• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دهه هفتادیا

South Boy

متخصص بخش فوتبال
خوب از اونجایی که هرجا میری دهه 60 رو تحویل میگیرن.
من امدم اینجا باسه دوستان دهه 70 خودم این تاپیک و زدم.

دوستان از خاطرات دهه 70 بگن یاد قدیماا نا سلامتی مام قدیمی داشتیمااا:خجالت2:
عکس که خاطرات دهه 70 رو بمون زنده کنید بذارید.

دوستان دهه 70 بزن لایکو:شاد2:

دوستان 70 بیان اینجا خودشونو معرفی کنند حرف بزنیم و یاد قدیمااا زود باشی دهه 70 یا:گل:



 

Mehdi

متخصص بخش سخت افزار

تاپیک تایید و منتقل شد به بخش گپ های خودمانی

 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
دهه هفتادیا این تاپیکو به دوسای دهه 70 ارسال کنید تا دوسای 70 دور هم باشیم.
27437026079221755166.jpg

ای جان کی یادشه یک مدادو اندازه یک بند انگشت میکردیم:سوت:
5.jpg

اخر کتاب بودااا:ایول:
8.jpg

ای جان جدن هیچی مث دو پوست کردن این توپ حال نمیداد میشدیم سوباسا:برنده:
57.jpg
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال


جدن کارتون های دهه ما کارتون بوداا دهه 60 شصتیا با رادیو کارتون میدیدی مال عصر یخ بندان بودن فکر کنم:سوت:
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
عمو زنجيرباف
بعله
زنجير منو بافتي؟
بعله
پشت كوه انداختي؟
بعله
بابا اومده
چي چي اورده
نخود كشمش
باصداي چي؟
«مثلا سوسک»هیس
:سوت:

یادش بخیر دهه خوبی بود:زبون:.

با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم(کلا مبتکری بودیم باسه خودمون کی اینکارارو میکرد).

یک عکس توپ پیدا کردم.کی از این فضولیا کرده.
fu2180.jpg


صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود(این ور دفتر هنوزم حال میده بنویسیا)

اخ اخ بزرگترین ارزو عمرم آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن(مث الان صدتا ارزو دارم مسکن ماشین -وسایل...........:سوت:)

تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم(من یادمه یک روز یک پیرمرد کنارم بود میگفت نکن بچه سرمو انداختم پایین و رفتم بعد تو دلم میگفتم کچل کچل تاس.:خنده2:)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
اینم برا دهه 60(جدن نمیدونم مال دهه 60 یا عصر ژوراسیک:نیش2:


یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی
یعنی اپول مانتو
یعنی ویدئو قاچاق
یعنی فخرفروختن با کتونی میخی
یعنی تلویزیون سیاه و سفید
یعنی کپسول بوتان و پرسی
یعنی نوار کاست
یعنی خریدن لبو و لواشک از سر کوچه ی مدرسه
یعنی سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی...

 
آخرین ویرایش:

South Boy

متخصص بخش فوتبال
تقلید کار میمونه ، میمون یه نوع حیوونه!!!
جدن اگه نمیگفتیم میمون یک نوع حیونه طرف یک هو بهش بر میخورد فکر میکرد سیب زمینیه
:50:

خدایش عجب روزایی بود با دوستان قرار میزاشتیم بریم دختر مردمو بترسونیم یک روز ریختیم گروه ضربتی چندتا دختر داشتن بازی وسطا میکردن مسلح شدیم به سنگ شلیک به طرفشان.از شانس باحال ما زارت نخوره تو سر دختر مردم:52:.
فردا با ولی در خونمون بود کتک خورمون ملث میشد از پدر :adambarfy:

866clip_image002.jpg

یادش بخیر چقد باید مخ والیدن میزدیم تا بریم بیرون بازی هفت سنگ کنیم.
همیشه خدا هم گیر میدادن پسر مگه درس نداری.
نه امروز خانوم معلمون مریض بود(عجب خانوم معلمی بود همیشه مریش):ایده:​

یادش بخیر بازی دزد و پلیس میکردیم ما چون تیز بودیم از بچگی دزد بودیم:خونسرد:(البت الان نیستیما)بعد خلاصه تیز بپر برو بالا خونه مردم تو حیاط در باز بود عین اسب میرفتیم تو بعد صاحب خونه میومد ده برو.:49:
اخرم که میگرفتنمون با جلد کبیریت ازاد میشدیم اون پولمون بودااا واحدشم از دلار الان گرون تر بود هیجا گیر نمیومد:تعجب:
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
یادمه یک بار تو یکی از کتاب های درسیمون شعر داشت فکر کنم ادبیات فارسی بود.:فکر:
تو شعرشم افتاب داشت نوبت من بود بخونم بعد از کلمه افتاب یک هو گفتم افتاد از کدوم طرف در امده مهربون شدی.:52:
بعد معلمون انداختم پشت در گفت نخیر امروز مهربون نیستم کلی حال کردیم استاد شاگرد کلا مشاعره باز کردن:50:
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
اسم:ممد
فامیل:محمدی
غذا:محد پلو
میوه:محمد سبز
شغل:محدفروشی
شهر:محمد اباد
کشور:محمد ستان
گل:محمدبو
شی:غلام پلاستیکی
ماشین:ماشین محمد
یه جور مینوشتیم انگار گفتن اولش با محمد شروع شه
بعد تازه بهمونم میگفتن مثلا محمد پلاستیکی وجود نداره، در دفاع از ورژن
پلاستیکی محمد چنان جنگ خونینی به راه می افتاد که تو ۸ سال جنگ تحمیلی
به راه نیافتاد!
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
سه شیشه شیر ، سه سیر سرشیر
یکی بود تو محله ما کلا سه روش می گفت هر موقع میدیدمش میگفتم اینو بگو کلا ش میگفت.
بعد هر هر میخندیدم الانم باسمون شده خواننده عین بلبل حرف میزنه بعد ما چی:تعجب2:.


------------------------------------------
اوهم اوهم اون موقع دختر بازیامونم مدرن بود مث الان نبود که.:سوت:.
یکی از دوستان هنوز دهنش با ایزا لایف میداد عاشق یکی از دختران می بود البته هفته اون مردک عاشق یکی از دختران محله می بود.:52:
بعد یک روز منو هم با خودش برد تو سوراخ یک حیاط نگاه میکردیم دختره کجاست بعد تو پوست نانگی یک نامه نوشته بود اوووف عجب نامه ای فدایت شومی با مداد شمعی رنگش کرده بود:50:.خط زیر افتاب میزاشتی بدو فرار میکرد.بعد زارتی انداخت حیاط منزل پرنسس دختره هم انگار منتظر بود ور داشت خندید و بدو رفت تو خونه.:قاطی:
اینم عاشقی بچه های اون موقع نصل جدید فکر کنم باسه هم ایمیل بدن :adambarfy:
 

معصومه بانو

متخصص بخش خانه و خانواده
من متولد سال 63 هستم همه ی این بازی ها رو ما اون زمان داشتیم نگید که برا دهه ی هفتادیهاست یادش بخیر
 
بالا