دوستی های خیابانی و آشنا شدن دختران و پسران به دور از چشم والدین یكی از معضلات اجتماعی است .
علل اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی در جوامع با عث شده سن ازدواج بالا رود و جوانان كمتر تشكیل خانواده بدهند كه البته دنیای ارتباطات نیز در شیوع این معضل نقش بسزایی را دارد .
اما گسترش چنین روابطی تاثیر منفی در كانون های خانوادگی دارد پایه های خانواده سالم كه هسته ای از تشكیلات اجتماع می باشد را متزلزل كرده است . لذا برای جلو گیری از پیشرفت این معضل به علل ممنو عیت چنین روابطی پر داخته می شود تا هر ذهن آگاهی با دانستن این مطالب ، آ گاه تر از پیش باشد .
این علل عبارتند از :
۱) شرع
اسلام اهمیت ویژه ای برای ازدواج قائل شده است و مخالف رهبانیت و و دنیا گریزی می باشد حتی احادیث و روایات معتبر و معروفی در زمینه ازدواج و جود دارد كه اشهر آن حدیث پیامبر اكرم "ص"است كه می فرماید"النكاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی " در قران نیزكه كتاب آسمانی دین ماست دستور اكید بر ازدواج صادر شده است و ازدواج را باعث آرامش و تسكین خلقت ، همسر را از آیات و نشانه های الهی می داند و لیكن شرع برای ازدواج قواعد و مقرراتی را وضع نموده است كه رعایت آن لازم می باشد البته حرمت رابطه زن و مرد نامحرم مخصوص دین اسلام نیست و تمام ادیان آسمانی و الهی شرم وحیا را برای زن ومردبخصوص زن ومرد جوان لازم دانسته اند اگر امروزه در كشورهای دیگر و اكثرا غربی بی بند وباری رایج است ناشی از دین آنها نیست. در كنار دین اسلام " مسیحیت " است.
آیا مسیحیت رابطه های این چنین كه در بین پیروان این دین رایج است را جایز شمرده است؟ خیر چنین نیست. صفت حضرت مریم "عذرا " است و عذرا یعنی "پاكدامن " لقب عیسی "ع " "مسیح" است یعنی پاك در كتاب و سنت حضرت عیسی "ع" هم هیچ جوازی برای دریدن .... حیاو شرم دیده نمی شود پس از این بی بندوباری رایج ناشی از تحریفات بعدی است. در زندگی سایر پیامبران الهی مثل حضرت موسی"ع" می بینیم به ریزترین مسا ئل حیا توجه شده به حدی كه وقتی حضرت موسی "ع" با دختران شعیب پیغمبر به نزد آن حضرت می رفتند . در جلوی ایشان حركت كردند. یاحضرت ابراهیم"ع" كه سرآمد غیرت و نلموس پرستی در پیغمبران است .
همچنین داستان معروف یوسف و زلیخا كه به تعبیر قرآن احسن القصص قرآن است.حضرت یوسف "ع" در عین جوانی و زیبایی در مقابل عشق زلیخا به ایشان به خداوند پناه برده ودامنخودرابه گناه نیالود پس با دقت در تاریخ انبیاواولیا گذشته و سایرادیان و دین مبین اسلام می بینیم هیچ دین و مذهبی بی بندوباری و بی قاعدگی در روابط زن ومرد را پیشنهاد نكرده است. اگر رهبانیت و ترك زدواج هم در بعضی از مجامع دیده می شود. فقط بر اثر تحریفات است.
پس اولین عامل مورد بررسی قرار گرفت كه ادیان آسمانی ازجمله برای ازدواج قانون تعیین نموده وپیروان خود رابه داشتن حیا رهنمون ساخته اند .
۲) قانون
دومین علت ممنوعیت این نوع روابط در جامعه ما قانون است كه چنین روابطی را ممنوع كرده است .
۳) عرف
سومین علت عرف می باشد البته این عامل ناشی از همان متدین بودن مردم ماست و لی وجه تمایزی با علت و فلسفه شرع دارد كه باید ذكر شود .
۴) دلیل عقلی
چهارمین علت دلیل عقلی بررد رابطه دوستی بین دختر و پسر جوان و نو جوان می باشد این تنها علتی است كه هیچ كس نمی تواند از آن فرار كند ، زیرا در مورد ممنوعیت دین گاهی غفلت موجب فراموشی دستورات دینی می گردد و در مورد ممنوعیت قانون به علت اجرای ناقص قانون یا عدم دسترسی به همه مجرمین فرار از قانون و مجازات پیش می آید . در مورد ممنوعیت عرف نیز در بعضی از شرایط افرادی یافت می شوند كه پای بندی به عرف ندارد و كارهای ضد عرفی را خیلی راحت انجام داده ووقعی به سر زنش های اطرافیان نمی گذارند.و لی فرار از ممنوعیت عقلی امكان پذیر نیست و با استدلالات عقلی كه بیان خواهد شد هر وجدان بیداری به قضاوت نشسته اعمال خود را می سنجد و هیچ راه فراری از وجدان و عقل انسان نیست .
در واقع پیامد این نوع دوستی ها از دو راه خارج نیست .یا منجر به ازدواج می شود یا اینكه با شكست مواجه می گردد.در مورداول كه بسیار نیز نادر است و در مواردی از قبیل عقد اجباری یا اطلاع خانواده هاست . دراین فرض حس اعتماد به طرف مقابل كه یكی از اركان اساسی زندگی زناشویی است از بین می رود . طرفین هر لحظه انتظار خیانت طرف دیگر را دارند . مرد بیرون از خانه دل به كار نمی بندد چرا كه از خانه اش مطمئن نیست در بعضی موارد پیش آمده كه مرد،زن خود را در داخل حبس نمودهدر ها را از روی او قفل كرده است از طرفی زن تمام مدت دلشوره دارد كه زن جدیدی وارد زندگی اش نشود . با یك لحظه تاخیر مرد او را مورد باز خواست قرار می دهد و .......
از همین جا زیربنای اختلاف و ناساز گاریهاگذاشته می شود و در نتیجه این ازدواج منجر به طلاق و جدایی می شود .اما در فرض دوم كه این دوستی با شكست مواجه می شود ضربه اصلی به دختر وارد می گردد زیرا دختر به خاطر احساسات و عواطفی كه دارد زود دلبسته طرف مفابل شده و بعد از شكست دچار طو فان عواطف و هیجانات روحی می گردد طوری كه اصلا" هیچ مردی را به عنوان مرد زندگی نمی تواند قبول كند .
حال چنین دختر و پسری كه وارد زندگی های جداگانه ای می شوند آیا صلاحیت این را دارند كه شریك خوبی برای همسرشان باشند ؟در این فرض علاوه براز بین رفتن حس اعتماد به صداقت نیز كه از دیگر اركان اصلی زندگی خانوادگی استاز بین می رود . چرا كه هر فرد برای كتمان گذشته خود متوسل به دروغشده و می خواهد سابقه دوستی اش با فرد دیگری را از همسرش مخفی نگه دارد و احساس گناه شكاكی ، پشیمانی و افسردگی جایگزین صلح و صفا و دوستی و آرامش در چنین زندگی می شود .
حال جوانان و نو جوانان عزیز خود به قضاوت بنشینید آیا یك دوستی بی پایه و اساس چقدر ارزش دارد كه انسان ارزش های والای انسانیت خود را زیر پا بگذارد و یك عمر خود را تیره بخت كند .
علل اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی در جوامع با عث شده سن ازدواج بالا رود و جوانان كمتر تشكیل خانواده بدهند كه البته دنیای ارتباطات نیز در شیوع این معضل نقش بسزایی را دارد .
اما گسترش چنین روابطی تاثیر منفی در كانون های خانوادگی دارد پایه های خانواده سالم كه هسته ای از تشكیلات اجتماع می باشد را متزلزل كرده است . لذا برای جلو گیری از پیشرفت این معضل به علل ممنو عیت چنین روابطی پر داخته می شود تا هر ذهن آگاهی با دانستن این مطالب ، آ گاه تر از پیش باشد .
این علل عبارتند از :
۱) شرع
اسلام اهمیت ویژه ای برای ازدواج قائل شده است و مخالف رهبانیت و و دنیا گریزی می باشد حتی احادیث و روایات معتبر و معروفی در زمینه ازدواج و جود دارد كه اشهر آن حدیث پیامبر اكرم "ص"است كه می فرماید"النكاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی " در قران نیزكه كتاب آسمانی دین ماست دستور اكید بر ازدواج صادر شده است و ازدواج را باعث آرامش و تسكین خلقت ، همسر را از آیات و نشانه های الهی می داند و لیكن شرع برای ازدواج قواعد و مقرراتی را وضع نموده است كه رعایت آن لازم می باشد البته حرمت رابطه زن و مرد نامحرم مخصوص دین اسلام نیست و تمام ادیان آسمانی و الهی شرم وحیا را برای زن ومردبخصوص زن ومرد جوان لازم دانسته اند اگر امروزه در كشورهای دیگر و اكثرا غربی بی بند وباری رایج است ناشی از دین آنها نیست. در كنار دین اسلام " مسیحیت " است.
آیا مسیحیت رابطه های این چنین كه در بین پیروان این دین رایج است را جایز شمرده است؟ خیر چنین نیست. صفت حضرت مریم "عذرا " است و عذرا یعنی "پاكدامن " لقب عیسی "ع " "مسیح" است یعنی پاك در كتاب و سنت حضرت عیسی "ع" هم هیچ جوازی برای دریدن .... حیاو شرم دیده نمی شود پس از این بی بندوباری رایج ناشی از تحریفات بعدی است. در زندگی سایر پیامبران الهی مثل حضرت موسی"ع" می بینیم به ریزترین مسا ئل حیا توجه شده به حدی كه وقتی حضرت موسی "ع" با دختران شعیب پیغمبر به نزد آن حضرت می رفتند . در جلوی ایشان حركت كردند. یاحضرت ابراهیم"ع" كه سرآمد غیرت و نلموس پرستی در پیغمبران است .
همچنین داستان معروف یوسف و زلیخا كه به تعبیر قرآن احسن القصص قرآن است.حضرت یوسف "ع" در عین جوانی و زیبایی در مقابل عشق زلیخا به ایشان به خداوند پناه برده ودامنخودرابه گناه نیالود پس با دقت در تاریخ انبیاواولیا گذشته و سایرادیان و دین مبین اسلام می بینیم هیچ دین و مذهبی بی بندوباری و بی قاعدگی در روابط زن ومرد را پیشنهاد نكرده است. اگر رهبانیت و ترك زدواج هم در بعضی از مجامع دیده می شود. فقط بر اثر تحریفات است.
پس اولین عامل مورد بررسی قرار گرفت كه ادیان آسمانی ازجمله برای ازدواج قانون تعیین نموده وپیروان خود رابه داشتن حیا رهنمون ساخته اند .
۲) قانون
دومین علت ممنوعیت این نوع روابط در جامعه ما قانون است كه چنین روابطی را ممنوع كرده است .
۳) عرف
سومین علت عرف می باشد البته این عامل ناشی از همان متدین بودن مردم ماست و لی وجه تمایزی با علت و فلسفه شرع دارد كه باید ذكر شود .
۴) دلیل عقلی
چهارمین علت دلیل عقلی بررد رابطه دوستی بین دختر و پسر جوان و نو جوان می باشد این تنها علتی است كه هیچ كس نمی تواند از آن فرار كند ، زیرا در مورد ممنوعیت دین گاهی غفلت موجب فراموشی دستورات دینی می گردد و در مورد ممنوعیت قانون به علت اجرای ناقص قانون یا عدم دسترسی به همه مجرمین فرار از قانون و مجازات پیش می آید . در مورد ممنوعیت عرف نیز در بعضی از شرایط افرادی یافت می شوند كه پای بندی به عرف ندارد و كارهای ضد عرفی را خیلی راحت انجام داده ووقعی به سر زنش های اطرافیان نمی گذارند.و لی فرار از ممنوعیت عقلی امكان پذیر نیست و با استدلالات عقلی كه بیان خواهد شد هر وجدان بیداری به قضاوت نشسته اعمال خود را می سنجد و هیچ راه فراری از وجدان و عقل انسان نیست .
در واقع پیامد این نوع دوستی ها از دو راه خارج نیست .یا منجر به ازدواج می شود یا اینكه با شكست مواجه می گردد.در مورداول كه بسیار نیز نادر است و در مواردی از قبیل عقد اجباری یا اطلاع خانواده هاست . دراین فرض حس اعتماد به طرف مقابل كه یكی از اركان اساسی زندگی زناشویی است از بین می رود . طرفین هر لحظه انتظار خیانت طرف دیگر را دارند . مرد بیرون از خانه دل به كار نمی بندد چرا كه از خانه اش مطمئن نیست در بعضی موارد پیش آمده كه مرد،زن خود را در داخل حبس نمودهدر ها را از روی او قفل كرده است از طرفی زن تمام مدت دلشوره دارد كه زن جدیدی وارد زندگی اش نشود . با یك لحظه تاخیر مرد او را مورد باز خواست قرار می دهد و .......
از همین جا زیربنای اختلاف و ناساز گاریهاگذاشته می شود و در نتیجه این ازدواج منجر به طلاق و جدایی می شود .اما در فرض دوم كه این دوستی با شكست مواجه می شود ضربه اصلی به دختر وارد می گردد زیرا دختر به خاطر احساسات و عواطفی كه دارد زود دلبسته طرف مفابل شده و بعد از شكست دچار طو فان عواطف و هیجانات روحی می گردد طوری كه اصلا" هیچ مردی را به عنوان مرد زندگی نمی تواند قبول كند .
حال چنین دختر و پسری كه وارد زندگی های جداگانه ای می شوند آیا صلاحیت این را دارند كه شریك خوبی برای همسرشان باشند ؟در این فرض علاوه براز بین رفتن حس اعتماد به صداقت نیز كه از دیگر اركان اصلی زندگی خانوادگی استاز بین می رود . چرا كه هر فرد برای كتمان گذشته خود متوسل به دروغشده و می خواهد سابقه دوستی اش با فرد دیگری را از همسرش مخفی نگه دارد و احساس گناه شكاكی ، پشیمانی و افسردگی جایگزین صلح و صفا و دوستی و آرامش در چنین زندگی می شود .
حال جوانان و نو جوانان عزیز خود به قضاوت بنشینید آیا یك دوستی بی پایه و اساس چقدر ارزش دارد كه انسان ارزش های والای انسانیت خود را زیر پا بگذارد و یك عمر خود را تیره بخت كند .
آخرین ویرایش: