرد. البته آغاز حملات شدید علیه کی روش بعد از شکست برابر ازبکستان و کم رنگ شدن امیدهای صعود به جام جهانی اصلا غیرمنتظره نبود اما کمتر کسی انتظار چنین اتهامی را داشت. اتهامی که در یک کشور دیگر می تواند تبعات زیادی داشته باشد.
2- احتمالا این نظریه از روزی شکل گرفت که ما در مرحله قبلی و در دیدار پایانی با قطری ها مساوی کردیم تا این تیم به مرحله بعدی برسد. البته آن روز خیلی ها به این خاطر که با آن نتیجه بحرین حذف شد، ابراز خوشحالی کردند اما حالا این اتفاق به بهانه ای برای "جاسوس" دانستن کی روش تبدیل شده است. اینکه چرا ما برای "راه دادن" به قطری ها باید به لبنان ببازیم، سوالی است که تنها دوستان می توانند به آن پاسخ دهند. بدون شک شکست برابر لبنان یکی از غیرمنتظره ترین و ناامید کننده ترین شکست های فوتبال ایران در دو دهه گذشته بود اما آیا در همه شکست های مشابه، مربیان تیم های ما به دنبال راه دادن به یک حریف خاص بودند؟ وقتی ما در مقدماتی جام جهانی 1998 به قطر باختیم، قصد راه دادن به چه تیمی را داشتیم؟ یا وقتی یک سال بعد تیم منصور پوحیدری در بازی های آسیایی تایلند 4-2 به عمان باخت، آیا کاسه ای زیر نیم کاسه بود؟ دوستان نظرتان در مورد شکست مقابل عربستان در تهران با هدایت دایی چیست؟
3- اینجا مربی خارجی اسباب بازی ای است که خیلی زود جذابیتش را از دست می دهد. فرقی نمی کند اولین روز چند نفر برای استقبال به فرودگاه بروند یا در چند هفته ابتدایی تیتر اصلی چند روزنامه "مصاحبه اختصاصی با سرمربی تیم ملی" باشد. جذابیت که از دست رفتن، حرف های صد تا یه غاز آغاز می شود و اینجاست که آدم های اخراجی اهمیت بیشتری پیدا می کنند. کسانی که همیشه حرف های نگفته زیادی دارند و اگر بگویند، خیلی چیزها مشخص می شود. آدم هایی که افشاگری های شان بود گند سهم خواهی می دهد. هنوز روزی را فراموش نکردیم که علی انصاریان، یاغی سابق فوتبال ایران، قصد داشت ثابت کند که بلاژویچ می خواهد چند بازیکن تیم ملی را به اروپا ترانسفر کند و به همین خاطر از آنها در ترکیب تیم ملی استفاده می کند اما بعد از چند روز حتی دوستان نزدیکش هم حاضر نشدند پشت او بایستند.
4- هنوز سه بازی دیگر باقی مانده؛ هر چند سخت اما هنوز برای رسیدن به جام جهانی بدون شانس نیستیم. دقیقه 70 است و هنوز 20 دقیقه دیگر فرصت داریم تا گل های خورده را جبران کنیم. دوستان لطفا افشاگری های تان را به تابستان بعد موکول کنید. وقت برای "انگ زدن" و "حیا کن-رها کن"" بسیار است.
1- 12 سال بعد از روزی که خداداد، بلاژویچ را به خاطر پرسیدن مارک لباس و ساعتش سیاه کار نامید، مدیر رسانه ای سابق تیم ملی اتهامی به مراتب جدی تر را به سرمربی خارجی تیم ملی وارد کرد؛ راه دادن به قطری ها برای رسیدن به جام جهانی. اتهامی که چند روز قبل بهمن فروتن، دائی جان ناپلئون فوتبال ایران، هم آن را به نوع دیگری بیان کرده بود تا جبهه جدیدی علیه کارلوس کی روش شکل بگیرد. البته آغاز حملات شدید علیه کی روش بعد از شکست برابر ازبکستان و کم رنگ شدن امیدهای صعود به جام جهانی اصلا غیرمنتظره نبود اما کمتر کسی انتظار چنین اتهامی را داشت. اتهامی که در یک کشور دیگر می تواند تبعات زیادی داشته باشد.
2- احتمالا این نظریه از روزی شکل گرفت که ما در مرحله قبلی و در دیدار پایانی با قطری ها مساوی کردیم تا این تیم به مرحله بعدی برسد. البته آن روز خیلی ها به این خاطر که با آن نتیجه بحرین حذف شد، ابراز خوشحالی کردند اما حالا این اتفاق به بهانه ای برای "جاسوس" دانستن کی روش تبدیل شده است. اینکه چرا ما برای "راه دادن" به قطری ها باید به لبنان ببازیم، سوالی است که تنها دوستان می توانند به آن پاسخ دهند. بدون شک شکست برابر لبنان یکی از غیرمنتظره ترین و ناامید کننده ترین شکست های فوتبال ایران در دو دهه گذشته بود اما آیا در همه شکست های مشابه، مربیان تیم های ما به دنبال راه دادن به یک حریف خاص بودند؟ وقتی ما در مقدماتی جام جهانی 1998 به قطر باختیم، قصد راه دادن به چه تیمی را داشتیم؟ یا وقتی یک سال بعد تیم منصور پوحیدری در بازی های آسیایی تایلند 4-2 به عمان باخت، آیا کاسه ای زیر نیم کاسه بود؟ دوستان نظرتان در مورد شکست مقابل عربستان در تهران با هدایت دایی چیست؟
3- اینجا مربی خارجی اسباب بازی ای است که خیلی زود جذابیتش را از دست می دهد. فرقی نمی کند اولین روز چند نفر برای استقبال به فرودگاه بروند یا در چند هفته ابتدایی تیتر اصلی چند روزنامه "مصاحبه اختصاصی با سرمربی تیم ملی" باشد. جذابیت که از دست رفتن، حرف های صد تا یه غاز آغاز می شود و اینجاست که آدم های اخراجی اهمیت بیشتری پیدا می کنند. کسانی که همیشه حرف های نگفته زیادی دارند و اگر بگویند، خیلی چیزها مشخص می شود. آدم هایی که افشاگری های شان بود گند سهم خواهی می دهد. هنوز روزی را فراموش نکردیم که علی انصاریان، یاغی سابق فوتبال ایران، قصد داشت ثابت کند که بلاژویچ می خواهد چند بازیکن تیم ملی را به اروپا ترانسفر کند و به همین خاطر از آنها در ترکیب تیم ملی استفاده می کند اما بعد از چند روز حتی دوستان نزدیکش هم حاضر نشدند پشت او بایستند.
4- هنوز سه بازی دیگر باقی مانده؛ هر چند سخت اما هنوز برای رسیدن به جام جهانی بدون شانس نیستیم. دقیقه 70 است و هنوز 20 دقیقه دیگر فرصت داریم تا گل های خورده را جبران کنیم. دوستان لطفا افشاگری های تان را به تابستان بعد موکول کنید. وقت برای "انگ زدن" و "حیا کن-رها کن"" بسیار است.