گل آقای عزیز 21 سال پیش و در خلوتی خیابانها از ماشینهای مختلف و ترافیک سرسامآور، در وصف رانندگی ما ایرانیها اینچنین سروده و گویا عجیب پیشگویی بوده است!
رانندگی کردن ما!
احمدی خنده زنان گفت شبی با حسنی:
شده رانندگی اهل وطن هم، «وطنی»!
هیچ، راننده شدن، بهرکسی مشکل نیست
کاین بود سهل ترین پیشه آموختنی
پشت رل تکیه زدن از همه کس ساخته است
چه فلان شخص شریف و چه فلان لات دنی
شده رانندگی اهل وطن هم، «وطنی»!
هیچ، راننده شدن، بهرکسی مشکل نیست
کاین بود سهل ترین پیشه آموختنی
پشت رل تکیه زدن از همه کس ساخته است
چه فلان شخص شریف و چه فلان لات دنی
***
چهغضنفر بک یزدی، چه یداللـه قمی
چه قلی جان اوینی، چه ولی خان کنی
چه نجیبی که بود نابغه در حجب و حیا
جه خبیثی که برد جایزه در قلتشنی
چه شریفی که بود شیوه او راهبری
چه شریری که بود پیشه او راهزنی
چه قلی جان اوینی، چه ولی خان کنی
چه نجیبی که بود نابغه در حجب و حیا
جه خبیثی که برد جایزه در قلتشنی
چه شریفی که بود شیوه او راهبری
چه شریری که بود پیشه او راهزنی
***
آنکه دارای لباسی است ظریف و خوش و خوب
و آنکه در توی پلاسی است کثیف و لجنی
آنکه همواره کند دعوی قانون دانی
و آنکه پیوسته کشد نقشه قانون شکنی
آنکه از بادیه علم ننوشیده است آب
آنکه از بادیه علم ننوشیده است آب
و آنکه در برکه فرهنگ کند آب تنی
و آنکه در توی پلاسی است کثیف و لجنی
آنکه همواره کند دعوی قانون دانی
و آنکه پیوسته کشد نقشه قانون شکنی
آنکه از بادیه علم ننوشیده است آب
آنکه از بادیه علم ننوشیده است آب
و آنکه در برکه فرهنگ کند آب تنی
***
ابهری، سنگسری، شوشتری، اهوازی
اصفهانی، گرگانی، همدانی، یمنی
غرض از هر جهت آنها همه باهم، دارند
آن قدر فرق، که ناگفته تو خود حدس زنی
لیک بینی همه در چار صفت یکسانند
سوی این طایفه گر چشم بصیرت فکنی
ز آنکه راننده، به هر شکل و به هر حال که هست
چه تنومند و چه لاغر، چه فقیر و چه غنی،
چون رود پشت رل این چار صفت را یابد
خشم، بی حوصلگی، بی ادبی، بددهنی!
اصفهانی، گرگانی، همدانی، یمنی
غرض از هر جهت آنها همه باهم، دارند
آن قدر فرق، که ناگفته تو خود حدس زنی
لیک بینی همه در چار صفت یکسانند
سوی این طایفه گر چشم بصیرت فکنی
ز آنکه راننده، به هر شکل و به هر حال که هست
چه تنومند و چه لاغر، چه فقیر و چه غنی،
چون رود پشت رل این چار صفت را یابد
خشم، بی حوصلگی، بی ادبی، بددهنی!
***
تهران بزرگ!
شهر گشته شهر ما، با نام «تهران بزرگ»
آفرین بادا بر این اقدام تهران بزرگ
پیش از این بودیم کوچک در میان خاص و عام
نام ما هم شد بزرگ، از نام تهران بزرگ
از بناهای بلند و کوته و ریز و درشت
شد کج و کوله بسی اندام تهران بزرگ
بنده شرمنده ناچار از برای دانه ای
اوفتادم عاقبت در دام تهران بزرگ
خام بودم، در هوای گرم، تا گشتم اسیر
گشتم اینک پخته در حمام تهران بزرگ
هست این شهر عجیب از بس که تاریک و سیاه
نیست فرقی بین صبح و شام تهران بزرگ
من که بودم نامدار اکنون شدم یک وامدار
کی رها خواهم شدن از وام تهران بزرگ؟
من که از آغاز آن خیری ندیدم ای رفیق
تا چه خواهم دید، از انجام تهران بزرگ
آفرین بادا بر این اقدام تهران بزرگ
پیش از این بودیم کوچک در میان خاص و عام
نام ما هم شد بزرگ، از نام تهران بزرگ
از بناهای بلند و کوته و ریز و درشت
شد کج و کوله بسی اندام تهران بزرگ
بنده شرمنده ناچار از برای دانه ای
اوفتادم عاقبت در دام تهران بزرگ
خام بودم، در هوای گرم، تا گشتم اسیر
گشتم اینک پخته در حمام تهران بزرگ
هست این شهر عجیب از بس که تاریک و سیاه
نیست فرقی بین صبح و شام تهران بزرگ
من که بودم نامدار اکنون شدم یک وامدار
کی رها خواهم شدن از وام تهران بزرگ؟
من که از آغاز آن خیری ندیدم ای رفیق
تا چه خواهم دید، از انجام تهران بزرگ