
در مقاله قبل به چند مورد از آنها اشاره کردیم و در این نوشتار نیز به بررسی موارد دیگری می پردازیم:
نتیجه دورى از شرك و مشركان، رحمت الهی است
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِیًّا (مریم ـ 49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا (مریم ـ 50)
چون ابراهیم از مشركان و از آنچه به جاى خدا مىپرستیدند كناره گرفت، ما اسحاق و (فرزندش) یعقوب را به او عطا كردیم و همه را پیامبر قرار دادیم. و از رحمت خویش به آنها عطا كردیم و براى آنان (در میان مردم) نام بلند و نیكو قرار دادیم.
قرآن مىگوید:" هنگامى كه ابراهیم از آن بتپرستان و از آنچه غیر از اللَّه مىپرستیدند كنارهگیرى كرد، گرچه مدت زیادى طول كشید كه خداوند اسحاق و سپس یعقوب (فرزند اسحاق) را به ابراهیم داد ولى به هر حال این موهبت بزرگ، فرزندى همچون اسحاق و نوهاى همچون یعقوب كه هر یك پیامبرى عالیمقام بودند، نتیجه آن استقامتى بود كه ابراهیم ع در راه مبارزه با بتها و كنارهگیرى از آن آئین باطل از خود نشان داد. علاوه بر این،" ما به آنها از رحمت خود بخشیدیم" رحمت خاصى كه ویژه خالصین و مخلصین و مردان مجاهد و مبارز راه خدا است.
ابراهیم علیه السلام از ستاره و ماه و خورشید دل برید، به خدا رسید. عموى منحرف را رها كرد، خود براى همهى مردم پدر شد. عمو با او قهر كرد امّا خدا به او لطف كرد. براى خدا كنارهگیرى كرد، شهره آفاق شد. از خانه بتها فرار كرد، سازنده خانه توحید شد. جانش را در راه خدا تسلیم كرد، آتش بر او گلستان شد. فرزند را براى ذبح آماده كرد، جان به سلامت برد و سنّت قربانى در جایگاهش واجب شد. تا اواخر عمر بىفرزند، ولى راضى بود، در پایان عمر، نبوّت در دودمانش قرار گرفت. در خلوتترین مكانها كعبه را ساخت، پرجاذبهترین مناطق زمین شد.
در بیابان، تنهاى تنها فریاد زد، از تمام زمین، لبّیكگو رسید. كودك تشنهى خود را رها كرد، آب زمزم، براى همیشه جارى شد. در برابر تهدید عموى بتپرستش سلام كرد، خداوند به او سلام فرستاد. همه با او دشمنى كردند، خدا او را خلیل خود دانست.
در روایتى از امیر مۆمنان على (علیه السلام) مىخوانیم: " خاطره خوب و نام نیكى كه خداوند براى كسى در میان مردم قرار دهد از ثروت فراوانى كه هم خودش بهره مىگیرد و هم به ارث مىگذارد بهتر و برتر است" (اصول كافى (طبق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 3 صفحه 339)
اینها برخی از مصادیق رحمت الهی بر ابراهیم بود که خلاصه وار برشمردیم.
و میتوانیم از آنها نتیجه بگیریم که:
**اگر غیر خدا را رها كنیم، امدادهاى الهى مىرسد.
**هم از گناهكار جدا شویم و هم از گناه، زیرا كنارهگیرى از منحرفان، زمانى مۆثر است كه با كنارهگیرى از انحراف همراه باشد.
**یك حركت الهى از یك پدر بزرگ، نسلى را در رحمت الهى غرق مىكند.
** هر كس، هر چه دارد از خداست.
** رحمت خداوند به قدرى وسیع است كه انبیا هر چه دریافت مىكنند، تنها گوشهاى از آن است.
**محبوبیّت و خوشنامى، از الطاف الهى است. (مقام ابراهیم به جایى رسید كه همهى مشركان و یهودیان و مسیحیان مىگفتند: ابراهیم از ماست.)

وَكَذَ لِكَ مَكَّنَّا لِیُوسُفَ فِى الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَآءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَآءُ وَلَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (یوسف ـ 56)
و ما اینگونه به یوسف در آن سرزمین مكنت و قدرت دادیم كه در آن هر جا كه خواهد قرار گیرد (و تصرف كند) ما رحمت خود را بر هر كس كه بخواهیم مىرسانیم و پاداش نیكوكاران را ضایع نمىگردانیم.
وَ لَأَجْرُ الْأَخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ یَتَّقُونَ (یوسف ـ 57)
و قطعاً براى كسانى كه ایمان آورده و همواره تقوى پیشه كردهاند پاداش آخرت بهتر است.
در این دو آیه حضرت یوسف به عنوان «محسن»، «مۆمن» و «متّقى» ستایش شده است.
در سراسر این سوره، اراده خداوند را مىتوان با اراده و خواست مردم مقایسه كرد؛ برادرانِ یوسف اراده كردند با انداختن او در چاه و برده ساختن یوسف، او را خوار سازند، امّا عزیز مصر درباره او گفت: او را گرامى بدارید.
همسر عزیز قصد نمود دامن او را آلوده سازد، امّا خداوند او را پاك نگهداشت.
بعضى خواستند با زندانى ساختن یوسف مقاومت او را در هم شكنند و تحقیرش كنند؛ امّا در مقابل خداوند اراده كرد او را عزیز بدارد و حكومت مصر را به او بخشد؛
امام صادقعلیه السلام فرمودند: یوسف انسان حرّ و آزادهاى بود كه حسادت برادران، اسارت در چاه، شهوت زنان، زندان، تهمت، ریاست و قدرت در او اثر نگذاشت. (تفسیر نورالثقلین)
یک نکته این آیه این است که بدانیم با آنكه همه چیز در گرو مشیّت الهى است، امّا خداوند حكیم است و بدون دلیل به كسى قدرت نمىدهد. و البته قدرت اگر در دست اهلش باشد رحمت است و گرنه زیانبخش خواهد بود.
خدا در آیه 56 سوره یوسف بر این نکته تاکید دارد که اگر شما به سراغ تقوا بروید ما نیز رحمت خود را به شما نازل مىكنیم و یوسف در واقع پاداش پاکدامنی و تقوای خود را گرفت و البته سنّت خداوند، رحمت و عزّت بخشى به افراد پاكدامن و باتقواست.
به عنوان حسن ختام این نوشتار میخواهیم برخی از نکات داستان حضرت یوسف علیه السلام را که می تواند برای ما الگو باشد بازگو کنیم:
رها کردن همه خطوط و انحرافها: یوسف: (إِنِّی تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُۆْمِنُونَ بِاللَّه) یوسف (37) سر سازش با انسانها بی دین نداشته باشیم.
صبر در مقابل حوادث: او را به چاه انداخته و صبر کرد
پاکدامنی و تقوا و ترجیح بر رفاه: (زندانی برای او بهتر از سلیم در مقابل خواهش گناه از طرف زن شاه بود، پس تنگناهای مادی ارزشش بر رفاه با گناه بیشتر است و این علامت مسلمانی است)
علم و افر: عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ
اخلاص: (مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ) یوسف (24)
مدارا با مخالفین فکری
استفاده از فرصتها. و سوز و علاقه
تواضع و فروتنی
عفو و اغماض: (لا تَثْریبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ) یوسف (92) زمانی که برادرها از او عذرخواهی کردند فوری آنها را بخشید.
فتوت و جوانمردی: زمانی که پدرش یعقوب از گذشته او پرسید، نگفت: برادرها مرا به چاه انداختند، گفت: (نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی) یوسف (100) شیطان بین من و برادران وسوسهای کرد.
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
بخش قرآن تبیان
تفسیر نور
تفسیر نمونه
سایت قرائتی
تفسیر نورالثقلین