روز اوّل كه سخن در دل ما ساز گرفت
عشق در سينۀ ما قدرت پرواز گرفت
نيست بی فضلِ سخن، عشق، مهيّا هرگز
عشق، از جان سخن، مايه و آغاز گرفت
سوزی از ساز سخن در دل ما روشن شد
جانمان، چنگ زنان، پردۀ اين ساز گرفت
قدر بشناس سخن را كه كليد دل ما است
آدم آن را به دو صد محنت و صد ناز گرفت
می توان قفل در سينه به آن باز نمود
می توان دست به گنجينۀ هر راز گرفت
قالب روح كسان را ،به سخن های عيان
می توان با وجب، انداز و برانداز گرفت
می توان با سخن مهر، دلی را پرورد
شهرۀ عشق شد و رتبه و آواز گرفت
"از صدای سخن عشق نديدم خوشتر"
خواجه اين گفت كه آوازۀ شيراز گرفت
می توان با سخن سرد دلی را لرزاند
مهرِ صد سالۀ خود را، ز دلی باز گرفت
مرغكی هست سخن، در قفس تنگ دهان
چون پراندی نتوان باز ز پرواز گرفت
عشق در سينۀ ما قدرت پرواز گرفت
نيست بی فضلِ سخن، عشق، مهيّا هرگز
عشق، از جان سخن، مايه و آغاز گرفت
سوزی از ساز سخن در دل ما روشن شد
جانمان، چنگ زنان، پردۀ اين ساز گرفت
قدر بشناس سخن را كه كليد دل ما است
آدم آن را به دو صد محنت و صد ناز گرفت
می توان قفل در سينه به آن باز نمود
می توان دست به گنجينۀ هر راز گرفت
قالب روح كسان را ،به سخن های عيان
می توان با وجب، انداز و برانداز گرفت
می توان با سخن مهر، دلی را پرورد
شهرۀ عشق شد و رتبه و آواز گرفت
"از صدای سخن عشق نديدم خوشتر"
خواجه اين گفت كه آوازۀ شيراز گرفت
می توان با سخن سرد دلی را لرزاند
مهرِ صد سالۀ خود را، ز دلی باز گرفت
مرغكی هست سخن، در قفس تنگ دهان
چون پراندی نتوان باز ز پرواز گرفت
راحیل کرمانـــــــی