در واقع دانشمندان دوره داروین، به این نکته اشاره کردهبودند که شمپانزهها و دیگر پستانداران نخستین، وقتیکه غلغلک داده میشوند یا در زمان بازی با یکدیگر، مشغول جنگ و دعوا میشوند صدایی شبیه به نفسنفس زدن از خود در میآورند. این پیشصدای خنده، به طور کل با خنده نوع بشر متفاوت است.
پروواین میگوید این صدا بیشتر شبیه ارهدستی است تا صدای خنده. اما منبع اصلی آن همان است که صدای خنده نوع بشر را موجب میشود.
پروواین که یک عصبشناس رشدی بوسیله آموزش است، در اصل به این موضوع علاقمند است که خنده چگونه میتواند عصبشناسی رفتار را مشخص نماید. او میگوید، خنده در بین تمام بشریت، جهانی و همگانی است و نیز ساختار سادهای دارد. به همین جهت هم سیستم خوبی برای آغاز کشف و بررسی ارتباطات میان مغز و رفتار است. اما پیش از اینکه او بتواند به روانشناسی عصبشناختی خنده بپردازد؛ در مییابد که باید درباره خود این پدیده اطلاعات بیشتری گردآوری کند.
در اواخر دهه 80 ، هنوز قلمرو این رشته مشخص و کشف نشده بود. برخی روانشناسان روی روانشناسی شناختی و اجتماعی کار کرده بودند اما هیچکدام در مورد خنده، هیچ فعالیتی انجام نداده بودند.
پروواین میافزاید: در کل، علم روانشناسی از آزمون فرضیه زودرس رنج میکشد. اما کلید اصلی ایناست که شما به یافتن آزمون باارزش فرضیه، مجبور هستید
برای ادامه کار، او مطالعات مشاهدهای خود را آغاز کرد. او بعدها توانست تا با هزاران گونه مختلف خنده، به حقایق دور از انتظاری دست یابد؛ که آنها را به صورت خلاصه در مقالهای در جهتگیریهای رایج در علوم روانشناختی در سال 2004، به چاپ و نشر برساند(جلد 13، شماره6، صفحات 215تا 218) :
• خنده در موقعیتهای جمعی و اجتماعی، 30 بار بیشتر از زمانی که افراد تنها هستند، اتفاق میافتد. زمانی که افراد تنها هستند، بیشتر ترجیح میدهند که یا با خودشان حرف بزنند و یا لبخند بزنند تا بخندند.
• معمولا فکر میکنیم که خنده، پاسخی است به فردی که با ما سخن میگوید. اما در گفتگوها و مکالمات، احتمال خنده فرد سخنگو 46% بیشتر از مخاطبان او بوده و بوسیله خنده، صحبت خود را قطع میکنند یا مورد تاکید قرار میدهند.
• تنها حدود 10 تا 15% تعبیرهای پیشخندهها بیمزه و دور از خنده است. که اغلب آنها به اندازه جمله« همین الان باید برم» کسلکننده و خستهکننده است.
• افراد به عنوان تاکید بر کاری میخندند و آن را دتر جایی مشخص در جریان صدای خود وارد میکنند. ممکن است که بگویید « من دارم میرم، ها ها ها» اما نمیگویید « من دارم، ها هاها، میرم». در واقع در مطالعهای که نتایج آن هنوز به چاپ نرسیدهاست پروواین دریافته است که افراد ناشنوا نیز به طور مادرزادی به همان نکاتی در مکالمات میخندند که افراد شنوا در مکالمات گفتاری خود.
• همانطور که عقل عامه میگوید، خنده مسریاست. تنها گوش دادن به صدای خنده یکفرد کافیست تا موجب خنده فرد دیگری شود.
پروواین میگوید در اصل «خنده» شمپانزه احتمالا از الگوی نفسنفس زدن این حیوان در زمان بازی بوجود میآید. در طول سالها، این صدا به عنوان نشانهای در شوخیهای اجتماعی و جمعی تا به امروز بوده است. گاهی اوقات ممکن است به این خاطر که یک لطیفه معرکه شنیدهایم بخندیم؛ اما اغلب از خنده به عنوان ابزاری برای پیوستن به اجتماع استفاده میکنیم.
خندیدن زیرلبی، خرناس کشیدن در خنده و خنده از ته دل مسلما تمام خندهها مانند هم نیستند. همه ما وقتی خنده را تشخیص میدهیم که، آن را میشنویم؛ اما برخی خنده از ته دل هستند، برخی پوزخند، قهقهه ، و برخی هم خرناسی هستند. به سایت اینترنتی دکتر جو_آن باکورووسکی بروید و نمونههای مختلف خنده را گوش کنید. باکورووسکی که استاد روانشناسی در دانشگاه وندربیت است شروع به توسعهی کار پروواین کرده است. او این کار را بوسیله کشف تفاوتها میان انواع مختلف خنده و اینکه این تفاوتها چه مفهومی میتواند داشته باشد، انجام میدهد.
در مطالعهای که در سال 2001 در نشریه علم روانشناسی به چاپ رسید، او و همکارش از دانشجویان کالج خواستند تا 50 نوع صدای مختلف خنده زن و مرد را ضبط کنند. نمونههخا از خندههای « باصدا» شروع میشد که اکثرا صدایی شبیه "هاهاها" یا "هههه هه" داشتند و به خندههای بیصدایی ختم میشد که صدایی شبیه خرناس داشت.
محققان این مطالعه دریافتند که اکثر زنان و مردانی که به نمونهها گوش دادند به خندههای صدادار بسیار بیشتر از خندههای بیصدا، پاسخ مثبت دادند: آنها از دوباره شنیدن آن لذت میبردند، و معتقد بودند که این صدا صمیمانهتر است و بسیار مشتاق بودند تا فردی که صدای خنده متعلق به او است را ببینند.
باکورووسکی میگوید این پاسخهای مثبت به هدف تکاملی خنده اشاره میکند. او فرض میکند ما خنده را برای بیرونکشیدن واکنشهای مثبت دیگر افراد و نیز برقراری ارتباط با آنان مورد استفاده قرار میدهیم و اینکه قصد نداریم به آنان آسیبی وارد کنیم.
او در ادامه میافزاید: انسانها به رفتار جمعی با افراد غیرخویشاوند و فامیل(غریبه) در حد بسیار گستردهای اعتماد میکنند، که این اعتماد در هیچیک از گونههای دیگر دیده نمیشود. اما انسانها ذاتاً اهل رقابت و جاهطلبی هستند. بنابراین، نظریه کلی ایناست که ما میبایست برخی از رفتارها و منظورها را بوجود آوریم تا دیگران بدانند که در برابر آنها احساس خوب و مثبتی داریم.
او میگوید خنده، همان رفتارها و منظورها است. اما هر خندهای نه .
او و همکارانش معتقدند که خنده باصدا نشانه قابل اعتمادتری از خلقیات مثبت یک فرد، در مقایسه با خنده بیصدا میباشد. به عبارت دیگر وقتی فردی با صدای «هاها ها» میخندد احتمالا واقعا خوشحال و غیرپرخاشگر است. اما در خنده تودماغی(خرناسی) نمیتوان از این موضوع مطمئن بود.