• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

روز اوّل كه سخن در دل ما ساز گرفت

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
روز اوّل كه سخن در دل ما ساز گرفت
عشق در سينۀ ما قدرت پرواز گرفت

نيست بی فضلِ سخن، عشق، مهيّا هرگز
عشق، از جان سخن، مايه و آغاز گرفت

سوزی از ساز سخن در دل ما روشن شد
جانمان، چنگ زنان، پردۀ اين ساز گرفت

قدر بشناس سخن را كه كليد دل ما است
آدم آن را به دو صد محنت و صد ناز گرفت

می توان قفل در سينه به آن باز نمود
می توان دست به گنجينۀ هر راز گرفت

قالب روح كسان را ،به سخن های عيان
می توان با وجب، انداز و برانداز گرفت

می توان با سخن مهر، دلی را پرورد
شهرۀ عشق شد و رتبه و آواز گرفت

"از صدای سخن عشق نديدم خوشتر"
خواجه اين گفت كه آوازۀ شيراز گرفت

می توان با سخن سرد دلی را لرزاند
مهرِ صد سالۀ خود را، ز دلی باز گرفت

مرغكی هست سخن، در قفس تنگ دهان
چون پراندی نتوان باز ز پرواز گرفت







راحیل کرمانـــــــی


 

nafasss

کاربر ويژه
درد من

درد من در سينه ام هر لحظه غوغا مي كند
رازهاي خفته را بر من هويدا مي كند​
درد را تا انتهاي سينه مي بايد فشرد
استخواني هست آنجا ،عقده را وا مي كند​
من نمي خواهم كه باشم همنشين دردها​
درد مي گردد مرا هر لحظه پيدا مي كند​
چون سراغ از او نمي گيرم به من سر مي زند​
او مرا شرمنده ي اين مهر زيبا مي كند​
بايد از او من وفاداري بياموزم كه خوش​
با دلم مي سازد و با من مدارا مي كند​
لرز مي افتد به جانم از تب ياران سرد​
گرمي اين درد ،لرزم را مداوا مي كند​
خسته ام از ادعاي ياوران نيمه راه​
درد هم دارد خودش را در دلم جا مي كند​
***
را حیل کرمانی
 
بالا