در آرامش عرفاني، قبل از سپيدهدم در «مكنس» مراكش، صداي مجذوبكننده مؤذنها، كساني كه مؤمنان را به نماز فراميخوانند، از منارههاي شهر، به گوش ميرسد. آهنگ جذاب اذان، از فراز منارههاي مختلف به هم ميپيوندد و موجب بيداري مردم از خواب ميشود. هنگام صبح نداي مرسوم اذان براي انجام عبادت اوج ميگيرد:
«اللهاكبر، اللهاكبر، اللهاكبر، اللهاكبر» (خدا بزرگ است، خدا بزرگ است، خدا بزرگ است).
«اشهدُ اَن لا اله الا الله» (شهادت ميدهم كه خدايي جز او نيست).
اشهدُ انّ محمداً رسولالله» (شهادت ميدهم كه محمّد رسول خداست).
« براي نماز بياييد، براي نماز بياييد»
مؤمنان، كمكم در مسجد جمع ميشوند، ابتدا قبل از شروع نماز وضو ميگيرند، (آيين شست و شو براي چشمهاي خوابآلود.) بازتاب نور چراغها در فوارهها، تابش نور آبي، سبز و زرد بر آجرها و سراميكها ميدرخشد. افرادي كه زودتر رسيدهاند با فروتني به خاك افتاده، خدا را ستايش ميكنند. با نداي بعدي، مردان و زنان جدا از يكديگر رو به قبله (شهر مقدس مكه) به صف ميايستند، دستها را به طرف گوشها برده، كف دستها رو به بيرون است و يكي از مراسم پنجگانه عبادت را آغاز ميكنند. «صلوة– اللهاكبر» (خدا بزرگ است) پيشنماز يا امام يعني كسي كه در جلو ايستاده، يكي از آيههاي كتاب مقدس قرآن را ميخواند:
«بسمالله الرحمن الرحيم» (به نام خداي مهربان و بخشنده)، ستايش خداوند همه جهانيان را. هر چند امامها به خاطر صداي خوششان انتخاب نميشوند، اما خواندن قرآن بر گوشها و جانها هر دو زيباست.
دانيل عبدالحي مور شاعر و عارف آمريكايي از صداي يك قاري مصري به زيبايي تعريف ميكرد: «تو گويي به يك كنسرت زنده گوش ميدهي، محمد پيامبر(ص) كه بر او درود باد، فرمود: قرآن را زيبا بخوانيد و صداي اين مرد از نظر موسيقي و قدرت عالي بود.»
امام، آيات ديگري را هم اضافه ميكند تا نماز ادامه يابد. مؤمنان با سكوت از او پيروي ميكنند. بنا به گفته عبدالحي: «شكوه و زيبايي صوت قرآن چه قديمي و چه جديد فوري و آرامشبخش است.» زمزمه نمازگزاران با صداي كبوتران حاشيه بامها و بيدار شدن مردم، به هم ميآميزد.
وقتي امام، نمازش به پايان رسيد، گروهي از مردان مراكشي به سبك خودشان كه «وارش» ناميده ميشود، دستهجمعي قرآن ميخوانند، همصدا و با آهنگ بهخصوصي كه گاهي بلند و گاهي آهسته ميشود. همينكه خورشيد در آسمان پديدار شد، مردم به دنبال كار روزانهشان روان ميشوند.
گرچه اسلام به طور كلي با بعضي از ابزار موسيقي مخالف است، ولي نمازخواندن و قرائت قرآن به صوت خوش تلاوت ميشود. لغت اسلام به معناي «تسليم» و جوهر مذهب تسليم در برابر اراده خداوند، بنا به گفته محمد(ص) رسول و پيامبر است. از محمد(ص) خواسته شد تا مانند موسي كه درياي سرخ را براي عبور يهوديان به دو قسمت كرد و يا مسيح كه مردهاي را زنده كرد، معجزهاي بكند. او جواب داد: «معجزه من قرآن است.» اين كتاب مقدس از نظر مسلمانان كلام خداست و افرادي كه قرآن را حفظ ميكنند «حافظ» خوانده ميشوند و مورد تكريم قرار ميگيرند.
اسلام بر پنج ركن تكيه دارد: شهادت (شهادت ميدهم كه خدا يكي است و محمد(ص) پيامبر اوست)، پنج نوبت نماز خواندن، ذكات و صدقه دادن، روزهگرفتن (نخوردن غذا و آب از صبح زود تا غروب در ماه رمضان) و رفتن به حج. عدهاي اسلام را مربوط به عرب ميدانند. ولي مسلمانان در بسياري جاهاي ديگر حضور دارند مانند: اندونزي، هند، آفريقا، آسيا، اروپاي شرقي و آمريكا كه بعد از مسيحيان بيشترين تعداد از مسلمانان را دارند. در تمامي قلمرو اسلام بر لبهاي مردم، در راديو و مساجد كلمه خدا گفته ميشود.
در حاليكه مسلمانان متعصب با موسيقي رابطه خوبي ندارند، اما اغلب صوفيان كه بخش عرفاني اسلام است، از موسيقي بهره ميبرند. بنا به گفته نويسنده عارف «الغشيري» موسيقي براي تودهها ممنوع است، تا ايمانشان حفظ شود، اما براي عارفان كه قلبي باصفا دارند مجاز است.
در ميان كوچههاي پر پيچ و خم و باغهايي با ديوارهاي بلند، منطقه «فيت» اسلامبول قرار گرفته، كه مركز گروهي از صوفيان «هلوتي – جراحي» است. هر پنجشنبه در بالاي در ورودي يك اتاق فرش شده بزرگ كه با شمعدانيهاي كريستال زيبايي روشن شده، شما درويشاني را ميبينيد كه «دم در ايستادهاند.» درويشان كمكم جمع ميشوند، كلاههاي سفيد مخصوص نماز به سر دارند، اغلب مثل غربيها لباس پوشيدهاند. گرچه افراد مسنتر جليقههاي پشمي سنتي به نام «حيدريا» به تن دارند. زنان سر تا پا پوشيده و روسري بر سر دارند و در بالكنها مينشينند. آنها به شكل نيمدايره روي پوستينهايي كه از پوست گوسفند است، مستقر ميشوند. وقتي شيخ (رهبر مذهبي) وارد ميشود، درويشان به او تعظيم ميكنند. شيخ عمامه سبز يا سفيدي دارد و پيراهني سياه و بلند پوشيده است. وقتي شيخ به سرسلسله و بنيانگزار اين خاندان درود ميفرستد، همه بر پيامبر درود ميفستند: «اللهم صَلَّ علي محمّدٍ و آل محمّد» (درود خدا بر محمد و اهل بيت او)
اكنون درويشان ذكرخواني مؤثر خويش به نام «يادآوري» را آغاز ميكنند:
«لا اله الاالله»
(خدايي جز الله نيست.)
ابتدا با يك هجا آغاز ميكنند. سرهايشان را به راست، بالا، پايين و چپ ميچرخانند، نمايشي كه نماد «نهادن خدا در قلب اوست.»
ناگهان شيخ محكم به زمين ميكوبد و درويشان فوراً هجاي ذكر را بلند كرده، سرعت ميدهند: «لا اله الا الله». تند و تندتر و شيخ چندينبار به زمين ميزند تا هجاي ذكر بالا رود و لا اله الاالله بلندتر ميشود.
يكي دو نفر شروع به خواندن ملوديهايي با صداي دراويش ميكنند. وقتي ذكر، در مدت نيم ساعت ديگر شديدتر ميشود، دراويش كه زانو به زانو نشستهاند شروع به چرخيدن ميكنند. ذكر به يك تنفس تند تبديل ميشود، درويشان در فواصل كوتاه ذكر، به شدت نفس ميكشند. بنا به گفته شيخ «رابرت رگيپ فرجر آمريكايي»: انرژي زيادي احساس ميشود، سرود از قلب و بدن برميخيزد. شما بياختيار به مرحله ديگري از آگاهي ميرسيد، به خدا نزديك ميشويد.»
بالاخره در اوج مراسم، وقتي درويشان به چپ و راست حركت مينمايند و كاملاً آهنگين مثل رقصندگان حركت ميكنند؛ شيخ فرياد ميزند: «يا الله»، ناگهان ذكر تمام ميشود. سكوت باشكوهي در بيرون و درون به وجود ميآيد.
مرشد «الياس عميدون» جوهر ذكر را برايم شرح ميدهد، به عنوان: «يادآوري اينكه ما چه كسي هستيم؟ يادآوري خدا و آوردن الوهيت از راه موسيقي به آگاهي خودمان.» شيخ رگيپ فرجر عادت داشت بگويد: «موسيقي ذكر، صداي افتادن برگها در باغ بهشت است.»
در حاليكه مسلمانان معتقد اميدوارند با اعمال خوب، بعد از مرگ به بهشت ميروند، اما صوفي ميخواهد با رحمت خداوندي بهشت را در زندگي تجربه كند. آنها ميگويند: هفتاد هزار پرده، بين ما و خدا وجود دارد كه بايد با ذكر برداشته شود.» چرخيدن معروف درويشان مولوي و جدال دائمي آنها با نفس و خود ساختگي است. صوفيان فنا را در خدا جستجو ميكنند.
«جلالالدين رومي» شاعر، قديس و صوفي قرن سيزدهم، خود بيزمان و شور صوفيگري را به شكلي تسخير كرد كه با دلهاي ما سخن ميگويد. درحقيقت امروز بالاترين تعداد چاپ را اشعار مولوي در آمريكا دارد. رومي بارها و بارها به ما ميگويد: چگونه آواز و ذكر ما را به خدا نزديكتر ميكند.
آه موسيقيدان جان من؛
ترانهاش را مينوازد؛
او ترانهاش را با هر نفس من مينوازد.
«رومي»
در غرب عده زيادي با جنبه صوفيگري از راه «رقص صوفي»، يا رقصهاي صلح كيهاني، (چنانچه امروزه ميگويند)، آشنا شدهاند. حضرت عنايتخان صوفي هندي سلسلهاش را اوايل قرن بيستم به غرب كوچانده، بين تمام مؤمنان يگانگي به وجود آورده است. رقصيدن همراه با سرودخواني كه در اواخر دهه شصت باب شد، براساس تركيبي از آداب سنتي صوفيان و رقصهاي محلي بنا شده، همين بخش مهمي از آشنايي من با طريقت معنوي بود. در حاليكه صوفيان مسلمان به كساني كه صوفيگري را مسلماني نميدانند، به چشم اعتراض مينگرند و اين درست همان دليل قابل دسترس كردن اين تمرينها، براي غيرمسلمانان غربي است.
ذكرگويي صوفيان سبكهاي زيادي را در برميگيرد: «از دست زدن و خواندن آوازهاي الهي، موسيقي قوالي پاكستان، تا مراسم طبلزني و آوازخواني به زبان «ولوف». صوفيان قادريه سنگال، تمام سرودهاي مراكشي برادري عارفانه و آوازهايي كه با ابزارهاي موسيقي مانند ني، فلوت، عود، تنبور و طبلهايي مانند بندير، دف، دهل و تبلا نواخته ميشود، ميخوانند»:
«زبان من تمام كلمات ناپاك را وانهاده؛ او شكوه خداوندي را روز و شب ميسرايد، چه نشسته و چه ايستاده. هرگز نميتوانم او را فراموش كنم؛ زيرا آهنگ موسيقياش گوشهايم را مينوازد.»
«كبير»
صحن بسيار بزرگ مسجد مكه، پر از هزاران زائر شامل: مرد، زن و كودكِ هندي، مصري، سنگالي، مالزيايي و نيوجرسي است. مسلمانان در آن مكان مقدس آيين حاجي شدن را انجام ميدهند. لباس سفيد احرام پوشيده، در چندين دايره دور كعبه (سنگ سياه مقدس) كه آن را ابراهيم پيامبر و پسرش اسماعيل گذاشته است، ميچرخند، در حالي كه دفترچههاي كوچك دعاي عربي در دست دارند. اين خانواده جهاني با هم ميخوانند:
«لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لكَ لبيك»
خدايا من اينجا هستم، خدايا من اينجا هستم، خدا يكي است و شريكي ندارد، درود و ستايش خاص توست.
در تمام سرودهاي جهاني جمعي، مثل اين درياي صدا، كه تمام اين آستان بزرگ مرمرين را پر ميكند وجود ندارد. عبدالحي مور، حج را اينطور تعريف ميكند: «غرش آرام اقيانوسي از انسان آرزومند و شنيدن كلمه خدا از دهان هزاران نفر كه در مركز اين صدا كعبه قرار گرفته، در سكوتي به بلنداي آسمان.»
اين آرزوي ميليونها مسلمان است كه هر روز و به قبله نماز برپا ميدارند، تا روزي صدايشان به اين آواز جمعي تسليم به خدا ، بپيوندد، انشاءالله... به اراده خداوند.
«اللهاكبر، اللهاكبر، اللهاكبر، اللهاكبر» (خدا بزرگ است، خدا بزرگ است، خدا بزرگ است).
«اشهدُ اَن لا اله الا الله» (شهادت ميدهم كه خدايي جز او نيست).
اشهدُ انّ محمداً رسولالله» (شهادت ميدهم كه محمّد رسول خداست).
« براي نماز بياييد، براي نماز بياييد»
مؤمنان، كمكم در مسجد جمع ميشوند، ابتدا قبل از شروع نماز وضو ميگيرند، (آيين شست و شو براي چشمهاي خوابآلود.) بازتاب نور چراغها در فوارهها، تابش نور آبي، سبز و زرد بر آجرها و سراميكها ميدرخشد. افرادي كه زودتر رسيدهاند با فروتني به خاك افتاده، خدا را ستايش ميكنند. با نداي بعدي، مردان و زنان جدا از يكديگر رو به قبله (شهر مقدس مكه) به صف ميايستند، دستها را به طرف گوشها برده، كف دستها رو به بيرون است و يكي از مراسم پنجگانه عبادت را آغاز ميكنند. «صلوة– اللهاكبر» (خدا بزرگ است) پيشنماز يا امام يعني كسي كه در جلو ايستاده، يكي از آيههاي كتاب مقدس قرآن را ميخواند:
«بسمالله الرحمن الرحيم» (به نام خداي مهربان و بخشنده)، ستايش خداوند همه جهانيان را. هر چند امامها به خاطر صداي خوششان انتخاب نميشوند، اما خواندن قرآن بر گوشها و جانها هر دو زيباست.
دانيل عبدالحي مور شاعر و عارف آمريكايي از صداي يك قاري مصري به زيبايي تعريف ميكرد: «تو گويي به يك كنسرت زنده گوش ميدهي، محمد پيامبر(ص) كه بر او درود باد، فرمود: قرآن را زيبا بخوانيد و صداي اين مرد از نظر موسيقي و قدرت عالي بود.»
امام، آيات ديگري را هم اضافه ميكند تا نماز ادامه يابد. مؤمنان با سكوت از او پيروي ميكنند. بنا به گفته عبدالحي: «شكوه و زيبايي صوت قرآن چه قديمي و چه جديد فوري و آرامشبخش است.» زمزمه نمازگزاران با صداي كبوتران حاشيه بامها و بيدار شدن مردم، به هم ميآميزد.
وقتي امام، نمازش به پايان رسيد، گروهي از مردان مراكشي به سبك خودشان كه «وارش» ناميده ميشود، دستهجمعي قرآن ميخوانند، همصدا و با آهنگ بهخصوصي كه گاهي بلند و گاهي آهسته ميشود. همينكه خورشيد در آسمان پديدار شد، مردم به دنبال كار روزانهشان روان ميشوند.
گرچه اسلام به طور كلي با بعضي از ابزار موسيقي مخالف است، ولي نمازخواندن و قرائت قرآن به صوت خوش تلاوت ميشود. لغت اسلام به معناي «تسليم» و جوهر مذهب تسليم در برابر اراده خداوند، بنا به گفته محمد(ص) رسول و پيامبر است. از محمد(ص) خواسته شد تا مانند موسي كه درياي سرخ را براي عبور يهوديان به دو قسمت كرد و يا مسيح كه مردهاي را زنده كرد، معجزهاي بكند. او جواب داد: «معجزه من قرآن است.» اين كتاب مقدس از نظر مسلمانان كلام خداست و افرادي كه قرآن را حفظ ميكنند «حافظ» خوانده ميشوند و مورد تكريم قرار ميگيرند.
اسلام بر پنج ركن تكيه دارد: شهادت (شهادت ميدهم كه خدا يكي است و محمد(ص) پيامبر اوست)، پنج نوبت نماز خواندن، ذكات و صدقه دادن، روزهگرفتن (نخوردن غذا و آب از صبح زود تا غروب در ماه رمضان) و رفتن به حج. عدهاي اسلام را مربوط به عرب ميدانند. ولي مسلمانان در بسياري جاهاي ديگر حضور دارند مانند: اندونزي، هند، آفريقا، آسيا، اروپاي شرقي و آمريكا كه بعد از مسيحيان بيشترين تعداد از مسلمانان را دارند. در تمامي قلمرو اسلام بر لبهاي مردم، در راديو و مساجد كلمه خدا گفته ميشود.
در حاليكه مسلمانان متعصب با موسيقي رابطه خوبي ندارند، اما اغلب صوفيان كه بخش عرفاني اسلام است، از موسيقي بهره ميبرند. بنا به گفته نويسنده عارف «الغشيري» موسيقي براي تودهها ممنوع است، تا ايمانشان حفظ شود، اما براي عارفان كه قلبي باصفا دارند مجاز است.
در ميان كوچههاي پر پيچ و خم و باغهايي با ديوارهاي بلند، منطقه «فيت» اسلامبول قرار گرفته، كه مركز گروهي از صوفيان «هلوتي – جراحي» است. هر پنجشنبه در بالاي در ورودي يك اتاق فرش شده بزرگ كه با شمعدانيهاي كريستال زيبايي روشن شده، شما درويشاني را ميبينيد كه «دم در ايستادهاند.» درويشان كمكم جمع ميشوند، كلاههاي سفيد مخصوص نماز به سر دارند، اغلب مثل غربيها لباس پوشيدهاند. گرچه افراد مسنتر جليقههاي پشمي سنتي به نام «حيدريا» به تن دارند. زنان سر تا پا پوشيده و روسري بر سر دارند و در بالكنها مينشينند. آنها به شكل نيمدايره روي پوستينهايي كه از پوست گوسفند است، مستقر ميشوند. وقتي شيخ (رهبر مذهبي) وارد ميشود، درويشان به او تعظيم ميكنند. شيخ عمامه سبز يا سفيدي دارد و پيراهني سياه و بلند پوشيده است. وقتي شيخ به سرسلسله و بنيانگزار اين خاندان درود ميفرستد، همه بر پيامبر درود ميفستند: «اللهم صَلَّ علي محمّدٍ و آل محمّد» (درود خدا بر محمد و اهل بيت او)
اكنون درويشان ذكرخواني مؤثر خويش به نام «يادآوري» را آغاز ميكنند:
«لا اله الاالله»
(خدايي جز الله نيست.)
ابتدا با يك هجا آغاز ميكنند. سرهايشان را به راست، بالا، پايين و چپ ميچرخانند، نمايشي كه نماد «نهادن خدا در قلب اوست.»
ناگهان شيخ محكم به زمين ميكوبد و درويشان فوراً هجاي ذكر را بلند كرده، سرعت ميدهند: «لا اله الا الله». تند و تندتر و شيخ چندينبار به زمين ميزند تا هجاي ذكر بالا رود و لا اله الاالله بلندتر ميشود.
يكي دو نفر شروع به خواندن ملوديهايي با صداي دراويش ميكنند. وقتي ذكر، در مدت نيم ساعت ديگر شديدتر ميشود، دراويش كه زانو به زانو نشستهاند شروع به چرخيدن ميكنند. ذكر به يك تنفس تند تبديل ميشود، درويشان در فواصل كوتاه ذكر، به شدت نفس ميكشند. بنا به گفته شيخ «رابرت رگيپ فرجر آمريكايي»: انرژي زيادي احساس ميشود، سرود از قلب و بدن برميخيزد. شما بياختيار به مرحله ديگري از آگاهي ميرسيد، به خدا نزديك ميشويد.»
بالاخره در اوج مراسم، وقتي درويشان به چپ و راست حركت مينمايند و كاملاً آهنگين مثل رقصندگان حركت ميكنند؛ شيخ فرياد ميزند: «يا الله»، ناگهان ذكر تمام ميشود. سكوت باشكوهي در بيرون و درون به وجود ميآيد.
مرشد «الياس عميدون» جوهر ذكر را برايم شرح ميدهد، به عنوان: «يادآوري اينكه ما چه كسي هستيم؟ يادآوري خدا و آوردن الوهيت از راه موسيقي به آگاهي خودمان.» شيخ رگيپ فرجر عادت داشت بگويد: «موسيقي ذكر، صداي افتادن برگها در باغ بهشت است.»
در حاليكه مسلمانان معتقد اميدوارند با اعمال خوب، بعد از مرگ به بهشت ميروند، اما صوفي ميخواهد با رحمت خداوندي بهشت را در زندگي تجربه كند. آنها ميگويند: هفتاد هزار پرده، بين ما و خدا وجود دارد كه بايد با ذكر برداشته شود.» چرخيدن معروف درويشان مولوي و جدال دائمي آنها با نفس و خود ساختگي است. صوفيان فنا را در خدا جستجو ميكنند.
«جلالالدين رومي» شاعر، قديس و صوفي قرن سيزدهم، خود بيزمان و شور صوفيگري را به شكلي تسخير كرد كه با دلهاي ما سخن ميگويد. درحقيقت امروز بالاترين تعداد چاپ را اشعار مولوي در آمريكا دارد. رومي بارها و بارها به ما ميگويد: چگونه آواز و ذكر ما را به خدا نزديكتر ميكند.
آه موسيقيدان جان من؛
ترانهاش را مينوازد؛
او ترانهاش را با هر نفس من مينوازد.
«رومي»
در غرب عده زيادي با جنبه صوفيگري از راه «رقص صوفي»، يا رقصهاي صلح كيهاني، (چنانچه امروزه ميگويند)، آشنا شدهاند. حضرت عنايتخان صوفي هندي سلسلهاش را اوايل قرن بيستم به غرب كوچانده، بين تمام مؤمنان يگانگي به وجود آورده است. رقصيدن همراه با سرودخواني كه در اواخر دهه شصت باب شد، براساس تركيبي از آداب سنتي صوفيان و رقصهاي محلي بنا شده، همين بخش مهمي از آشنايي من با طريقت معنوي بود. در حاليكه صوفيان مسلمان به كساني كه صوفيگري را مسلماني نميدانند، به چشم اعتراض مينگرند و اين درست همان دليل قابل دسترس كردن اين تمرينها، براي غيرمسلمانان غربي است.
ذكرگويي صوفيان سبكهاي زيادي را در برميگيرد: «از دست زدن و خواندن آوازهاي الهي، موسيقي قوالي پاكستان، تا مراسم طبلزني و آوازخواني به زبان «ولوف». صوفيان قادريه سنگال، تمام سرودهاي مراكشي برادري عارفانه و آوازهايي كه با ابزارهاي موسيقي مانند ني، فلوت، عود، تنبور و طبلهايي مانند بندير، دف، دهل و تبلا نواخته ميشود، ميخوانند»:
«زبان من تمام كلمات ناپاك را وانهاده؛ او شكوه خداوندي را روز و شب ميسرايد، چه نشسته و چه ايستاده. هرگز نميتوانم او را فراموش كنم؛ زيرا آهنگ موسيقياش گوشهايم را مينوازد.»
«كبير»
صحن بسيار بزرگ مسجد مكه، پر از هزاران زائر شامل: مرد، زن و كودكِ هندي، مصري، سنگالي، مالزيايي و نيوجرسي است. مسلمانان در آن مكان مقدس آيين حاجي شدن را انجام ميدهند. لباس سفيد احرام پوشيده، در چندين دايره دور كعبه (سنگ سياه مقدس) كه آن را ابراهيم پيامبر و پسرش اسماعيل گذاشته است، ميچرخند، در حالي كه دفترچههاي كوچك دعاي عربي در دست دارند. اين خانواده جهاني با هم ميخوانند:
«لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لكَ لبيك»
خدايا من اينجا هستم، خدايا من اينجا هستم، خدا يكي است و شريكي ندارد، درود و ستايش خاص توست.
در تمام سرودهاي جهاني جمعي، مثل اين درياي صدا، كه تمام اين آستان بزرگ مرمرين را پر ميكند وجود ندارد. عبدالحي مور، حج را اينطور تعريف ميكند: «غرش آرام اقيانوسي از انسان آرزومند و شنيدن كلمه خدا از دهان هزاران نفر كه در مركز اين صدا كعبه قرار گرفته، در سكوتي به بلنداي آسمان.»
اين آرزوي ميليونها مسلمان است كه هر روز و به قبله نماز برپا ميدارند، تا روزي صدايشان به اين آواز جمعي تسليم به خدا ، بپيوندد، انشاءالله... به اراده خداوند.