امروز وعده دیدار است. دیدار پدر، مادر و هفت خواهر و برادر با پیکر مطهر شهید محمد منتظری که بعد از گذشت 28 سال به میان خانواده بازگشته است. ساعت10 صبح همه داخل معراج شهدا انتظار ورود خانواده شهید را میکشند.
* بیش از 30 تابوت شهید گمنام روی هم داخل سالن شهدای ستاد معراج شهدای تهران روی هم چیده شده است. هر کسی که از در وارد میشود بدون سوال ابتدا سراغ زیارت شهدای گمنامی میرود که قرار است همین روزها روی دستان یک ملت شهید پرور تشییع شوند.
* مادر شهید محمدرضا حق پناه قبل از همه به داخل سالن تشییع آمده، فرزند او که پسر عمه شهید تازه تفحص شده محمد منتظری است. 13 سال پیش پیکرش به وطن بازگشت و تشییع شد. او حالا بار دیگر به معراج شهدا آمده تا برادرزادهاش را زیارت کند.
* مادر، پدر، برادران و خواهران و برخی دیگر از بستگان شهید منتظری وارد سالن میشوند. صدای ذکر صلوات بلند است. یکی از بستگان شهید از همان ابتدا شروع به مرثیه خوانی به یاد اهل بیت عصمت و طهارت(ع) میکند و بعد ابیات ماندگار کجایید ای شهیدان خدایی... را با صدای گرمش آغاز میکند. * مادر، قاب عکس فرزند شهیدش را در بغل گرفته است و به همراه همسرش با کمک پسران که آنها را احاطه کردهاند دور تابوت شهید محمد منتظری را میگیرند.
پیکر این شهید محمد منتظری با کارت شناسایی، کپی شناسنامه، نامه خانواده، لباسها و بادگیر و برخی وسایل شخصی در جریان عملیات تفحص کشف شده است. و همه این وسایل به همراه پیکر در تابوت مقابل خانواده قرار گرفته است.
* اشک امانشان نمیدهد. وقتی با دیدن پیکر کفن پیچ شده شهید بی قراریشان بیشتر میشود برادر کوچک شهید حجت الاسلام احمد منتظری با چشمان اشک آلود و با صدای بلند به همه یادآور میشود که فقط برای امام حسین(ع) گریه کنید و رو میکند به مداحی از همسایگان شهید که لحظهای مرثیه سرایی شهیدان اسلام را قطع نمیکند و میگوید روضه امام حسین(ع) را بخوان. مداح با صدای بلند میگوید چه محرم خوبی را با شهید محمد منتظری آغاز میکنیم. به یاد شهدای کربلا... و مرثیههایش را ادامه میدهد.
* گاهی برادر کوچکتر با آن عمامه سفید و جملات زیبایش میانداری میکرد و فرازهایی از زیارت عاشورا را در ادامه هنرنماییهای مداح میخواند. او گاه و بیگاه به یاد جمع میآورد که گریه بر امام حسین(ع) دل خانواده شهید را تسکین میدهد.
* پیکر بدون سر و بدون دست بسیجی شهید محمد منتظری دست آویزی برای روضههای سوزناک کربلا بود. شهیدی که از سفر کربلا و در آستان آغاز ماه محرم آمده بود و حالا بیسر و بیدست یادآور رویای صادقهای میشد که برای خانوادهاش تحقق پیدا کرده بود. و خواهرانش مدام میگفتند که محمد گفته بود بی دست و بی سر میآیم.
* دور تا دور شهید را دوستان، همسنگران و کسانی گرفتهاند که دستی در مهارت روضه خوانی برای اهل بیت(ع) دارند. اینها گِرد پیکر شهید را گرفتهاند و به نوبت همگی میخوانند. شاید به این دلیل که خود شهید هم افتخار مداحی برای اهل بیت(ع) را داشته است. یکی از مداحان جمع میان روضههایش میگوید این شعر را خود شهید محمد منتظری سروده و در میان مداحیهایش خوانده است و آن را با صدای بلند میخواند: "ای سِمَت نوکریت شرف و عزت و فخر همه/ای به تمنای غمت، به لب اهل ولا زمزمه/ذاکر و مداح توام ای پسر فاطمه(س)
* یکی دیگر از همرزمان شهید به کمک مداح میآید و با یادآوری شهید 18 ساله خانواده منتظری، روضه جوان شهید امام حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع) را میخواند. و بعد میگوید که با ذکر نام امام حسین(ع) دم بگیرید و بر سینه بزنید. در میانه سینه زنیهایش هم میگوید که ما تابع امر رهبریم. ما مطیع همان رهبری هستیم که دیروز مثل همیشه تودهنی به دشمنان اسلام و رژیم صهیونیستی زد و اسرائیل را نامشروع و حرام زاده خواند.
* روحانی جمع، برادر شهید بعد از اتمام روضه علی اکبر امام حسین(ع) یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس را زنده میکند و از جمع میخواهد که به یاد تشییع شهدا در آن دوران و ذکر آشنای خانوادهها در زمان جنگ تکرار کنند: "این گل پر پر از کجا آمده/ از سفر کرببلا آمده..." و سینه زنان بگویند: "این گل پرپر ماست/هدیه به رهبر ماست..."
مادر گاهی بی تاب میشود و تند تند بر سینهاش میکوبد. پسر اما که لحظهای از کنار پدر و مادر دور نمیشود دستهای مادر را گرفته و آرام در گوشش نجوایی میکند و شاید به یادش میآورد که عزاداری برای اهل بیت(ع) خواست خود شهدا بوده است. زینب منفردی مادر شهید میگوید: یکی دو روز پیش به خوابم آمد و گفت که آمدهام. بعد از دیدن این خواب بود که به من اطلاع دادند پیکر پسرم بازگشته است. روزی که شهید شد نیز من شهادتش را در خواب دیدم و فهمیدم که در جبهه به شهادت رسیده است.
* خواهر بزرگ شهید، مطهره منتظری گاهی با صدای بلند با برادرش حرف میزند و میگوید: "محمد! خوب پیکرت را درست و کفن پیچ کردهاند. من میدانم که تو همین قدر رشید و بلند بودهای." خواهر قاب عکس را از مادر میگیرد و داخل تابوت بالای پیکر میگذارد. میگوید: "این هم به جای سری که الان در بدن ندارد. برادر من به این زیبایی بود." خواهر شهید میگوید: "من خواهر بزرگتر محمد بودم. برایش مادری کردم. لحظه به لحظه مثل یک مادر با او بوده و به او رسیدگی میکردم."
* علیمحمد منتظری، پدر شهید آرام آرام اشک میریزد و موقر به پیکر پسرش خیره شده که حاج احمد آقا از او میخواهد دعای آخر مداحی را او با صدای بلند بخواند. پدر هم با صدای رسا و شفافی دستها را بلند میکند و میگوید: الهی یا حمید بحق محمد....در انتها هم با صلابت بیشتر دعا میکند: "خدایا! ما را آماده عزاداری در ماه محرم کن. خدایا! ما را از زیارت کنندگان شهدا و اقا اباعبدالله(ع) قرار بده. خدایا! رهبرمان را حفظ کن. خدایا! مملکتمان، بسیجمان، ارتشمان و سپاهمان را حفظ کن. خدایا! دشمنان اسلام، آمریکا و اسرائیل را خوار و ذلیل بگردان. خدایا! فرج آقا امام زمان(عج) را برسان..."
* خانواده که کمی با شهیدشان حرف میزنند و اشک ریخته و آرام میشوند در انتها وقت وداع با پیکر میخواهند که بقایای پیکر را ببینند. به خواست خانواده کفن را باز میکنند. استخوانهای شهید نمایان میشود. خانواده به استخوانها دست میکشند و باقیمانده خاک اطراف آن را بر صورت میکشند. حجت الاسلام احمد منتظری روضه را از سر میگیرد و میگوید: "در کربلا، شهدای عاشورا و خانواده امام حسین هم از شدت جراحات و ضربههای دشمن چنان از بین رفته بودند که قابل شناسایی نبودند. خانوادهها بر بدن بی سر آنها نظاره گر بودند..."
و عاشقانههای خانواده شهدا تا ابد نقشی ماندگار در تاریخ این انقلاب شهید پرورند...
شهید محمد منتظری فرزند علیمحمد یکی از شهدای تازه تفحص شده طی عملیات برونمرزی اخیر است که هویتش بهتازگی شناسایی شده است. شهید والامقام محمد منتظری متولد 1346 تهران است که در سال 1364 و طی عملیات والفجر8 در منطقه فاو به شهادت رسیده است و حالا پیکر مطهر این شهید 18ساله بعد از گذشت 28 سال به میان خانواده خود بازگشته است.