«رادی شناسی» مجموعه مقالاتی است درباره آثار اکبر رادی مهم ترین نمایشنامه نویس معاصر که به کوشش همسرش حمیده بانو عنقا و از سوی بنیاد اکبر رادی منتشر و به بازار کتاب عرضه شده است.
«من همواره بر لزوم تدریس و بازشناخت آثار رادی تاکید کرده ام، آثار رادی از جنبه های مختلف زبانشناسی، ریخت شناسی و بررسی تاریخ معاصر و روانشناسی افراد قابل تحلیل و بررسی است. و این تحلیل ها باید در دانشگاه ها تدریس شود. قهرمان های رادی از بطن زندگی مردم برخاسته اند چون خود او می داند آدم ها چه طور زندگی می کنند، چطور عاشق می شوند و چه تعاملاتی با هم دارند.»[1]
بی شک اکبر رادی یکی از درام نویسان بزرگ معاصر است که آثار ارزشمندی به رشته تحریر در آورده است. وی یکی از کسانی است که درام نویسی را رشته ای مستقل می دانست و ارزش ادبی برای آن قائل بود فارغ از این که اثر به صحنه کشیده شود یا نه. وی اغلب آثار مهم اش را در دهه چهل تقریر کرده و تا سال هشتاد وشش که سال وفات اوست همچنان مشغول نوشتن بود.
رادی در تاریخ 10 مهرماه 1318 در رشت به دنیا آمد. او دو كلاس آخر ابتدایی را در دبستان «صائب» تهران (1331) و دوره متوسطه را در دبیرستان فرانسوی «رازی» به پایان رساند (1338). یك سال پشت كنكور پزشكی ماند و سال بعد (1339) در رشته علوم اجتماعی دانشكده ادبیات دانشگاه تهران قبول شد و چهار سال بعد فوقلیسانس این رشته را هم تا نیمههای سال دوم رفت و نزدیك پایاننامه آن را رها كرد. عشق به ادبیات و علاقه روزافزون به تئاتر شاید اصلیترین دلیل این كنارهگیری بود.
او همزمان، دوره یك ساله تربیت معلم را دید ، و از سال 41 با حكم رسمی وزارتخانه معلم شد؛ و دو نمایشنامه «روزنه آبی» و «افول»نوشت.
طی سی و دو سال تدریس در رشته ادبیات سال چهارم دبیرستان، ادبیات نمایشی انستیتو مربیان امور هنری، نمایشنامهنویسیِ مقطع كارشناسی دانشگاه تهران و نمایشنامهنویسی پیشرفته كارشناسی ارشد دانشگاه هنر ادامه داد و در سال 1373 به پایان تدریس رسید و بازنشسته شد.
اولین داستان جدی كه نوشت؛ «باران» نام داشت كه در مسابقه داستاننویسی مجله «اطلاعات جوانان» چاپ شد و میانِ بیشتر از هزار داستان برنده جایزه اول شد.
پیش از این مسابقه هم مقدار زیادی داستان نوشته بود و بعد از آن هم نوشت و برخی را منتشر كرد.
رادی همواره معتقد بود: « تا زمانی كه نمایشنامه ایرانی با آدمهای معاصر و درد زنده نداشته باشیم، بییگمان تئاتر معاصر ملی هم نخواهیم داشت.» شخصیت هایی که رادی آفریده است از گوشت و پوست هستند و همچنان زنده. آثار رادی حرف زمانه اش و از نگاه تیزبینانه وی به جامعه اش حکایت دارد.
او نخستین نمایشنامه جدیاش «روزنه آبی» را در زمستان 38 آماده كرد و به واسطه آن با شاهین سركیسیان آشنا شد.
سركیسیان بعد از مطالعه نسخه دستنویس «روزنه آبی» تصمیم به اجرای آن گرفت.
از دیگر كارهای رادی میتوان به: نگارش داستانهای بلند «افسانه دریا» و«مسخره» 1336، نمایشنامه «از دست رفته» (چاپ نشده)؛ 1337، داستان «باران» و «جاده» مجله «اطلاعات جوانان»؛ 1338، داستان «سوءتفاهم» هفته نامه فردوسی؛ 1339، داستان «كوچه»1339 ، نمایشنامه «مسافران ومرگ در پاییز» چاپ در مجله «پیام نوین»1344، نمایشنامه «روزنه آبی» 1341 به كارگردانی «شاهین سركیسیان» 1345 ، نمایشنامه «مرگ در پاییز» 1349 به كارگردانی «عباس جوانمرد» تهران، چاپ مجموعه داستان «جاده» 1349، نمایشنامهی «ارثیه ایرانی» 1347 ،نمایشنامه«افول»1343، نمایشنامه«صیادان» اشاره کرد و از دیگر نمایشنامههای او می توان از «لبخند باشكوه آقای گیل»، «در مه بخوان»، «آهسته با گل سرخ»، «منجی در صبح نمناك»، «هاملت با سالاد فصل» ،«آمیز قلمدون»، «شب روی سنگفرش خیس»، «آهنگ های شكلاتی»، «پایین گذر سقاخانه» و...، نام برد.
آثار گرانقدر او در حوزه درام فارسی هنوز به درستی به نقد و بررسی کشیده نشده است. وی ادبیات فارسی را به خوبی می شناخت و از گویش ها و لهجه های محلی به خوبی آگاه بود. شناخت وی از زبان فارسی به اندازه ای بود که هر اثرش درسی مهم از ادبیات فارسی پیش رو می گذارد.
آهنگ های شکلاتی آخرین اثری است که در سال 88 توسط نشر قطره به بازار کتاب عرضه شد. یعنی دو سال پس از فوت وی. اکبر رادی در سن 68 سالگی در حالی دارفانی را وداع گفت كه چند ماهی میشد كه از بیماری سرطان مغز استخوان رنج می برد.
مجموعه مقالات کتاب رادی شناسی توسط همسرش حمیده بانو عنقا گرد آوری شده است. این کتاب توسط بنیاد اکبر رادی جمع آوری و توسط نشر قطره به بازار کتاب عرضه شده است.
مقالات این کتاب نقدهایی است که به مناسبت همایش رادی شناسی در بنیاد اکبر رادی نوشته و خوانده شده است.
«خانه محمل بسیاری از نمایشنامه های اکبر رادی است. حتی ان جا که مثل اپیزود دوم مرگ در پاییز شخصیت را بیرون از خانه می بینیم، پس و پیشش در خانه شکل گرفته است. خانه فضای امن آقای شکوهی آمیزقلمدون است، جایی که برای همسرش به صورت زندان درآمده است. به محلی برای عزیمت و گریز.»[2]
فاطمه شفیعی
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
[1] صفحه 69 کتاب از متن مصاحبه مجله آزما با شکر خدا گودرزی
[2] صفحه 8 کتاب از متن مقاله نغمه ثمینی