B a R a N
مدير ارشد تالار
دویادداشت به مناسبت بازپخش مجموعه تلویزیونی «تاثریا» به کارگردانی سیروس مقدم از شبکه آی فیلم
دیوار زندگی ثریا کج بالا رفت
باني فيلم آنلاين: در سریال تا ثریا برای نخستین بار یک زن در بوته آزمایش کسب حلال و لقمه طاهر قرار می گیرد که کانون پیام و محتوای مدنظر سازندگان آن است.
به گزارش باني فيلم ،شیدا اسلامی - با مرور نتایج یک پژوهش انجام شده چند سال پیش در مورد جایگاه زنان و مردان در سریالهای ایرانی، به نکات جالبی برمیخوریم که از جمله آنها است: گرایش فیلمنامه نویسان و سریالسازان تلویزیون ایران به خلق شخصیتهای کنشمند و پیشبرنده زن سریال در محدوده سنی جوان. این پژوهش یافته است : بالاترین میزان نقش اول زن در سریالهای ایرانی به زنان بین 15 تا 25 سال سپرده می شود . البته در این سال ها این بازه سنی حداکثری حتما بالاتر رفته، چون شاهد حضور قهرمانان زنی در محدوده سنی تا 35 سال هم بوده ایم که نمونه اش خجسته رستگاران است.
نقض این رویه در مورد سریال تا ثریا البته شاید اولین نکته ای باشد که در مورد سریال سیروس مقدم بتوان گفت، اما در تا ثریا ویژگیهای مهم دیگری هم میتوان یافت که به ارتباط بهتر با سریال کمک می کند.
در سریال تا ثریا برای نخستین بار یک زن در بوته آزمایش کسب حلال و لقمه طاهر قرار می گیرد که کانون پیام و محتوای مدنظر سازندگان آن است.پیش از این اگر آزمایشی فراروی قهرمان سریال قرار داده می شد ، حتی اگر کاراکتر زن در جبهه دفاع از اعتقادات دینی در این خصوص نشان داده می شد ، خود و شخصا در میدان ابتلا قرار نمی گرفت. این زنان در نهایت در کنار مردی به عنوان همسر و … هویت می یافتند و به شکل گیری تصمیمات گرفته شده – اعم از مثبت یا منفی- از سوی مردان کمک می رساندند. اما ثریای تا ثریا به عنوان نقطه تمرکز نگاه فیلمنامه نویس در این رویارویی قرار گرفته است. حتی نقش حمید داماد خانواده هم با شخصیت پردازی اصولی و طراحی صحیح روند فیلمنامه ، آنقدر قوی نیست که نقش قهرمان زن را کمرنگ کند.سائقه های ثریا برای واقع شدن در کشاکش این ماجرا آنقدر زیاد است که با وجود یا بدون وجود اطرافیانش هم در این وادی هویت پیدا می کند و در واقع حضور شخصیتهای فرعی فقط موتور درام را گرم نگه می دارد .
در سریال های تلویزیونی معمولا اگر هم یک شخصیت زن سرپرست خانواده بویژه زن دارای فرزند دیده می شود ، در کنار او یک مرد حامی هم وجود دارد .این مرد می تواند یک خویشاوند دور یا نزدیک، همسایه یا حتی پسر بزرگتر خانواده باشد که نمونه هایش را در مثلا ستایش دیده ایم، اما در تا ثریا ، قهرمان زن کاملا تنها است. وجود دو داماد و یک پسر در میان شخصیتهای سریال نیز نافی تنها بودن ثریا نیست، زیرا هیچکدام از آنها کمکی به ثریا نمی کنند. داماد بزرگتر در قسمتهای اول مرتب دنبال روبراه کردن بساط عروسی است، داماد دوم هم خود سربار مادرش است و ثریا نمی تواند به او تکیه کند، پسر خانواده هم به جای اینکه یار شاطر باشد، بار خاطر است و با خواسته های غیر منطقی اش زحمت ثریا را بیشتر می کند. حتی برادر شوهر ثریا هم با دست رد و مقاومت ثریا آنهم در اوج نیاز به حمایت از سوی یک تکیه گاه بیرون از خانه ، مواجه می شود و همین تنهایی قدرت نقش و جذابیت آن را به مراتب بالاتر از سریال هایی می برد که اگر چه زنان در آنها با چالش های بسیاری دست و پنجه نرم میکنند، ولی به خاطر حضور یک مرد حامی به این درجه از همدلی مخاطب نمی رسند که همین همدلی در روند داستان تامین کننده هدف غایی فیلمساز شود.
نشان دادن نقش مذهبی از کاراکتر زن به ویژه وقتی این کاراکتر ایفای نقش اول سریال را داراست هم در سریال تاثریا به شکل جالبی صورت می گیرد که در سریالهای دیگر مشابه ندارد. تا بخش قابل توجهی از کل مجموعه، تقریبا هیچ قسمتی نبوده که ثریا را در جلسه مذهبی زنانه ندیده باشیم. اینهمه تاکید بر حضور او در این مجالس ، قطعا تمهیدی است که فیلمنامه نویس اندیشیده تا با پررنگ کردن وجهه باورهای دینی قهرمان ، سنجش عمق و ارزیابی ساختار و چگونگی شکل گرفتن شان ، بعدا بتواند عمق سقوط ثریا را بهتر به تصویر بکشد؛ اما به هر حال آنچه از تاثریا دیده ایم ، ویژگیهای بسیار جالبی از شخصیت محوری زن ماجراست که در سریالهای دیگر کمتر با آنها برخورد کرده ایم.
معمولا وقتی تلویزیون فراز و فرود زندگی یک کاراکتر مهم و برجسته زن را دستمایه تولید سریالی می کند ، تا می تواند یا این زن را خوب و عالی و مقدس جلوه می دهد ؛ مثل اتفاقی که در آثاری چون نرگس، ستایش، پس از باران، خانه ای در تاریکی و … و اخیرا از یاد رفته شاهد نمونه هایی از آن بوده ایم یا خیلی بد مثل خواب و بیدار شاید در این مورد باید به تلویزیون حق هم بدهیم، چون اگر سینما جای نشان دادن واقعیت های آزاردهنده در فرم و اندازه های متناسب با این مدیوم، ایجاد هیجان وفراهم کردن برداشت هایی تاثیر گذار در مدت زمان توقف بیننده در سالن سینما و وارد کردن ضربه های داستانی تکان دهنده برای رسیدن به پالایش روحی مد نظر فیلمساز در پایان نمایش فیلم است، اما تلویزیون با دامنه فراگیری فوق العاده، بیشتر جای نشان دادن خوبی ها و الگوهای مناسب اجتماعی یا نشان دادن زشتی های مجازات شونده شخصیتها است که در سریالهای تلویزیونی بواسطه پخش مستمر و طولانی ، موجد تاثیرات مدنظر سیاستگذاران تلویزیون باشد اما باید به سیروس مقدم در مورد این سریالش هم تبریک گفت چون مقدم با هنرمندی تمام، سقوط و انحطاط زنی را به ما نشان می دهد که در ابتدای سریال عاشق اش می شویم . ارزش کارمقدم البته فقط به جسارتی که در پرداخت شخصیت ثریا یعنی به قهقرا بردن و به لجن کشاندن زن دوست داشتنی ای که شجاع و مستقل و روی پای خود است، رنجدیده و صبور است ـ که به خصوص در صحنه های نشان دان زجر او به خاطر درد کمرش ولی ادامه کار،به خوبی ترسیم شده ـ، فداکار و از خود گذشته است، مورد احترام همکاران و نزدیکان است، مذهبی و پایبند به اخلاقیات است، مادر است و ….، نیست. ارزش کار سیروس مقدم حتی فقط به اینکه برای اولین بار زنی در این قالب رفتاری و نقشهای اجتماعی و خانوادگی ثریا را در نقطه مرکزی سریالی پرکشش قرار داده هم نیست، بلکه باید به یک وجه دیگر در تا ثریا نیز امتیازمثبت داد و آن ترجمان تمثیلی خطوات الشیطان است که به شکلی هنرمندانه و باورپذیر صورت گرفته است.
خُطُوات جمع خُطوَه به معنای گام است وگام یعنی همان حدّفاصلهمیان دوپا به هنگام راه رفتن، به همان کوچکی ، به همان به ظاهر بی اهمیتی و به همان کوتاهی.
قرآن کریم به عنوان نمونه درآیه 21 سوره مبارکه نور، مردم را از متابعت گام های شیطان نهی کرده است و در دل آیه مفهومی با قابلیت کامل سینمایی شدن را ارائه کرده که اصول شخصیت پردازی و درام را خود دارد؛ تکنیکی که اگر از سوی فیلمنامه نویسان و سازندگان آثار سینما و تلویزیون به خوبی رعایت شود ، شاهد شخصیتهای تخت، بی کنش و غیر قابل باور که مثلا خوب و متنبه شدن شان به مدد نشان دادن قطرات اشک مصنوعی آنهم از نوع قطره چکانی، دیالوگهای نچسب و حرفهای گندهتر از دهان، نمایش گنبد و مناره و دسته سینه زنی و غذای نذری و… در یک کلام استفاده ابزاری از نشانههای مذهبی، کشته شدن های بی منطق و ناگهانی برای سوزاندن تا سرحد امکان مخاطب و به راه انداختن بساط روضه خوانی برای قهرمان مرده، و…تجسم می شوند، نخواهیم بود.
در تا ثریا همانطور که از اسمش هم پیداست، مقدم ما را با گام های کوچک ثریا به سمت شیطان همراه می کند ؛ از سکانس دروغ ثریا به زن هم جلسه ای اش که قبلا در موقعیتی، ناگزیر به مطمئن کردن زن برای دادن همه وام اش به او در صورتی که عمل جراحی کمر ثریا قطعی نشود را داده بود، ولی به دروغ به او گفت که خودش به پول وام برای معالجه نیازمند است، تا عقب نشینی ثریا از موضع قبلی اش که با اصرار می خواست ارتباط مالی اش با رضا فقط در قالب شرعی شراکت باشد و در سود و زیان کار سهیم باشد، ولی وقتی سود بار دوم، کمتر از ماه اول شد ، به مذاقش خوش نیامد، تا لغزش های دیگر ثریا ….
نقطه شروع ثریا در گام برداشتن به سوی شیطان ، با طراحی زیبای داستان ، دقیقا از زمانی شروع می شود که اولین درآمد شبهه ناک وارد زندگی او می شود و خشت اولی که کج نهاده می شود تا ثریا ، دیوار زندگی ثریا را کج می برد.
فیلمنامه سعید فرهادی برای نشان دادن وسوسههای شیطان، به سراغ به صحنه آوردن شیطان با تجسد بخشیدن به ابلیس، خلق آدمهایی که کارگزار مستقیم شیطاناند و… هم نرفته، اما حضور شیطان و وسوسه هایش و طنابی که به دور گردن ثریا انداخته و به دنبال خود می کشد ، آنقدر قابل حس است که شاید در یک سریال ماورایی با ویژگیهایی که این سالها از بعضی سریال های اینگونه دیده ایم ، اتفاق نیفتد.
در واقع تا اینجای کار باید گفت در تا ثریا فیلمنامه قوی ، پرتعلیق و قصه گوی سعید فرهادی ، به همراه کارگردانی آزموده و موفق سیروس مقدم با جذابیت هایی که از حضور یک زن میانسال به عنوان محور قصه در بازی خوب و روان آزیتا حاجیان گرد هم جمع شده اند ، داستانی از جنس زندگی مردم جامعه که برای همه آشناست را جلوی دوربین برده است. اگرچه سریال تا ثريا در مورد بعضی جزییات سریال مثل بازیهای بعضا اغراق شده و یا کلیشهای بازیگران جوان لطمه خورده، یا بعضی حرکات دوربین در آن بی منطق و صرفا به منظور تنوع بصری و خودنمایی دوربین صورت گرفته ، اما بار دیگر کاری پربیننده از کارگردانی با تجربه در عرصه ملودرام های خانوادگی را به بینندگان تلویزیون ارائه کرده است. کاری که مفاهیم و آموزه های دینی را در بستر یک داستان خانوادگی روایت کرده، آسیب های اجتماعی دور و برمان را به رخ مان کشیده و هدف اش از ساختن سریال فقط گریاندن یا خنداندن مخاطب نیست.
«تاثریا»،خط قرمزی که سیروس مقدم از آن رد شد!
مائده ميري - در جامعه کنونی ما که به عبارتی مرد سالار است ساخت سریال هایی که شخصیت محوری اش را یک زن بر عهده داشته باشد و در طول داستان به مشکلات و مسائل زندگیاش پرداخته می شود،از حساسیت های خاصی برخوردار است. به خصوص اینکه در آن قصه علاوه بر این، مسائلی چون نزول،صیغه و ... که همگی خط قرمز تلويزیون امروز، آنهم برای اولین بار هستند به چشم بیاید!، به عبارتی ریسک پذیری بالایی می خواهد.سیروس مقدم نیز در این چند ساله ثابت کرده که می تواند برای بار اول هر قصه ای را البته با رعایت چارچوب های تائید شده به تصویر بکشد و موفقیتش را از آن خود کند. او از آندسته کارگردانانی است که همیشه با انتخاب سوژه های به روز،حرف دل مخاطب را به تصویر می کشد.آذر ماه سال 90 سریالی به نام «تا ثریا» به کارگردانی سیروس مقدم از شبکه اول سیما پخش شد و بازخوردهایی را بین اهالی رسانه و مطبوعات داشت.این مجموعه به تازگي از شبکه آی فیلم بازپخش شد و همانطور که می دانیم این شبکه برای تسریع در پخش سریال هایی که به نسبت سایر سریال ها طولانی اند هر دو یا سه قسمتش را در یک قسمت پخش می کند.
در مورد این سریال حرف و حدیث هایی بود که در زمان پخشش بر سر زبان ها افتاد و البته چندان هم نامربوط نبود! هنوز هم نمی دانیم به یکباره چه اتفاقی افتاد که مسئولین سازمان آنهم درست بعد از پخش بیست قسمت از این سریال،طی نامه ای به کارگردانان و سازندگان سریال های تلویزیونی دستور دادند تا سریال هایشان را با پایان بندی تلخ و غمگین همراه نکنند! و این در شرایطی بود که علاوه بر این سریال در آن زمان سریال «شیدایی» که اتفاقا در نظرسنجی های سازمان از پربیننده ترین سریال های همان سال شد،نیز از شبکه سه در حال پخش بود و بیانیه سازمان بیشتر گریبان «تاثریا» را گرفت! یادم است قسمت های پایانی این سریال تصويربرداری شده بود و سازندگان اثر بالاجبار و در آن شرایط بر آن شدند تا سکانس هایی از آن را حذف کنند. این شتاب زدگی در حذف پلانها و پشت سر هم قرار دادن سکانس های بی ربط آنقدر گل درشت بود که حتی مخاطب ساده تلویزیون هم به راحتی آنها را می فهمید! یادمان نبود به هر حال وقتی سی و دو قسمت به یکباره می شود بيست و نه قسمت(!) باید این چیزها را درک کرد. این سریال بدون گره گشایی در ذهن مخاطب و درست در نقطه عطفش به پایان رسید و مخاطب همیشه غافلگیر تلویزیون این بار هم بهتزدگي را در اوج داستان یک سریال تجربه کرد!قبول که ما می دانیم فیلم نامه ها برای سریال شدن باید از سازمان صدا و سیما مجوز بگیرند، اما نظارت حین تولید اینگونه آثاری که همه ما می دانیم پر از خطوط قرمز هستند، از وظایف اصلی این رسانه ای است که با پول بیت المال اداره می شود و سر پاست. پس بد نیست که در ساخت آثارمان کمی محتاط تر عمل کنیم.
در ادامه به بررسی چندین نکته درباره این اثر می پردازیم:
نکته اول که به نظر قابل طرح می آید جا افتادن مقدم در این ژانر است که در قالب این ژانر می توان پنج گانه سریال های این کارگردان را با محوریت یک خانم در نظر گرفت.به ضرس قاطع می توان گفت مقدم تنها کارگردانی است که در این سالها پنج اثر با محوریت زن در اجتماع روانه آنتن پربیننده ترین شبکه های رسانه ملی کرده است.سریال هایی چون بانويي ديگر، روزهای زندگی، ریحانه، نرگس، رستگاران و تاثریا مصداق بارز این گفته است.اما نکته ای که در اینجا اهمیت دارد، تفاوت در سبک هایی است که مقدم را در هر کدام صاحب سبک کرده. ساخت چنین آثار زن محوري در کنار ساخت سریالهایی مردانه چون زیرهشت،دیوار،بچه های نسبتا بد و ...
نکته دوم،قصه این سریال است که به قلم سعید فرهادی به نگارش درآمده است،این نویسنده اولین مجموعه تلویزیونی اش را با سیروس مقدم تجربه کرده و در گذشته نیز تله فیلم «مجلس آخر ذبح اسمعیل» را با همین کارگردان در کارنامه کاریاش به ثبت رسانده است.شاید به عقیده بسیاری خیلی عجیب باشد که نویسنده ای درست برای اولین سریالی که به نگارش درآورده از طرف سازمان صدا وسیما به سیروس مقدم،مرد اینروزهای سریال سازی تلویزیون معرفی شود! اگر بخواهیم نگاهی تخصصی تر به متن داستان این سریال داشته باشیم، به سادگی متوجه می شویم که پیرنگ و اصول اولیه فیلم نامه در این اثر دیده نمی شود و تنها کارگردان سعی کرده تا با حرکات دوربین و حتی بازنویسی مجدد فیلم نامه ضعف های قصه را پوشش دهد.اگر بخواهیم در صدد قیاس برآییم باید بگوییم که نقطه مقابل این اثر سریال «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمت اله بود که قصه منسجم و تعریف شده ای نداشت اما خلق شخصیت ها توسط کارگردان آنقدر درست طراحی شده که فقر قصه به چشم مخاطب نمی آيد.درمورد قصه در آثار مقدم ذکر یک نکته خالی از لطف نیست و آنهم این است که همیشه مخصوصا در این چندساله اخیر وقتی این کارگردان متن خوبی را در اختیار داشته به طبع آن کارگردانی اش هم بهترین کارگردانی بوده و این را می توان از ساخت آثار خوش ساخت و خوش فیلم نامه ای چون زیرهشت،رستگاران،دیوار،اغما و ... فهمید.
نکته سوم که قابلیت طرح شدن دارد به شخصیت پردازی کاراکترها برمی گردد،بعضی از شخصیتهای این سریال شناسنامه ندارند و نداشتن تاریخچه شخصیتی به یک کاراکتر قطعا ضربه زده است. یکی از همین کاراکترهایی که در طول مدت 30 قسمتی که از سریال دیدیم هیچ اشارهای به شناسنامهاش نشد و حتی مخاطب نفهمید پدر و مادرش چه کسانی هستند و اصلا از کجا آمده و به کجا می رود، شخصیت حمید با بازی هومن سیدی است. شخصیتی گنگ و مبهم که حتی تا قسمت های میانی سریال،مخاطب را در سردرگمی می گذاشت و در شرایطی نگاه هایش هم باعث آزار مخاطب می شد! البته از آنجا که نمی خواهیم نقد غیر منصفانه ای را به نگارش درآوریم، بد نیست به شخصیت پردازی خوب ثریا با بازی آزیتا حاجیان نیز اشاره کنیم. نکته قابل ذکری که درمورد شخصیت ثریا وجود دارد، معرفی او از تیتراژ ابتدایی سریال به مخاطب بود. تیتراژ ابتدايي در ذهنیت مخاطب این سریال از شخصیت اصلی قصه تاثیر به سزایی دارد.
شاید به تعبیری زمانی که فیلم نامه تا این حد دچار نقصان باشد، قطعا کلیت کار تا ثریا می رود،آنهم کج!
نکته چهارم حضور آزیتا حاجیان به عنوان کاراکتر اصلی برای ایفای نقش ثریا است. او که پیشتر در سریال «دبیرستان خضرا» (اكبر خواجويي) نقش اصلی را ایفا کرده بود،برای دومین بار در قالب نقشی محوری آنهم در یک سریال تلویزیونی به بازی پرداخت.یکی از خصیصه های بارز بازی های این بازیگر این است که او سبقه حضور در تئاتر را داشته و به خوبی می تواند از عهده نقش هایی که فراز و فرود خاصی را در خلال قصه داستان دارند،برآید.حاجیان برای بازی در این سریال آنقدر از لحاظ روحی درگیر این شخصیت شدکه تا مدت ها نمی توانست ثریا را از خود جدا کند! شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که در این چند ساله اخیر،گروه مقدم با هوشمندی خاصی برای تمام نقش های اصلی آثارش،بازیگری را با سبقه تئاتری در نظر گرفته و خیلی دور از ذهن نیست تا برای این سریال که پر از شرایط روحی خاص آنهم برای بازیگران نقش اصلی است، این نکته را رعایت نکند. با اين وجود، طبق گفته حاجیان «تاثریا» اولین سریالی بود که به طور مستقیم وارد زندگی یک زن در این اجتماع می شد و مخاطب را از این طریق با خود درگیر می کرد و در شرایطی نیز مخاطب را به تفکر و تامل وا می داشت.
نکته پنجم به تصویربرداری این اثر برمی گردد که امضای کارهای این کارگردان محسوب می شود.بعد از سریال «رستگاران»،مقدم آثار خود را در قاب بندیهای خاصی قرار داد که تا الان هم از این فضا دور نشده و آن را ادامه داده است.متصل کردن دوربین به بدن بازیگر و گذاشتنش زیر آب،داخل یخچال و جاهای عجیب و غریب دیگر، گرچه تا حدودي که توانایی کارگردان را در خلق تصاویری ناب نشان می دهد، اما از طرفی هم استفاده از این آیتم ها در طولانی مدت مخاطب را دلزده می کند! نکته ای که در اینجا اشاره به آن خالی از لطف نیست. حضور امیر معقولی در ابتدای پروژه و جایگزینی فرشاد گل سفیدی در ادامه به این اثر بود که در سکانس هایی این دو دستی در قاب بندی ها و حتی دوربینی که این دو فیلم بردار با آن کار می کردند، به وضوح دیده می شد!
دیوار زندگی ثریا کج بالا رفت
باني فيلم آنلاين: در سریال تا ثریا برای نخستین بار یک زن در بوته آزمایش کسب حلال و لقمه طاهر قرار می گیرد که کانون پیام و محتوای مدنظر سازندگان آن است.
به گزارش باني فيلم ،شیدا اسلامی - با مرور نتایج یک پژوهش انجام شده چند سال پیش در مورد جایگاه زنان و مردان در سریالهای ایرانی، به نکات جالبی برمیخوریم که از جمله آنها است: گرایش فیلمنامه نویسان و سریالسازان تلویزیون ایران به خلق شخصیتهای کنشمند و پیشبرنده زن سریال در محدوده سنی جوان. این پژوهش یافته است : بالاترین میزان نقش اول زن در سریالهای ایرانی به زنان بین 15 تا 25 سال سپرده می شود . البته در این سال ها این بازه سنی حداکثری حتما بالاتر رفته، چون شاهد حضور قهرمانان زنی در محدوده سنی تا 35 سال هم بوده ایم که نمونه اش خجسته رستگاران است.
نقض این رویه در مورد سریال تا ثریا البته شاید اولین نکته ای باشد که در مورد سریال سیروس مقدم بتوان گفت، اما در تا ثریا ویژگیهای مهم دیگری هم میتوان یافت که به ارتباط بهتر با سریال کمک می کند.
در سریال تا ثریا برای نخستین بار یک زن در بوته آزمایش کسب حلال و لقمه طاهر قرار می گیرد که کانون پیام و محتوای مدنظر سازندگان آن است.پیش از این اگر آزمایشی فراروی قهرمان سریال قرار داده می شد ، حتی اگر کاراکتر زن در جبهه دفاع از اعتقادات دینی در این خصوص نشان داده می شد ، خود و شخصا در میدان ابتلا قرار نمی گرفت. این زنان در نهایت در کنار مردی به عنوان همسر و … هویت می یافتند و به شکل گیری تصمیمات گرفته شده – اعم از مثبت یا منفی- از سوی مردان کمک می رساندند. اما ثریای تا ثریا به عنوان نقطه تمرکز نگاه فیلمنامه نویس در این رویارویی قرار گرفته است. حتی نقش حمید داماد خانواده هم با شخصیت پردازی اصولی و طراحی صحیح روند فیلمنامه ، آنقدر قوی نیست که نقش قهرمان زن را کمرنگ کند.سائقه های ثریا برای واقع شدن در کشاکش این ماجرا آنقدر زیاد است که با وجود یا بدون وجود اطرافیانش هم در این وادی هویت پیدا می کند و در واقع حضور شخصیتهای فرعی فقط موتور درام را گرم نگه می دارد .
در سریال های تلویزیونی معمولا اگر هم یک شخصیت زن سرپرست خانواده بویژه زن دارای فرزند دیده می شود ، در کنار او یک مرد حامی هم وجود دارد .این مرد می تواند یک خویشاوند دور یا نزدیک، همسایه یا حتی پسر بزرگتر خانواده باشد که نمونه هایش را در مثلا ستایش دیده ایم، اما در تا ثریا ، قهرمان زن کاملا تنها است. وجود دو داماد و یک پسر در میان شخصیتهای سریال نیز نافی تنها بودن ثریا نیست، زیرا هیچکدام از آنها کمکی به ثریا نمی کنند. داماد بزرگتر در قسمتهای اول مرتب دنبال روبراه کردن بساط عروسی است، داماد دوم هم خود سربار مادرش است و ثریا نمی تواند به او تکیه کند، پسر خانواده هم به جای اینکه یار شاطر باشد، بار خاطر است و با خواسته های غیر منطقی اش زحمت ثریا را بیشتر می کند. حتی برادر شوهر ثریا هم با دست رد و مقاومت ثریا آنهم در اوج نیاز به حمایت از سوی یک تکیه گاه بیرون از خانه ، مواجه می شود و همین تنهایی قدرت نقش و جذابیت آن را به مراتب بالاتر از سریال هایی می برد که اگر چه زنان در آنها با چالش های بسیاری دست و پنجه نرم میکنند، ولی به خاطر حضور یک مرد حامی به این درجه از همدلی مخاطب نمی رسند که همین همدلی در روند داستان تامین کننده هدف غایی فیلمساز شود.
نشان دادن نقش مذهبی از کاراکتر زن به ویژه وقتی این کاراکتر ایفای نقش اول سریال را داراست هم در سریال تاثریا به شکل جالبی صورت می گیرد که در سریالهای دیگر مشابه ندارد. تا بخش قابل توجهی از کل مجموعه، تقریبا هیچ قسمتی نبوده که ثریا را در جلسه مذهبی زنانه ندیده باشیم. اینهمه تاکید بر حضور او در این مجالس ، قطعا تمهیدی است که فیلمنامه نویس اندیشیده تا با پررنگ کردن وجهه باورهای دینی قهرمان ، سنجش عمق و ارزیابی ساختار و چگونگی شکل گرفتن شان ، بعدا بتواند عمق سقوط ثریا را بهتر به تصویر بکشد؛ اما به هر حال آنچه از تاثریا دیده ایم ، ویژگیهای بسیار جالبی از شخصیت محوری زن ماجراست که در سریالهای دیگر کمتر با آنها برخورد کرده ایم.
معمولا وقتی تلویزیون فراز و فرود زندگی یک کاراکتر مهم و برجسته زن را دستمایه تولید سریالی می کند ، تا می تواند یا این زن را خوب و عالی و مقدس جلوه می دهد ؛ مثل اتفاقی که در آثاری چون نرگس، ستایش، پس از باران، خانه ای در تاریکی و … و اخیرا از یاد رفته شاهد نمونه هایی از آن بوده ایم یا خیلی بد مثل خواب و بیدار شاید در این مورد باید به تلویزیون حق هم بدهیم، چون اگر سینما جای نشان دادن واقعیت های آزاردهنده در فرم و اندازه های متناسب با این مدیوم، ایجاد هیجان وفراهم کردن برداشت هایی تاثیر گذار در مدت زمان توقف بیننده در سالن سینما و وارد کردن ضربه های داستانی تکان دهنده برای رسیدن به پالایش روحی مد نظر فیلمساز در پایان نمایش فیلم است، اما تلویزیون با دامنه فراگیری فوق العاده، بیشتر جای نشان دادن خوبی ها و الگوهای مناسب اجتماعی یا نشان دادن زشتی های مجازات شونده شخصیتها است که در سریالهای تلویزیونی بواسطه پخش مستمر و طولانی ، موجد تاثیرات مدنظر سیاستگذاران تلویزیون باشد اما باید به سیروس مقدم در مورد این سریالش هم تبریک گفت چون مقدم با هنرمندی تمام، سقوط و انحطاط زنی را به ما نشان می دهد که در ابتدای سریال عاشق اش می شویم . ارزش کارمقدم البته فقط به جسارتی که در پرداخت شخصیت ثریا یعنی به قهقرا بردن و به لجن کشاندن زن دوست داشتنی ای که شجاع و مستقل و روی پای خود است، رنجدیده و صبور است ـ که به خصوص در صحنه های نشان دان زجر او به خاطر درد کمرش ولی ادامه کار،به خوبی ترسیم شده ـ، فداکار و از خود گذشته است، مورد احترام همکاران و نزدیکان است، مذهبی و پایبند به اخلاقیات است، مادر است و ….، نیست. ارزش کار سیروس مقدم حتی فقط به اینکه برای اولین بار زنی در این قالب رفتاری و نقشهای اجتماعی و خانوادگی ثریا را در نقطه مرکزی سریالی پرکشش قرار داده هم نیست، بلکه باید به یک وجه دیگر در تا ثریا نیز امتیازمثبت داد و آن ترجمان تمثیلی خطوات الشیطان است که به شکلی هنرمندانه و باورپذیر صورت گرفته است.
خُطُوات جمع خُطوَه به معنای گام است وگام یعنی همان حدّفاصلهمیان دوپا به هنگام راه رفتن، به همان کوچکی ، به همان به ظاهر بی اهمیتی و به همان کوتاهی.
قرآن کریم به عنوان نمونه درآیه 21 سوره مبارکه نور، مردم را از متابعت گام های شیطان نهی کرده است و در دل آیه مفهومی با قابلیت کامل سینمایی شدن را ارائه کرده که اصول شخصیت پردازی و درام را خود دارد؛ تکنیکی که اگر از سوی فیلمنامه نویسان و سازندگان آثار سینما و تلویزیون به خوبی رعایت شود ، شاهد شخصیتهای تخت، بی کنش و غیر قابل باور که مثلا خوب و متنبه شدن شان به مدد نشان دادن قطرات اشک مصنوعی آنهم از نوع قطره چکانی، دیالوگهای نچسب و حرفهای گندهتر از دهان، نمایش گنبد و مناره و دسته سینه زنی و غذای نذری و… در یک کلام استفاده ابزاری از نشانههای مذهبی، کشته شدن های بی منطق و ناگهانی برای سوزاندن تا سرحد امکان مخاطب و به راه انداختن بساط روضه خوانی برای قهرمان مرده، و…تجسم می شوند، نخواهیم بود.
در تا ثریا همانطور که از اسمش هم پیداست، مقدم ما را با گام های کوچک ثریا به سمت شیطان همراه می کند ؛ از سکانس دروغ ثریا به زن هم جلسه ای اش که قبلا در موقعیتی، ناگزیر به مطمئن کردن زن برای دادن همه وام اش به او در صورتی که عمل جراحی کمر ثریا قطعی نشود را داده بود، ولی به دروغ به او گفت که خودش به پول وام برای معالجه نیازمند است، تا عقب نشینی ثریا از موضع قبلی اش که با اصرار می خواست ارتباط مالی اش با رضا فقط در قالب شرعی شراکت باشد و در سود و زیان کار سهیم باشد، ولی وقتی سود بار دوم، کمتر از ماه اول شد ، به مذاقش خوش نیامد، تا لغزش های دیگر ثریا ….
نقطه شروع ثریا در گام برداشتن به سوی شیطان ، با طراحی زیبای داستان ، دقیقا از زمانی شروع می شود که اولین درآمد شبهه ناک وارد زندگی او می شود و خشت اولی که کج نهاده می شود تا ثریا ، دیوار زندگی ثریا را کج می برد.
فیلمنامه سعید فرهادی برای نشان دادن وسوسههای شیطان، به سراغ به صحنه آوردن شیطان با تجسد بخشیدن به ابلیس، خلق آدمهایی که کارگزار مستقیم شیطاناند و… هم نرفته، اما حضور شیطان و وسوسه هایش و طنابی که به دور گردن ثریا انداخته و به دنبال خود می کشد ، آنقدر قابل حس است که شاید در یک سریال ماورایی با ویژگیهایی که این سالها از بعضی سریال های اینگونه دیده ایم ، اتفاق نیفتد.
در واقع تا اینجای کار باید گفت در تا ثریا فیلمنامه قوی ، پرتعلیق و قصه گوی سعید فرهادی ، به همراه کارگردانی آزموده و موفق سیروس مقدم با جذابیت هایی که از حضور یک زن میانسال به عنوان محور قصه در بازی خوب و روان آزیتا حاجیان گرد هم جمع شده اند ، داستانی از جنس زندگی مردم جامعه که برای همه آشناست را جلوی دوربین برده است. اگرچه سریال تا ثريا در مورد بعضی جزییات سریال مثل بازیهای بعضا اغراق شده و یا کلیشهای بازیگران جوان لطمه خورده، یا بعضی حرکات دوربین در آن بی منطق و صرفا به منظور تنوع بصری و خودنمایی دوربین صورت گرفته ، اما بار دیگر کاری پربیننده از کارگردانی با تجربه در عرصه ملودرام های خانوادگی را به بینندگان تلویزیون ارائه کرده است. کاری که مفاهیم و آموزه های دینی را در بستر یک داستان خانوادگی روایت کرده، آسیب های اجتماعی دور و برمان را به رخ مان کشیده و هدف اش از ساختن سریال فقط گریاندن یا خنداندن مخاطب نیست.
«تاثریا»،خط قرمزی که سیروس مقدم از آن رد شد!
مائده ميري - در جامعه کنونی ما که به عبارتی مرد سالار است ساخت سریال هایی که شخصیت محوری اش را یک زن بر عهده داشته باشد و در طول داستان به مشکلات و مسائل زندگیاش پرداخته می شود،از حساسیت های خاصی برخوردار است. به خصوص اینکه در آن قصه علاوه بر این، مسائلی چون نزول،صیغه و ... که همگی خط قرمز تلويزیون امروز، آنهم برای اولین بار هستند به چشم بیاید!، به عبارتی ریسک پذیری بالایی می خواهد.سیروس مقدم نیز در این چند ساله ثابت کرده که می تواند برای بار اول هر قصه ای را البته با رعایت چارچوب های تائید شده به تصویر بکشد و موفقیتش را از آن خود کند. او از آندسته کارگردانانی است که همیشه با انتخاب سوژه های به روز،حرف دل مخاطب را به تصویر می کشد.آذر ماه سال 90 سریالی به نام «تا ثریا» به کارگردانی سیروس مقدم از شبکه اول سیما پخش شد و بازخوردهایی را بین اهالی رسانه و مطبوعات داشت.این مجموعه به تازگي از شبکه آی فیلم بازپخش شد و همانطور که می دانیم این شبکه برای تسریع در پخش سریال هایی که به نسبت سایر سریال ها طولانی اند هر دو یا سه قسمتش را در یک قسمت پخش می کند.
در مورد این سریال حرف و حدیث هایی بود که در زمان پخشش بر سر زبان ها افتاد و البته چندان هم نامربوط نبود! هنوز هم نمی دانیم به یکباره چه اتفاقی افتاد که مسئولین سازمان آنهم درست بعد از پخش بیست قسمت از این سریال،طی نامه ای به کارگردانان و سازندگان سریال های تلویزیونی دستور دادند تا سریال هایشان را با پایان بندی تلخ و غمگین همراه نکنند! و این در شرایطی بود که علاوه بر این سریال در آن زمان سریال «شیدایی» که اتفاقا در نظرسنجی های سازمان از پربیننده ترین سریال های همان سال شد،نیز از شبکه سه در حال پخش بود و بیانیه سازمان بیشتر گریبان «تاثریا» را گرفت! یادم است قسمت های پایانی این سریال تصويربرداری شده بود و سازندگان اثر بالاجبار و در آن شرایط بر آن شدند تا سکانس هایی از آن را حذف کنند. این شتاب زدگی در حذف پلانها و پشت سر هم قرار دادن سکانس های بی ربط آنقدر گل درشت بود که حتی مخاطب ساده تلویزیون هم به راحتی آنها را می فهمید! یادمان نبود به هر حال وقتی سی و دو قسمت به یکباره می شود بيست و نه قسمت(!) باید این چیزها را درک کرد. این سریال بدون گره گشایی در ذهن مخاطب و درست در نقطه عطفش به پایان رسید و مخاطب همیشه غافلگیر تلویزیون این بار هم بهتزدگي را در اوج داستان یک سریال تجربه کرد!قبول که ما می دانیم فیلم نامه ها برای سریال شدن باید از سازمان صدا و سیما مجوز بگیرند، اما نظارت حین تولید اینگونه آثاری که همه ما می دانیم پر از خطوط قرمز هستند، از وظایف اصلی این رسانه ای است که با پول بیت المال اداره می شود و سر پاست. پس بد نیست که در ساخت آثارمان کمی محتاط تر عمل کنیم.
در ادامه به بررسی چندین نکته درباره این اثر می پردازیم:
نکته اول که به نظر قابل طرح می آید جا افتادن مقدم در این ژانر است که در قالب این ژانر می توان پنج گانه سریال های این کارگردان را با محوریت یک خانم در نظر گرفت.به ضرس قاطع می توان گفت مقدم تنها کارگردانی است که در این سالها پنج اثر با محوریت زن در اجتماع روانه آنتن پربیننده ترین شبکه های رسانه ملی کرده است.سریال هایی چون بانويي ديگر، روزهای زندگی، ریحانه، نرگس، رستگاران و تاثریا مصداق بارز این گفته است.اما نکته ای که در اینجا اهمیت دارد، تفاوت در سبک هایی است که مقدم را در هر کدام صاحب سبک کرده. ساخت چنین آثار زن محوري در کنار ساخت سریالهایی مردانه چون زیرهشت،دیوار،بچه های نسبتا بد و ...
نکته دوم،قصه این سریال است که به قلم سعید فرهادی به نگارش درآمده است،این نویسنده اولین مجموعه تلویزیونی اش را با سیروس مقدم تجربه کرده و در گذشته نیز تله فیلم «مجلس آخر ذبح اسمعیل» را با همین کارگردان در کارنامه کاریاش به ثبت رسانده است.شاید به عقیده بسیاری خیلی عجیب باشد که نویسنده ای درست برای اولین سریالی که به نگارش درآورده از طرف سازمان صدا وسیما به سیروس مقدم،مرد اینروزهای سریال سازی تلویزیون معرفی شود! اگر بخواهیم نگاهی تخصصی تر به متن داستان این سریال داشته باشیم، به سادگی متوجه می شویم که پیرنگ و اصول اولیه فیلم نامه در این اثر دیده نمی شود و تنها کارگردان سعی کرده تا با حرکات دوربین و حتی بازنویسی مجدد فیلم نامه ضعف های قصه را پوشش دهد.اگر بخواهیم در صدد قیاس برآییم باید بگوییم که نقطه مقابل این اثر سریال «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمت اله بود که قصه منسجم و تعریف شده ای نداشت اما خلق شخصیت ها توسط کارگردان آنقدر درست طراحی شده که فقر قصه به چشم مخاطب نمی آيد.درمورد قصه در آثار مقدم ذکر یک نکته خالی از لطف نیست و آنهم این است که همیشه مخصوصا در این چندساله اخیر وقتی این کارگردان متن خوبی را در اختیار داشته به طبع آن کارگردانی اش هم بهترین کارگردانی بوده و این را می توان از ساخت آثار خوش ساخت و خوش فیلم نامه ای چون زیرهشت،رستگاران،دیوار،اغما و ... فهمید.
نکته سوم که قابلیت طرح شدن دارد به شخصیت پردازی کاراکترها برمی گردد،بعضی از شخصیتهای این سریال شناسنامه ندارند و نداشتن تاریخچه شخصیتی به یک کاراکتر قطعا ضربه زده است. یکی از همین کاراکترهایی که در طول مدت 30 قسمتی که از سریال دیدیم هیچ اشارهای به شناسنامهاش نشد و حتی مخاطب نفهمید پدر و مادرش چه کسانی هستند و اصلا از کجا آمده و به کجا می رود، شخصیت حمید با بازی هومن سیدی است. شخصیتی گنگ و مبهم که حتی تا قسمت های میانی سریال،مخاطب را در سردرگمی می گذاشت و در شرایطی نگاه هایش هم باعث آزار مخاطب می شد! البته از آنجا که نمی خواهیم نقد غیر منصفانه ای را به نگارش درآوریم، بد نیست به شخصیت پردازی خوب ثریا با بازی آزیتا حاجیان نیز اشاره کنیم. نکته قابل ذکری که درمورد شخصیت ثریا وجود دارد، معرفی او از تیتراژ ابتدایی سریال به مخاطب بود. تیتراژ ابتدايي در ذهنیت مخاطب این سریال از شخصیت اصلی قصه تاثیر به سزایی دارد.
شاید به تعبیری زمانی که فیلم نامه تا این حد دچار نقصان باشد، قطعا کلیت کار تا ثریا می رود،آنهم کج!
نکته چهارم حضور آزیتا حاجیان به عنوان کاراکتر اصلی برای ایفای نقش ثریا است. او که پیشتر در سریال «دبیرستان خضرا» (اكبر خواجويي) نقش اصلی را ایفا کرده بود،برای دومین بار در قالب نقشی محوری آنهم در یک سریال تلویزیونی به بازی پرداخت.یکی از خصیصه های بارز بازی های این بازیگر این است که او سبقه حضور در تئاتر را داشته و به خوبی می تواند از عهده نقش هایی که فراز و فرود خاصی را در خلال قصه داستان دارند،برآید.حاجیان برای بازی در این سریال آنقدر از لحاظ روحی درگیر این شخصیت شدکه تا مدت ها نمی توانست ثریا را از خود جدا کند! شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که در این چند ساله اخیر،گروه مقدم با هوشمندی خاصی برای تمام نقش های اصلی آثارش،بازیگری را با سبقه تئاتری در نظر گرفته و خیلی دور از ذهن نیست تا برای این سریال که پر از شرایط روحی خاص آنهم برای بازیگران نقش اصلی است، این نکته را رعایت نکند. با اين وجود، طبق گفته حاجیان «تاثریا» اولین سریالی بود که به طور مستقیم وارد زندگی یک زن در این اجتماع می شد و مخاطب را از این طریق با خود درگیر می کرد و در شرایطی نیز مخاطب را به تفکر و تامل وا می داشت.
نکته پنجم به تصویربرداری این اثر برمی گردد که امضای کارهای این کارگردان محسوب می شود.بعد از سریال «رستگاران»،مقدم آثار خود را در قاب بندیهای خاصی قرار داد که تا الان هم از این فضا دور نشده و آن را ادامه داده است.متصل کردن دوربین به بدن بازیگر و گذاشتنش زیر آب،داخل یخچال و جاهای عجیب و غریب دیگر، گرچه تا حدودي که توانایی کارگردان را در خلق تصاویری ناب نشان می دهد، اما از طرفی هم استفاده از این آیتم ها در طولانی مدت مخاطب را دلزده می کند! نکته ای که در اینجا اشاره به آن خالی از لطف نیست. حضور امیر معقولی در ابتدای پروژه و جایگزینی فرشاد گل سفیدی در ادامه به این اثر بود که در سکانس هایی این دو دستی در قاب بندی ها و حتی دوربینی که این دو فیلم بردار با آن کار می کردند، به وضوح دیده می شد!