آیا ازدواج را فرآیندی برای تكامل شخصیت فردی و اجتماعی میدانید یا صرفا برای اینکه توسط دیگران تایید شوید انجام میدهید؟
آیا ازدواج را به قول معروف هندوانه سربسته میدانید یا معتقدید باید كاملا چشمها را باز كرد و به سنجش ملاكهای فردی و خانوادگی پرداخت؟
آیا ازدواج را به قول معروف هندوانه سربسته میدانید یا معتقدید باید كاملا چشمها را باز كرد و به سنجش ملاكهای فردی و خانوادگی پرداخت؟
آیا از طرفداران ازدواج سنتی هستید یا ازدواج به اصطلاح مدرن را مناسب میدانید؟
دكتر ارجمندنیا، روانشناس در برنامه پرنیان رادیو سلامت به این پرسشها پاسخ داده كه چكیدهای از آن را در زیر میخوانید:
عوامل زیادی در انتخاب همسر دخیل است كه در اینجا بیشتر به نحوه انتخاب و نقش مثبت خانواده بر رشد روانی و هدایت فرد میپردازیم.
ازدواج سالم رابطه صمیمی و روانی است كه در طول زمان رشد كرده و انسان را كاملتر میكند. امروزه به لحاظ علمی اثبات شده قسمتی از مغز كه مركز تصمیمگیری و كنترل هیجانات است، هنگام مشاهده افراد مشابه فعالتر میشود، یعنی مغز ما حین ملاقات با فرد هم طبقه اجتماعی و فكری خودمان واكنش مثبت و فعالیت بیشتری انجام میدهد.
این موضوع در واقع همان مساله همكفو بودن است كه در اسلام بدان اشاره شده یعنی شباهت و همشأن بودن زن و مرد در علم، شخصیت، فرهنگ، سن و...
در گذشته ازدواجها سنتی بود یعنی انتخاب و تصمیمگیری به وسیله خانواده انجام میشد و بیشتر ماحصل تفاهم بین خانوادهها بود.
ولی در ازدواجهای مدرن طرفین خودشان تصمیم میگیرند و خانوادهها در این امر مهم نقش چندانی ندارد.آشنایی در این موارد اغلب در محیطهای تحصیلی، شغلی و حتی مجازی رخ میدهد و بعد از آشنایی خانوادهها در جریان قرار میگیرند كه تقدم و تاخر جابجا شده است.
آنچه كه میتواند یك ازدواج محكم و موفق را شكل دهد یك ارتباط سالم است، یعنی دو طرف تحت آگاهی و نظارت خانوادهها یك ارتباط سالم و عقلگرایانه جهت تحلیل و شناخت واقعبینانه از یكدیگر و خانوادههای یكدیگر داشته باشند، چون خانواده بستر زندگی فرد است و شناخت آن تكمیلكننده شناخت فردی است.
اگر فردی بگوید در انتخاب از خانوادهام كمك نمیگیرم، اغلب این دیدگاه به دلیل باورهای نادرستی است كه خود را از لحاظ تحصیلی یا مهارتهای اجتماعی برتر از والدین میداند و نیازی به مشورت با والدین نمیبیند، فرد در این مورد به علت تصمیمگیریهای خام و عجولانه، در زندگی مشترك متوجه تضادهایی بین ایدهآل و زندگی واقعیاش میشود.
اگر فردی خودش را از انتخاب محروم كند و بگوید من نظری ندارم و خانوادهام تصمیم بگیرند كه این ارتباط صحیح نیست و ناسالم است این فرد در آینده هیچ مشكلی در زندگی خانوادگی را تقبل نمیكند و همه را به گردن خانواده میاندازد.
واژه سنتی و مدرن بار ارزشی ندارد و میبایست جنبههای مثبت و منفی هر كدام را بررسی كنیم.
حق انتخاب همسر توسط خود فرد با نظارت والدین یكی از مناسبترین راهكارهاست یعنی هم والدین به این حق فرزند احترام بگذارند و هم جوانان از تجربیات و مشورت با والدین حتما بهره ببرند. آگاهی والدین بخصوص با توجه به شناختی كه از فرزند خود دارند، بسیار مفید و موثر است، جوانان حتی برای استفاده از تجارب صحیح میتوانند از مشاوره یا صحبت با افرادی كه ازدواجهای موفق و ناموفق داشتهاند نیز تحقیق كنند.
خانواده همیشه باید حامی و پشتیبان بودن خود را بیان كند و اگر متوجه مشكلاتی در مسیر انتخاب فرزندش شد باید بدون تهدید به ترك یا اعمال نظرهای غیرمنطقی و تصمیمهای خودسرانه، موضوع را كاملا با دلایل منطقی بیان كند و فرزند را از معایب و پیشامدهای كارش آگاه سازد.
سن مناسب ازدواج براساس بلوغ جسمانی، روانی و اجتماعی در هر فرد متفاوت است؛ بلوغ روانی یعنی فرد به رشد و ثبات فكری و عاطفی دست یافته است و قادر به كنترل احساسات و هیجانات خود میباشد. استقلال شخصیت و عدم وابستگی غیرطبیعی نیز از عوامل مهم بلوغ روانی است.سازگاری و تطبیق با شرایط زندگی خانوادگی و یا محیط كار از نشانههای بلوغ اجتماعی در فرد است .
ازدواج، فرد را با اعتقادات و عادات و اولویتهای جدید روبهرو میكند اگر این انتخاب فقط بر مبنای احساس و علاقه و بدون پایه عقلی و منطقی باشد، احتمال اشتباه بودن آن بیشتر میشود.