• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

روستای ابر

Nicol

متخصص بخش گردشگری
به نظر اسم جالبی دارد ولی جالب ترزیبایی فوق العاده این منطقه است . جنگل های ابر که از شما ل روستای ابر بصورت پراکنده شروع شده است و تا جنگلهای متراکم استان گلستان ادامه دارد. نام خویش را از وضعیت خاص اقلیمی منطقه گرفته است . به دلیل شرایط خاص کوههای البرز در این منطقه و همچنین رطوبت بالای مناطق شما لی کشور ، در اکثر اوقات سال ابرها در طی روز چندین بار تا سطح زمین پایین می آیند و دوباره اوج میگیرند . این شرایط برای پیاده روی در فضایی مه آلود و وهم آلود بسیار زیبا و مناسب است خصوصا در فصل بهار که درختان شکوفه های تازه زده اند و یا در پاییز رنگارنگ که برگ درختان طبیعتی زیبا را رقم زده است .ابتدا باید خود را به شاهرود برسانید. به سمت شما ل شرق شاهرود و به سمت رامیان و آزاد شهر حرکت می کنیم .روستایی کوچک ولی فوق العاده زیبا که با شکوفه های زیبای بهاری آراسته شده است. مناطق جنگلی فوق العاده زیبا هستند و در عین حال خطرناک . وجود حیوانات وحشی ، دید کم در صورت وجود مه و ابر در منطقه ، مناطق صخره ای و صعب العبور که در جنگلها به وفور یافت می شوند و تنگه ها و آبشارهای بلند ، لزوم وجود یک برنامه ریزی دقیق را تایید می کند .راه رفتن روی ابرها رویایی است، دست یافتنی. بدون جدا شدن روح از بدن می‌شود میان ابرها راه رفت، خوابید و بر ابر سوار شد. لازم نیست حتما به آسمان بروی. در جنگل ابر آسمان به زمین می‌آید. از قبل خبر نمی‌کنند. هر وقت دلشان بخواهد می‌آیند هر وقت هم که دلشان بخواهد می‌روند. مجاورت دو ناحیه کم فشار و پرفشار (دشت گرگان و منطقه ابر) باعث شده هر وقت زمین انرژی می‌گیرد ابرها جابه‌جا شوند. جنگل ابر زیاد از مرکز شاهرود فاصله ندارد اما تقریبا همه چیزش با آن فرق دارد. از شهر که فاصله می‌گیری دشت‌های وسیع با پوشش استپی می‌بینی. هر چه پیش می‌روی هوا خنک‌تر می‌شود، بوته‌های بزرگ آویشن که پوشیده از گل‌های سفیدند از دور غرق در برف به نظر می‌رسند. دور دست پر از ابر است. کوه‌ها و ابرها به هم پیچیده‌اند. مثل صحنه نمایشی می‌ماند که در آن تیره پوشی حریری را شش دور بر خود پیچیده باشد. ابرها روی شیشه باران می‌شوند. پیش‌تر که می‌روی درخت‌ها شروع می‌کنند به سبز شدن. یکی، دو تا، هزار تا. آنچه زیاد است چنار است و بلوط و آنچه چشم به دنبال آن می‌گردد اورس است. درخت خاص منطقه ابر که مثل ابر روی زمین می‌خزد. نمی‌شود گفت مه غلیظ، در این جنگل، ابر گردا گردت را می‌پوشاند. یاد شب‌های لندن نمی‌افتی. خنکی و طراوت و بوی خوشی همراه ابر روی صورتت می‌نشیند. ابرها بر گونه‌ و چشم و مویت باران می‌شوند. بیشتر به دریایی می‌ماند که بدون آبشش می شود در آن نفس کشید. زمین پوشیده از گیاه است و درخت اما می‌شود جایی برای چادر زدن پیدا کرد. چشمه ترش مکانی مناسب است. غروب که می‌شود دیگر چشم چشم را نمی‌بیند. باید به چراغ قوه دست برد. ابرها چنان دیواری ساخته‌اند که نور که می‌افتد سایه‌ات را مقابلت می‌بینی. ابرها در حال جوشش‌اند. انگار که زمین سماوری است بزرگ و جوش آمده، که بخار آب با فشار از آن بیرون می‌زند. سرد سرد است.
317_12_t1.jpg
روستای ابر
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
شب که به نیمه می‌رسد ابرها کم‌کم کاسه کوزه خود را جمع می‌کنند. دره‌های اطراف خوب مشخص می شوند. حرکت ادامه دارد. دره‌ها از ابر پر و خالی می‌شوند. جوشش سریع ابرها جنگل ابر را به آزمایشگاه یک کیمیاگر شبیه کرده است. کم‌کم از آسمان هم چشم می‌پوشند. دره مهتابی نیست اما «شب و رود بی انحنای ستارگان که سرد می‌گذرد»‌ اکنون دیدنی است. ستاره‌ها در آسمان پاشیده شده‌اند. به دارچینی می‌مانند که آشپزی ناشی برای تزیین شله‌زرد به روی آن پاشیده است. آتش و باد و خاک و آب، شب را هم به عناصر چهارگانه می‌افزاییم. در جنگل ابر هیچ چیز کم نیست. به تا صبح بیدار ماندن می‌ارزد برای اینکه تغییر رنگ زمین و آسمان را ببینی. هر چه می‌گذرد نور بیشتر می‌پاشد و ابرها دورتر می‌روند. آفتاب طلوع می‌کند که بگوید قانون زمین هنوز هم بر این سرزمین حاکم است. می‌خواهد به یاد بیاورد که در این سرزمین رویایی هم، شب روز می‌شود و روز شب. از پشت ابرها و کوه‌ها می‌آید و می‌ماند. طلوع که می‌شود پینه‌دوز باد سوزن نگاهت را نخ می‌کند و به شرق می‌برد. روز مشخص می‌کند که جنگل ابر پر از تپه است. پوشش تپه‌ها گاه تنک است و گاه انبوه. وارد جنگل‌های انبوه که می‌شوی باور نمی‌کنی در استان سمنان هستی و باور نمی‌کنی که با کویر خارتوران فاصله چندانی نداری. در قسمت‌هایی از تپه توت فرنگی‌های وحشی به فراوانی یافت می‌شود. اینجاست که این سئوال پیش می‌آید که توتی که گیاه بومی ایران است چرا باید فرنگی خوانده شود. توت فرنگی‌ها ریزند اما بسیار خوشمزه‌اند. چشمه در منطقه فراوان است و در نزدیکی هر چشمه خانه کوچکی ساخته اند وگوسفند و بزها را . اینجا ییلاق است. چوپانان از گلستان به اینجا آمده‌اند. مناظر اطراف با پوشش سراسر سبز و گاه رنگی‌اش وادارت می‌کند به بیشتر دیدن. از دور قلعه ماران که در دوره ایلامی‌ها بر نوک کوه ساخته شده دیده می‌شود. همین قلعه ماران صبح‌ها هنگام طلوع چنان در ابر غرق می‌شود که احساس می‌کنی جزیره سرگردان را میان دریاچه نمک دیده‌ای. در ته یکی از دره‌ها آبشاری به نام شرشر هست که به خاطر صعب‌العبور بودن رفتن به آن ممکن نیست. تنها برای ماجراجویان ممکن است که از مسیرهای سخت و پرتگاهی در گروه‌های کوچک دو سه نفره با راهنمای مجرب آن را ببینند. باید همیشه به یاد داشت که ابرها خبر نمی‌کنند. برنامه‌ها را به دقت باید تنظیم کرد و پیش از تاریکی هوا به جایی مطمئن رسید. اما برای احتیاط هم که شده در گلگشت‌ها هم باید آب و خوراکی‌های شیرین و چراغ قوه به همراه داشت. خطر گراز و خرس را هم در مناطق بسیار بکر باید اضافه کرد. محل کمپ باید به دقت انتخاب شود.هر لحظه ممکن است حرکت ابرها آغاز شود. مثل خورشید از کنار درخت، ابرها از کنارت عبور می‌کنند. به آرامی و نرمی و زیبایی و کسی باید باشد تا بخوابد، همراه گندم میان دندان‌ها و به ابرها نگاه کند.
 
بالا