الهه خورشید
متخصص بخش خانه و خانواده
ذهن، تفکر، انديشه؛ واژه هايي که بارها و بارها مي شنويم و گاه آن ها را درهم مي آميزيم، به يک معنا مورد استفاده قرار مي دهيم و تنها در پاره اي مواقع، اگر کمي دقت به کار بريم، ديواري خيلي کوتاه بين آن ها مي کشيم بدون اين که بدانيم اين تقسيم بندي، درست است يا نادرست، اصلاً بايد بين اين واژه ها وجه تمايزي قائل باشيم يا خير. به هر حال با اين باور که اين سه واژه هر کدام معنا و کارکرد خود را دارند، به مقوله ي«ذهن» مي پردازيم، ذهني که مي تواند نقطه ي اوج باورهاي ايده آل ما باشد و يا نقطه ي آغازين براي رسيدن به اهدافي زيبا و گاه به تصوير برخي، دست نيافتني. ذهن، جايگاهي ست انتزاعي و ملموس؛ مي توان آن را خاستگاه تمام افکاري دانست که در کم تر از صدم هاي ثانيه پديد مي آيد و بايد آن را پردازش شده، به مرکز فرماندهي تمامي اعمالي که از ما سرمي زند، فرستاد و اين ذهن بايد آن قدر قدرت پردازش، گرفتن و پرداختن داشته باشد که از آن، کوچک ترين لغزش نابخشودني سرنزند. اين ذهن اگر دچار آلودگي هاي ناخواسته باشد، از سرعت پردازش و ساخت و پرداخت افکار تصميم ساز، فاصله مي گيرد و اين يعني از دست دادن صدم هاي ثانيه اي که مي توانست ما را به قله ها برساند.
خلاقيت، يکي از زيباترين جلوه هاي برآمده از ذهن است؛ همان که گاه به وجودآورنده ي فرآيندهايي ست که مي توان از آن ها به چيزي شبيه معجزه تعبير نمود و اين يعني انسان مي تواند با تکيه بر ذهن شفاف، با توجه و ابتکار، دست به خلق، ايجاد و گاه بالاتر از آن بزند يعني از هيچ، بهترين و شگفت انگيزترين ها را به وجود آورد؛ مجموعه ي اين فرآيندها را «خلاقيت» نام گذاري مي کنيم. حقيقت خلاقيت، همان تصميم هايي ست که ديگران از نزديک شدن به آن نيز عاجزند و برخي به خاطر برخوردار بودن از يک ذهن شفاف و خالي از هرگونه وابستگي و آلودگي، از آن برخوردار مي باشند. خلاقيت، چيزي فراتر از آفريدن است و بايد به اين نکته توجه داشت که تمام دستاوردهاي بشرديروز تا امروز که نام ها و عباراتي چون اختراع، ابتکار، نوآوري و... روي آن نهاده اند، نشأت گرفته از همين اذهان خلاق است؛ البته ذهن هايي که بيش از خلاق بودن، شفاف و پاک بوده اند. خلاقيت ذهن، در سايه ي پرورش استعداد هايي ميسر است که ميان لايه هاي پيچيده ي ذهن، هر لحظه درصدد بروز و جلوه گرشدن هستند و هرگونه آلودگي، اين سرعت را مي کاهد و اين فرصت هاي تکرار نشدني را از ما مي گيرد. ذهن، تنها با آلودگي هاي دروني يا احساسي و عاطفي، دچار لغزش و کندي نمي شود بلکه به خاطر وابستگي دوسويه بدن و درونيات، هرنوع آلودگي جسمي نيز بر شفافيت ذهن، تأثير مستقيم مي گذارد.
سلامت جسمي در اين مقوله، همان قدر مهم و تأثيرگذار است که سلامت روحي و دروني بدن و اين دو بايد با يک موازنه و هم سويي رعايت شود. براي سلامت بدن، راه کارهاي گوناگوني وجود دارد؛ راه کارهايي که عمل به آن، چندان سخت و دست نيافتني نيست اما روح و روان و درون را سالم و خالي از هرگونه آلودگي و آسيب، نگه داري نمودن، چندان آسان نيست و بايد دقت بيش تري به کار بست که شيوه و روش آن، به طور کلي با شيوه هاي نگه داري جسم متفاوت است؛ دوري جستن از تنش هاي دروني، درگيرنمودن ذهن به مسائلي که فايده اي جز مختل نمودن و آزار ذهن ندارد، ورود به مقوله هايي که کوچک ترين کمکي به آرامش روحي نمي نمايد، دروغ و پيامدهاي بعدي که گاه بسيار شکننده تر از خود دروغ است، خودنمايي هاي تخريبي به نحوي که گاه تا سال هاي سال، آثار منفي آن در تمام نسوج دروني يافت مي شود، در معرض محيط هاي آلوده زيستن (انواع آلودگي هاي محيطي، صوتي، ديداري و...) به صورت بلندمدت و نيز عدم توجه کافي به شاخصه هايي که مي تواند روح را از آزردگي هاي بلندمدت حفظ نمايد (از قبيل مسافرت و تغيير محيط هرچند براي مدت کوتاه)، درگيري هاي دروني که تنها منشأ دروني دارد و کم ترين اثر بيروني در آن ديده نمي شود، مانند وجود ترديدهاي ذهني و اختلافاتي که ايده هاي گوناگون از درون، موجب تخريب و ويرانگري مي شود و...
کوتاه سخن اين که بايد ذهن را شناخت، به قدرت و اهميت آن پي برد، از آن حمايت و نگه داري نمود و در نهايت، از هرچيز که به شفافيت ذهن لطمه اي هرچند کوچک وارد مي سازد، دوري جست چراکه عقيده داريم شفافيت ذهن، به وجود آورنده ي محيطي خواهد بود که بيش ترين کمک را به خلاقيت ذهن مي نمايد و اين خلاقيت، خود در دامن ذهني سالم و شفاف پديدار و متولد مي شود. بايد به اين دو مقوله، يعني ذهن و شفافيت ذهن، اهميت زيادي داد و نيز بايد به خلاقيت، به گونه اي هم سو با ذهن، توجه کافي نمود و اين سه واژه، قطعاً راهي جديد را پيش روي ما مي گشايد؛ يعني ذهن، شفافيت و خلاقيت، هرسه بايد در کنار هم قرار گيرد تا اتفاقات خارق العاده اي شکل بگيرد و انسان، در بستري آرام و متعالي به رشد و بالانشيني دست يابد.
ذهن شفاف، در بدني رشد مي کند که در سلامت کامل روحي و رواني قرار داشته باشد و ذهنيت خلاق، تنها از پديده هايي ست که از ذهن سالم و شفاف متبادر مي شود و تفکر سالم و پويا نيز چندان با اين مقوله بيگانه نيست. پس بايد به خود بينديشيم، آسيب ها را به هر شکل ممکن، از خود دور سازيم؛ از محيط هاي آسيب زا دوري جوييم تا احتياجي به نگه داري مضاعف، احساس نشود.
خلاقيت، يکي از زيباترين جلوه هاي برآمده از ذهن است؛ همان که گاه به وجودآورنده ي فرآيندهايي ست که مي توان از آن ها به چيزي شبيه معجزه تعبير نمود و اين يعني انسان مي تواند با تکيه بر ذهن شفاف، با توجه و ابتکار، دست به خلق، ايجاد و گاه بالاتر از آن بزند يعني از هيچ، بهترين و شگفت انگيزترين ها را به وجود آورد؛ مجموعه ي اين فرآيندها را «خلاقيت» نام گذاري مي کنيم. حقيقت خلاقيت، همان تصميم هايي ست که ديگران از نزديک شدن به آن نيز عاجزند و برخي به خاطر برخوردار بودن از يک ذهن شفاف و خالي از هرگونه وابستگي و آلودگي، از آن برخوردار مي باشند. خلاقيت، چيزي فراتر از آفريدن است و بايد به اين نکته توجه داشت که تمام دستاوردهاي بشرديروز تا امروز که نام ها و عباراتي چون اختراع، ابتکار، نوآوري و... روي آن نهاده اند، نشأت گرفته از همين اذهان خلاق است؛ البته ذهن هايي که بيش از خلاق بودن، شفاف و پاک بوده اند. خلاقيت ذهن، در سايه ي پرورش استعداد هايي ميسر است که ميان لايه هاي پيچيده ي ذهن، هر لحظه درصدد بروز و جلوه گرشدن هستند و هرگونه آلودگي، اين سرعت را مي کاهد و اين فرصت هاي تکرار نشدني را از ما مي گيرد. ذهن، تنها با آلودگي هاي دروني يا احساسي و عاطفي، دچار لغزش و کندي نمي شود بلکه به خاطر وابستگي دوسويه بدن و درونيات، هرنوع آلودگي جسمي نيز بر شفافيت ذهن، تأثير مستقيم مي گذارد.
سلامت جسمي در اين مقوله، همان قدر مهم و تأثيرگذار است که سلامت روحي و دروني بدن و اين دو بايد با يک موازنه و هم سويي رعايت شود. براي سلامت بدن، راه کارهاي گوناگوني وجود دارد؛ راه کارهايي که عمل به آن، چندان سخت و دست نيافتني نيست اما روح و روان و درون را سالم و خالي از هرگونه آلودگي و آسيب، نگه داري نمودن، چندان آسان نيست و بايد دقت بيش تري به کار بست که شيوه و روش آن، به طور کلي با شيوه هاي نگه داري جسم متفاوت است؛ دوري جستن از تنش هاي دروني، درگيرنمودن ذهن به مسائلي که فايده اي جز مختل نمودن و آزار ذهن ندارد، ورود به مقوله هايي که کوچک ترين کمکي به آرامش روحي نمي نمايد، دروغ و پيامدهاي بعدي که گاه بسيار شکننده تر از خود دروغ است، خودنمايي هاي تخريبي به نحوي که گاه تا سال هاي سال، آثار منفي آن در تمام نسوج دروني يافت مي شود، در معرض محيط هاي آلوده زيستن (انواع آلودگي هاي محيطي، صوتي، ديداري و...) به صورت بلندمدت و نيز عدم توجه کافي به شاخصه هايي که مي تواند روح را از آزردگي هاي بلندمدت حفظ نمايد (از قبيل مسافرت و تغيير محيط هرچند براي مدت کوتاه)، درگيري هاي دروني که تنها منشأ دروني دارد و کم ترين اثر بيروني در آن ديده نمي شود، مانند وجود ترديدهاي ذهني و اختلافاتي که ايده هاي گوناگون از درون، موجب تخريب و ويرانگري مي شود و...
کوتاه سخن اين که بايد ذهن را شناخت، به قدرت و اهميت آن پي برد، از آن حمايت و نگه داري نمود و در نهايت، از هرچيز که به شفافيت ذهن لطمه اي هرچند کوچک وارد مي سازد، دوري جست چراکه عقيده داريم شفافيت ذهن، به وجود آورنده ي محيطي خواهد بود که بيش ترين کمک را به خلاقيت ذهن مي نمايد و اين خلاقيت، خود در دامن ذهني سالم و شفاف پديدار و متولد مي شود. بايد به اين دو مقوله، يعني ذهن و شفافيت ذهن، اهميت زيادي داد و نيز بايد به خلاقيت، به گونه اي هم سو با ذهن، توجه کافي نمود و اين سه واژه، قطعاً راهي جديد را پيش روي ما مي گشايد؛ يعني ذهن، شفافيت و خلاقيت، هرسه بايد در کنار هم قرار گيرد تا اتفاقات خارق العاده اي شکل بگيرد و انسان، در بستري آرام و متعالي به رشد و بالانشيني دست يابد.
ذهن شفاف، در بدني رشد مي کند که در سلامت کامل روحي و رواني قرار داشته باشد و ذهنيت خلاق، تنها از پديده هايي ست که از ذهن سالم و شفاف متبادر مي شود و تفکر سالم و پويا نيز چندان با اين مقوله بيگانه نيست. پس بايد به خود بينديشيم، آسيب ها را به هر شکل ممکن، از خود دور سازيم؛ از محيط هاي آسيب زا دوري جوييم تا احتياجي به نگه داري مضاعف، احساس نشود.