توی ده شلمرود
فلفلی مرغش تک بود
یه ده بود و یه فلفلی
یه مرغ زردکاکلی
یه روز که خیلی خسته بود
کنج اتاق نشسته بود
یه دزد رندناقلا
شیطون و بدجنس و بلا
اومد و یک کیسه آورد
کاکلی رو دزدید وبرد
تنگ غروب که فلفلی
رفت به سراغ کاکلی
نه آب بود و نه دونه بود
نهکاکلی تو لونه بود
داد زد و گفت
مرغ کاکلی
توپول موپولی
دست و پاگلی
نوک حنایی ، کجایی ؟
فلفلی هی صدا زد
اما جواب نیومد
تنها یه رد پابه جا مونده بود
اون دوروبرا آقا فلفلی
قبا به تن
شال به کمر
گیوه بهپا
کلاه به سر
یه کوزه آب
یه سفره نون
از توی ده اومد بیرون
کدخداگفت
اوقور بخیر
مگه با ما قهری فلفلی ؟
عازم شهری فلفلی؟
فلفلیگفت
اون مرغ زرد پا کوتاه
کاکل حنای نوک طلا
که صد تومن می خریدنش نمیدادمش
دزده گرفت و بردش
میرم که پیداش بکنم
دزده رو رسواش بکنم
یکسرهرفت ارومیه
تا ببینه کی به کیه
اینور و دید اونورو دید
اینجاواونجاسرکشید
نه مرغودید،نه دزدو دید
ازاونجا رفت به تبریز
منظره هاش دلانگیز
اینجاواونجا سرکشید
نه مرغودید،نه دزدو دید
ازاونجا شد سوارفیل
یکسره رفت به اردبیل
کوه سهند و سبلان
سرکشیده به آسمان
از پشت کوهسرک کشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا رفت به آستارا
شهر قشنگباصفا
گوشه کنارا سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از آنجا بیمعطلی
یکسره رفت به انزلی
میان دریا کشتی بود
ماهی به این درشتی بود
توکشتی ها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از اونجا رفت به شهر رشت
اینورو گشت ، اونوروگشت
تو شالیزارها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
ازاونجا رفت به لاهیجان
مردم خوب مهربان
شهر به این مصفایی
سرتاسرش باغچایی
یه گشتی توی کوچه خورد
یه عالمه کلوچه خورد
اینجاروگشت،آنجاروگشت
از تنکابن هم گذشت
عروس شهرهای شمال
مرکز باغ پرتغال
ازآنجا بامینی بوس
یکسره رفت به چالوس
اینجا و آنجاسرکشید
نه مرغودید ، نهدزدو دید
از بس که هی بارون آمد
از آنجاهم بیرون آمد
نشست تویسواری
رفت توی شهر ساری
دومترونیم پارچه خرید
نه مرغودید ، نه دزدودید
از اونجا شاد و خندون
رفت توی شهر گرگان
ترکمن های اسب سوار
دنبالهم قطار قطار
تودشت و صحرا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزد و دید
از اونجابیرون آمد
رفت توی شهر گنبد
گنبد قابوس اینجاست
ببین،ببین،چهزیباست
اینجا واونجا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از توی شهر