Maryam
متخصص بخش ادبیات
جان اشتاین بک نویسنده حماسه مردمان محروم
جان اشتاین بک (۲۷ فوریه ۱۹۰۲ - ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸) یکی از شناخته شدهترین و پر خوانندهترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا است. او در سال ۱۹۶۲ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. مشهورترین آثار او موشها و آدمها (۱۹۳۷) و کتاب برنده جایزه پولیتزر، خوشههای خشم (۱۹۳۹) هستند که هر دو نمونههایی از زندگی طبقه کارگر آمریکا و کارگران مهاجر در دوره رکود بزرگ هستند.
یكی از برجسته ترین[URL="http://www.iranjoman.com/index.php"] و عالی ترین نمایندگان [/URL]ادبی جنبشی كه شاید بتوان آن را «سوسیال رئالیسم امریكایی » نام داد، بی شك «جان اشتاین بك » (19681902) متولد «سالیناس » در كالیفرنیا است . باید متذكر شد آنچه كه این جنبش خاص را از دیگر انواع سوسیال رئالیسم های نظری و ستیزه جویانه متمایز می كند، اهمیت تاثیر شگرف متقابل آن ، بر ادبیات معاصر خود است .
اشتاین بك از همان اولین داستان های كوتاهش مصمم به جانبداری و حمایت از طبقات ضعیف و ناتوان است . یادآور می شود كه در ایالات متحده سال های پایانی دهه بیست میلادی كه درگیر ورشكستگی عظیم اقتصادی و نابسامانی های حاد اجتماعی بود شمار افرادی كه هیچ نداشتند بسیار پرشمار بود و بخش انبوهی از این طبقه را كارگران فصلی مزارع تشكیل می دادند.
جان اشتاین بك در اولین كتاب مجموعه داستان های كوتاه خود به نام «دشت های سبز آسمان » كه در سال 1932 به چاپ رساند، به تشریح شرایط سخت و طاقت فرسای جماعتی از زارعین مزدبگیر جنوب كالیفرنیا می پردازد. با همین كتاب است كه او پرسوناژها و لحن خاص خود را در بیان ساده و تاثیرگذار زندگی و راز بقای این قشر ضعیف از جامعه می یابد. سه سال بعد در 1935 «ذرت داغ » را منتشر كرد كه شهرت ناگهانی را برایش در پی داشت . در سال 1939 بود كه به زعم بی شماری از منتقدین و صاحبنظران ادبی ، برجسته ترین رمان خود، «خوشه های خشم » را عرضه كرد، رمانی كه اكنون جزو چهل اثر كلاسیك ادبی قرن گذشته محسوب می شود. رمان ماجرای سفر طولانی خانواده «جاد» از اكلاهاما تا كالیفرنیا در جست وجوی به دست آوردن زمینی برای خودشان است ، مزرعه یی كه بر روی آن كار كنند. این رمان به كارگردانی جان فورد به روی پرده سینما رفت و به این ترتیب هم رمان و هم فیلم با ماندگارترین آثار كلاسیك جهان در محكومیت بی عدالتی و ستایش همبستگی انسان ها بدل شدند.
اشتاین بك در سال 1952 «شرق عدن » را منتشر ساخت كه نسخه سینمایی آن نیز به موفقیت و فروش چشمگیری دست یافت . اما او كه در 1962 برترین افتخار ادبی جهان یعنی جایزه نوبل در ادبیات را به خود اختصاص داد، لحظه یی نقش خود را به عنوان بازگوكننده شرایط وخیم زندگی مردمی كه صدایشان به جایی نمی رسید، فراموش نكرد.
از سویی دیگر او مستقیما با دنیای سینما به همكاری می پرداخت و در این وادی نیز در مقام نویسنده فیلمنامه ، همانند رمان هایش تاثیر شایانی در جامعه بر جا نهاد. در 1939 «موش ها و آدم ها» را با بازی به یاد ماندنی «لون چانی » در نقش «لنی » به نمایش در آورد و یك سال بعد جان فورد «خوشه های خشم » را بر روی پرده عریض سینما و با بازیگری خیره كننده «هنری فوندا» جان بخشید. «ذرت داغ » هم كه با انتشارش شهرت را برای اشتاین بك به ارمغان آورده بود توسط «ویكتور فلمینگ » كارگردان بزرگ سینما به روی پرده رفت . این نویسنده شهیر در نوشتن و تنظیم فیلمنامه «مروارید» كه در سال 1947 به كارگردانی «امیلیو ایندیو فرناندس » ساخته شد نیز همكاری داشت . اشتاین بك همچنین از روی یكی از موفق ترین داستان های خود «پونی سرخ » فیلمنامه یی نوشت كه در سال 1949 به نمایش در آمد. اما همكاری بی نظیر و پرثمر وی در عرصه سینما، نوشتن دیالوگ های قوی فیلم «زنده باد زاپاتا» به كارگردانی «الیا كازان » بود، فیلمی كه با بازی فوق العاده «مارلون براندو» در نقش رهبر انقلابی و شورشی مكزیكی در حافظه تاریخی سینما ماندگار شد. اشتاین بك همچنین بر كار تنظیم رمان «شرق عدن » برای ساخت فیلمی به همین نام ، با هنرمندی جاودانه «جیمز دین » در نقش شخصیت اصلی داستان كه اولین حضور او در یك فیلم بلند محسوب می شد، نظارت داشت .
ترجمه فارسی آثار
خوشههای خشم ترجمه شاهرخ مسکوب و عبدالرحیم احمدی
موشها و آدمها ترجمه پرویز داریوش
به خدای ناشناخته
مروارید ترجمه نصرت اله مهرگان
((شرق بهشت)) ترجمه (( دكتر بهرام مقدادی)) (( شاهكار اشتاین بك)) (( در 3 جلد))
زندگی نامه
اشتاینبک در کالیفرنا در خانوادهای از تبار ایرلندی زاده شد. تحصیلات خود را ابتدا در زادگاهش انجام داد، سپس آن را در دانشگاه استنفرد Stanford در رشته زیستشناسی ادامه داد و بیآنکه به دریافت مدرکی نایل آید، دانشگاه را ترک کرد و برای امرار معاش به کارهای کوچک اشتغال یافت. مدتی نیز خبرنگاری مطبوعات را برعهده گرفت که در آن توفیقی به دست نیاورد. در طی این سالها بود که به نوشتن پرداخت و اولین رمان خود را به نام جام زرین Cup of Gold در ۱۹۲۹ و سپس مجموعهای از داستانهای کوتاه را با عنوان چمنزارهای بهشت The Pstures of Heaven در ۱۹۳۲ منتشر کرد. در ۱۹۳۵ انتشار رمان تورتیلا فلت Tortilla flat او را به شهرت و پول رساند. این رمان شرح زندگی افراد رنگارنگ و جالب توجهی است از سرخپوستها، اسپانیاییها و سفیدپوستها، که با روحی شاد و بیهیچگونه قید اخلاقی در کلبههای چوبی جنوب کالیفرنیا در میان فقر و بدبختی زندگی میکنند. واقعبینی که در این داستان به کار رفته موافق طبع مردمی افتاد که از داستانهای رمانتیک خسته شده بودند. اشتاینبک پس از آن یک سلسله رمان اجتماعی با تمایل به ناتورالیسم انتشار داد. که از ان جمله میتوان به رمان نبردی مشکوک In Dubious Battle (۱۹۳۶) که سرگذشت اعتصاب کارگران کشاورز مزارع کالیفرنیا بود اشاره کرد. اشتاینبک در این سال به اروپا سفر کرد و از کشورهای اسکاندیناوی و روسیه دیدن کرد و قدرت ادبی خود را تکامل بخشید. ثمره این سفر یادداشتهایی بود به نام یادداشتهای روسیه A Russian Journal که احساس نویسنده را درباره شهر مسکو و به طور کلی کشور شوروی نشان میدهد. اشتاینبک در بازگشت به آمریکا با قدرت بیشتر به نویسندگی پرداخت. کتاب موشها و آدمها Of Mice and Men را در ۱۹۳۷ انتشار داد که شهرتی واقعی و عمیق برای نویسنده به همراه آورد. کتاب داستان عجیبی است از دو کشاورز که یکی با وجود داشتن نیروی جسمانی فراوان دارای مغز ضعیفی است و همین امر او را پیوسته تحت حمایت دیگری قرار میدهد. در این داستان اشتاینبک همدردی خود را با مردم محروم، با شیوهای درخشان بیان میکند. داستان موشها و آدمها در اروپا و آمریکا به صورت نمایشنامه بر صحنه آورده شد و پیروزیهای فراوانی به دست آورد و اشتاینبک را برجستهترین رماننویس عصر معرفی کرد. پس از آن مجموعه داستان کوتاه دره طویل The Long Valley در ۱۹۳۸ انتشار یافت و در ۱۹۳۹ مهمترین رمان اشتاین بک به نام خوشههای خشم The Grapes of Wrath منتشر شد که توصیفی هیجانانگیز و مؤثر از خانوادهای آواره و تیرهروز است. نویسنده در این اثر، امور عینی و ذهنی را درهم آمیخته و شاهکاری پدید آوردهاست که او را در صف اول رماننویسان معاصر آمریکا قرار داده و جایزه پولیتزر Pulitzer را نصیبش کردهاست. از آن پس آثار اشتاینبک در سراشیب افتاد و چنانکه مردم انتظار داشتند امیدشان را برنیاورد. رمان ماه پنهان است The Moon is Down در ۱۹۴۲ و رمانهای دیگری که در این دوره انتشار یافت، هیچ یک پیروزی چشم گیری به دست نیاورد. جان اشتاینبک در ۱۹۴۳ درجنگ دوم جهانی با سمت خبرنگار جنگی از طرف روزنامه هرالد تریبون به انگلستان و از آنجا به جبهه جنگ در منطقه مدیترانه فرستاده شد. پس از بازگشت به آمریکا داستان راسته کنسروسازی CanneryRow را در ۱۹۴۵ منتشر کرد که نموداری از آثار خیالانگیز و رمانتیک دوره اول نویسندگیش بود. پس از آن در ۱۹۴۷ رمان اتوبوس سرگردان The Wayward Bus را روانه بازارکرد. داستان مروارید The Pearl اثر دیگری بود که در ۱۹۴۷ منتشر شد و اثر فاخری به شمار آمد. داستان آمیختهای است از حقیقت و افسانه و سرگذشت صیادی است که به صید مروارید درشتی که همه مردم از آن گفتگو میکنند، دست مییابد و دوباره آن را از دست میدهد. داستان در نظر خواننده از جاذبه فراوان برخوردار است. وصف شهر، مردم و تنوع حوادث که با آهنگها و نغمههای مختلف از قبیل نغمه خوشبختی، نغمه مروارید، نغمه خانواده و نغمه دشمنی و در پایان نغمه بدبختی همراه است؛ سراسر دلنشین و تأثرآور و حاکی از لطافت ذوق است. اشتاینبک یکی دیگر از سفرنامههای خود را با عنوان یکبار جنگی رخ داد Once there was a War در ۱۹۵۸ منتشر کرد.
اشتاینبک در ۱۹۶۲ به دریافت جایزه ادبی نوبل نایل آمد. وی نویسندهای است کنارهگیر و بیاعتنا به شهرت که در سالهای آخر زندگی اثر جالب توجهی منتشر نکرد. آثار نخستین وی از ادراکی کامل درباره زندگی و نظری بلند و وسیع درباره مسائل انسانی برخوردار است که با روشی تغزلی، حماسی یا طنزآمیز و لحنی واقعبینانه بیان شده و در ادبیات معاصر آمریکا مقامی عالی به دست آوردهاست