• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ریشه شناسی اسم ها // پ

baroon

متخصص بخش ادبیات

ریشه شناسی اسم ها // پ

attachment.php
attachment.php
attachment.php



پروین




Etesami.gif




پروین یک نام دخترانه فارسی است. معنی معنی اش این است : به زیبایی ، پاکی و لطافت پر.
پروین از پیوند (پرو + ین ) است . بخش نخست پروین و پروانه یکی است . در کردی جنوبی واژه پَرو به معنی پارچه نشانگر این است که در پارسی باستان واژه پَرْو به کار می رفته است و پسوند (ین ) نیز که روشن است نشانه صفت نسبی در فارسی است .
پروین نام شش ستاره نیز هست .


پروین اعتصامی در دوره معاصر مایه افتخار زنان ایرانی شد و به همین دلیل اغلب خانواده های فرهیخته و با فرهنگ چنین نامی را برای دختران خود برگزیده اند.
ثُریّا دقیقاً معادل پروین در زبان عربی است .در تاریخ ده هزار ساله ایران نام پروین به زیبایی در میان نام های بانوان برجسته ایرانی همچون آزرمیدخت ، بوراندخت ، آرتادخت ، یوتاب می درخشد .


اما معنی پروین در فرهنگهای لغت :
پروین . شش ستاره است یک به دیگر خزیده مانند خوشه ٔ انگور. (التفهیم بیرونی ).
چند ستاره ٔ کوچک باشد یکجا جمع شده در کوهان ثور و آنرا بعربی ثریا خوانند و نام منزلی است از جمله ٔ 28 منزل قمر و بعضی گویند این ستاره ها دنبه ٔ حمل است نه کوهان ثور و اول اَصح است . (برهان قاطع). شش ستاره ٔ کوچک که با هم مجتمعاند و در ایام زمستان از اول شب نمایان باشند. (غیاث اللغات )
پروین را بعربی ثریا، هم چنین النجم گویند.در منظومه ٔ ستاره های برج ثور دو گروه ستاره موجود است که یکی همین پروین است و به یونانی پله ایادس گفته اند یعنی انبوه که ثریا بعربی هم همان معنی را دارد و از ستاره های شفاف ثریا یکی را هادی النجم و دیگری را تالی النجم وسومی را که از پشت سر اینها می آید دبران گویند. گروه دوم را به مناسبت ستاره ٔ شفاف بزرگ آن بعربی الفنیق (شتر نر، حیوان نر) و ستاره های اطراف آن را القلاص (شتران کوچک ) و به یونانی هیادس گفته اند. پروین چند ستاره ٔ خرد باشد نزدیک هم و مردم آن را بیکدیگر بسیار نمایند چه گویند بر اجتماع دلالت دارد برخلاف بنات النعش که بر تفرقه دلیل کندو بدین سبب به یکدیگر ننمایند. (صحاح الفرس )

هست پروین چو دسته ٔ نرگس
همچو بنات نعش رنگینان
فیروز مشرقی (از فرهنگ رشیدی )

ستاره چو گل گشت و گردون چو باغ
چو پروانه پروین و مه چون چراغ
فردوسی

در و دشت گفتی که زرین شده ست
کمرها ز گوهرچو پروین شده ست
فردوسی

بت آرای چون او نبینی بچین
بر او ماه و پروین کنند آفرین
فردوسی

دو لشکر بناگه بهم باز خورد
به پروین برآمد خروش نبرد
فردوسی

وز آنروی لشکر سوی چین کشید
سر نامداران به پروین کشید
فردوسی

ازینسان یکی شارسان ساختم
سرش رابه پروین برافراختم
فردوسی

جهان گشت چون روی زنگی سیاه
نه خورشید پیدا نه پروین نه ماه
فردوسی

کسی کش پدر ناصرالدین بود
سر تخت او تاج پروین بود
فردوسی

سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز
کنون کز این دو شب من شعاع برزد پرو
کسائی

با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آن زمانک
بر فلک پروین پدید آید چو سیمین شفترنگ
عسجدی

وز تپانچه زدن این دو رخ زراندودم
آسمان گون شد و اشکم شده چون پروینا
عروضی

بجای نعل نوَمَه بسته برپای
بجای دُرّ پروین بفتَه بر بش
اسدی

نادان اگر نیاید پیشم عجب چه داری
پروانه چون برآید هرگز بچرخ پروین
ناصرخسرو

آنگه یقین بدان که برون آید
از کوه تن بجای گهر پروین
ناصرخسرو

چشم و دهن و دو بینی و گوش
پروین تو است خود همی بین
ناصرخسرو

صبح را بنگر پس پروین بدان ماند درست
کز پس سیمین تذروی بسدین عنقاستی
ناصرخسرو

پروین چو هفت خواهر خود دایم
بنشسته اند پهلوی یکدیگر
ناصرخسرو

پروین بجای قطره ببارد ز میغ
گر میغ بگذرد ز بر برزنش
ناصرخسرو

جمع برآمد همی شکوفه چو پروین
باز شود چون بنات نعش پریشان
عثمان مختاری

آن قوم که بودند پراکنده تر از نعش
گشتند فراهم ز سخای تو چو پروین
سنائی

گاویست در آسمان سنامش پروین ۞
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت گشای ای مرد یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
خیام


که تا مهد بر پشت پروین کشم
بیاد شه آن جام زرین کشم
نظامی

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وانچه در خواب نشد چشم من و پروین است
سعدی

بتابد بسی ماه و پروین و هور
که سر برنداری ز بالین گور
سعدی (بوستان )

اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفت آنک ماه و پروین
سعدی (گلستان )

مگر پروین نماید بر سواد شب که این خازن
بروی نطع مشکین ریخت مشت لولوءلالا
نظام استرابادی


گه ز پروینْش چون بنات النعش
جمع دشمن همه پریشان باد.
؟

مگر که پروین بر آسمان سپاه تو شد
که هیچ حادثه آنرا ز هم نکرد جدا
؟


 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها




معنی پوریا


پوریا پیوند « پور» به معنی « پُر» و « ی » نسبت و« الف » زیبایی است .( پور + ی + ا = پوریا ) پوریا یعنی بسیار دارنده .
نامهای کهن ایرانی که در کتاب گنجینه نامهای ایرانی ثبت است نام هایی چون پوروبّراتَر : پُر برادر / پورو تور : دارنده ی گاو نر بسیار / پورو داتا : بسیار دهنده ، سخی را داراست . در این نامها پور به معنی «پُر » است .
این نام را به خاطر پوریای ولی ( پهلوان محمود خوارزمی ) عارف و پهلوان ایرانی صاحب کتاب « کَنزُ الحقائق » به عنوان نام برای پسر برمی گزینند .




 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها

معنی پریا و پریسا و پریوَش



پریا و پریسا و پریوش نام های دخترانه فارسی اند . به معنی دختر زیبا همچون فرشته .
(پر) در بسیاری از نام های پارسی نماد ظرافت و لطافت و زیبایی است مانند : پروین ، پروانه ، پریچهر ،پریناز، پرهام ، پریسا ، پریوش، پریا ، پردیس.
به صورت فردوس وارد قرآن شده و به صورت پارادیس وارد انگلیسی و دیگر زبان های اروپایی شده. زیرا ایرانیان از نخستین کسانی بودند که خداپرستی را در جهان رایج کردند.
مردم ما این نام ها را برای دختران خود برمی گزینند زیرا می خواهند دخترانشان همچون پری مهربان و زیبا باشند .




پری در فرهنگ لغت :
پری . [موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،مقابل دیو. همزاد. جان . جن . جنی . جِنَّة. خافی . خافیه . خافیاء. حوری . مَلک . روحانی . خندله . (منتهی الارب ). نوعی از زنان جن که نهایت خوبرو باشند. (غیاث اللغات ). بعضی از ثقلان که جن و انس باشد : پس هفت تن از پریان بر پیغمبر بگذشتند و بایستادند و آواز قرآن خواندن او بشنیدند. (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). این خلق ها از آدمیان و پریان . (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). و هرچ بجهان اندر بود از دیو و پری و وحوش و جمندگان . (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).


پری و پلنگ انجمن کرد و شیر
ز درندگان گرگ و ببر دلیر
فردوسی


نگوئی مرا تا مراد تو چیست
که بر چهر تو فرّ چهر پریست
فردوسی


که جمشید با تاج و انگشتری
بفرمان او مرغ و دیو و پری
فردوسی


گویند که فرمانبر جم گشت جهان پاک
دیو و پری وخلق و دد و دام رمارم
عنصری (ازحاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی )



گریزان همی شد جم اندرجهان
پری وار گشته ز مردم نهان
اسدی (گرشاسب نامه )


پری نهفته رخ و دیو در کرشمه ٔ حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است
حافظ

طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
حافظ
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها




پارمیس یا پارمیدا : بهشت کوچک



پارمیس یعنی بهشت کوچک . پارمیس دختر بردیا و نوه کورش هخامنشی است.
پارمیس نام یونانی شده پارمیدا می باشد.







 
آخرین ویرایش:
بالا