• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

زندگی خانوادگی

vianclinic

New member
روابط بین والدین و فرزندان همچنان نقش مهمی در رشد کودکان در دوران کودکی دارد. ما دو مدل از سبک های فرزندپروری را بررسی خواهیم کرد. به خاطر داشته باشید که این اکثر والدین از هیچ مدلی به طور کامل پیروی نمی کنند. افراد واقعی تمایل دارند جایی بین این سبک ها قرار بگیرند. و گاهی سبک های فرزندپروری از کودکی به فرزند دیگر تغییر می کند یا در مواقعی که والدین وقت و انرژی کم و بیش برای فرزندپروری دارند. سبک های فرزندپروری نیز می تواند تحت تأثیر نگرانی های والدین در سایر زمینه های زندگی خود قرار گیرد. برای مثال، وقتی والدین خسته هستند، سبک‌های فرزندپروری مستبدتر می‌شوند و زمانی که پرانرژی‌تر هستند، ممکن است مقتدرتر شوند. گاهی اوقات به نظر می رسد که والدین رویکرد فرزندپروری خود را زمانی که دیگران در اطراف هستند تغییر می دهند، شاید به این دلیل که آنها به عنوان والدین خودآگاه تر می شوند یا به این فکر می کنند که به دیگران این تصور را بدهند که والدینی «سرسخت» یا «آسانی» هستند. و البته، سبک‌های فرزندپروری ممکن است منعکس‌کننده نوع فرزندپروری باشد که شخصی در دوران رشد الگوبرداری شده است.

بامریند (1971) مدلی از فرزندپروری ارائه می دهد که شامل سه سبک است. اولی، مستبدانه ، مدل سنتی فرزندپروری است که در آن والدین قوانین را وضع می کنند و از فرزندان انتظار می رود که مطیع باشند. بامریند پیشنهاد می‌کند که والدین مستبد تمایل دارند که خواسته‌های بلوغی را که به‌طور غیرمنطقی بالاست و تمایل به دوری و دوری از فرزندانشان داشته باشند، قرار دهند. در نتیجه، کودکانی که به این روش تربیت می‌شوند، ممکن است به جای احترام به والدین خود بترسند و چون والدین اجازه بحث و گفتگو را نمی‌دهند، ممکن است ناامیدی خود را از اهداف امن‌تر برطرف کنند - شاید به عنوان قلدر نسبت به همسالان.

فرزندپروری سهل‌گیرانه شامل انتظاراتی از کودکان است که کمتر از آن چیزی است که می‌توان از آنها انتظار داشت. به کودکان اجازه داده می شود که قوانین خود را وضع کرده و فعالیت های خود را تعیین کنند. والدین صمیمی و صمیمی هستند، اما ساختار کمی برای فرزندان خود فراهم می کنند. کودکان در یادگیری نظم و انضباط خود شکست می خورند و ممکن است تا حدودی احساس ناامنی کنند زیرا محدودیت ها را نمی دانند.

فرزندپروری مقتدرانه مستلزم سختگیری، منطقی و محبت آمیز بودن است. والدین در صورت لزوم اجازه مذاکره را می دهند و نظم و انضباط با شدت تخلف مطابقت دارد. یک برنامه محبوب والدینی که در بسیاری از مناطق مدرسه ارائه می‌شود، «عشق و منطق» نامیده می‌شود و نشان‌دهنده سبک مقتدرانه یا دموکراتیک فرزندپروری است که توضیح داده شد. والدینی که درگیر نیستند از فرزندان خود جدا می شوند. آنها از فرزندان خود خواسته ای ندارند و پاسخگو نیستند. این کودکان می توانند در مدرسه و در روابط خود با همسالان خود رنج ببرند (گکاس و خود، 1991).

Lemasters و Defrain (1989) مدل دیگری از فرزندپروری را ارائه می دهند. این مدل جالب است زیرا انگیزه های والدین را با دقت بیشتری بررسی می کند و نشان می دهد که سبک های فرزندپروری اغلب برای برآوردن نیازهای روانشناختی والدین طراحی می شوند تا نیازهای رشدی کودک. شهید _ پدر و مادری است که هر کاری برای کودک انجام می دهد. حتی کارهایی که کودک باید برای خودش انجام دهد. همه کارهای خیری که به نام «والد خوب بودن» برای کودک انجام می‌شود، ممکن است بعداً در صورتی که والدین بخواهند از کودک تبعیت کنند، استفاده شوند. اگر کودک بر خلاف میل والدین رفتار کند، والدین می توانند تمام دفعاتی را که والدین به کودک کمک کرده اند را به او یادآوری کند و احساس گناه را برانگیزد تا کودک آنچه را که والدین می خواهد انجام دهد. در نتیجه کودک یاد می گیرد که وابسته و دستکاری شود. (مراقب باشید! والدینی که مشغول جمع کردن کوکی ها هستند ممکن است واقعاً به فکر "کنترل" باشند!)

رفیق مانند والد سهل‌گیر است که در مدل بامریند در بالا توضیح داده شد. رفیق می خواهد دوست کودک باشد. شاید والدین تنها باشند یا شاید والدین در تلاش برای برنده شدن در مسابقه محبوبیت در برابر همسر سابق هستند. دوستان به کودکان اجازه می دهند آنچه را که می خواهند انجام دهند و بیشترین تمرکز را روی سرگرمی و سرگرمی قرار می دهند و محدودیت های کمی برای آنها قائل می شوند. در نتیجه، کودک ممکن است خود انضباط کمی داشته باشد و ممکن است سعی کند محدودیت ها را با دیگران آزمایش کند.

شیوه فرزندپروری افسر پلیس/گروهبان شبیه به والدین مستبدی است که در بالا توضیح داده شد. والدین در درجه اول تمرکز می کنند که مطمئن شوند کودک مطیع است و والدین کنترل کامل کودک را دارند. گاهی اوقات می توان با دادن وظایفی به کودک که واقعاً برای بررسی سطح اطاعت او طراحی شده اند، این امر را به شدت گرفت. برای مثال، ممکن است والدین از کودک بخواهند که لباس ها را تا کرده و وسایل را به روشی خاص در کشو قرار دهند. در غیر این صورت، ممکن است کودک به خاطر انجام ندادن "درست" کارها مورد سرزنش یا تنبیه قرار گیرد. این نوع والدین زمان بسیار سختی دارند تا به کودک اجازه دهند رشد کند و یاد بگیرد که مستقل تصمیم بگیرد. و کودک ممکن است نسبت به والدین خود کینه زیادی داشته باشد که به جای دیگران است.

معلم -مشاور والد کسی است که به توصیه های تخصصی در مورد فرزندپروری اهمیت زیادی می دهد و معتقد است تا زمانی که همه مراحل رعایت شود، والدین می توانند فرزندی بی نقص تربیت کنند. "چه اشکالی دارد؟" ممکن است بپرسید دو مشکل عمده در این رویکرد وجود دارد. اولاً، والدین تمام مسئولیت رفتار کودک را - حداقل به طور غیرمستقیم - بر عهده می گیرند. اگر کودک مشکل داشته باشد، والدین احساس مسئولیت می کنند و فکر می کنند که راه حل در خواندن بیشتر توصیه ها و تلاش بیشتر برای پیروی از آن توصیه است. مطمئناً والدین می‌توانند بر فرزندان تأثیر بگذارند، اما فکر می‌کنند که والدین در صورت اشتباه، مسئولیت کامل نتیجه کودک را بر عهده دارند. والدین فقط می توانند کارهای زیادی انجام دهند و هرگز نمی توانند کنترل کاملی بر کودک داشته باشند. مشکل دیگر این رویکرد این است که کودک ممکن است یک حس غیر واقعی از جهان و آنچه می توان از دیگران انتظار داشت به دست آورد. برای مثال، اگر یک والدین معلم-مشاور تصمیم بگیرند که به کودک کمک کنند تا عزت نفس ایجاد کند و خوانده باشد که به کودک بگوید چقدر خاص است یا چقدر مهم است که از کودک به خاطر کار خوبی که انجام داده است تعریف کند، ممکن است والدین به او بگویند. این پیام که هر کاری که کودک انجام می دهد استثنایی یا خارق العاده است. یک کودک ممکن است انتظار داشته باشد که تمام تلاش‌های او مستلزم تحسین باشد و در دنیای واقعی، این چیزی نیست که بتوان انتظارش را داشت. شاید کودکان از ارزیابی عملکرد خود بیشتر احساس غرور کنند تا اینکه دیگران تلاش‌هایشان را تحسین کنند. اگر والد معلم-مشاور تصمیم بگیرد که به کودک کمک کند تا عزت نفس ایجاد کند و این را خوانده باشد که به کودک بگوید چقدر خاص است یا چقدر مهم است که از کودک به خاطر کار خوبش تعریف کند، ممکن است والدین این پیام را منتقل کنند که هر کاری که کودک انجام می دهد استثنایی یا خارق العاده است. یک کودک ممکن است انتظار داشته باشد که تمام تلاش‌های او مستلزم تحسین باشد و در دنیای واقعی، این چیزی نیست که بتوان انتظارش را داشت. شاید کودکان از ارزیابی عملکرد خود بیشتر احساس غرور کنند تا اینکه دیگران تلاش‌هایشان را تحسین کنند. اگر والد معلم-مشاور تصمیم بگیرد که به کودک کمک کند تا عزت نفس ایجاد کند و این را خوانده باشد که به کودک بگوید چقدر خاص است یا چقدر مهم است که از کودک به خاطر کار خوبش تعریف کند، ممکن است والدین این پیام را منتقل کنند که هر کاری که کودک انجام می دهد استثنایی یا خارق العاده است. یک کودک ممکن است انتظار داشته باشد که تمام تلاش‌های او مستلزم تحسین باشد و در دنیای واقعی، این چیزی نیست که بتوان انتظارش را داشت. شاید کودکان از ارزیابی عملکرد خود بیشتر احساس غرور کنند تا اینکه دیگران تلاش‌هایشان را تحسین کنند.
 
بالا