• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

زندگی نامه دانته ( دورانته ) آلیگیری

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
388px-DanteFresco.jpg




زندگانی

او در شهر فلورانس به‌دنیا آمد تاریخ تولد دانته به درستی مشخص نیست، اما باور عمومی بر این است که این تاریخ در حدود سال ۱۲۶۵ میلادی بوده‌است. این تاریخ استنتاجی است بدست آمده از اتوبیوگرافی دانته در کتاب کمدی الهی-دوزخ که به صورت کنایه آمیز گفته‌است: «در نیمه راه سفر زندگانی...». با توجه به انجیل میانگین عمر آدمی ۷۰ سال است ولذا این «نیمه راه سفر زندگانی» برابر با ۳۵ سال خواهد بود. از سوی دیگر نوشتن کمدی الهی در سال ۱۳۰۰ میلادی آغاز گردیده[۱۳۰۷ هست نه ۱۳۰۰] و با این حساب که دانته در زمان نوشتن کمدی الهی ۳۵ سال داشته، عددی برابر ۱۲۶۵ میلادی برای سال تولد او به دست می‌آید. برخی از اشعار قسمت بهشت از کمدی الهی شواهدی را بدست می‌دهند که بر مبنای آنها دانته در برج جوزا به دنیا آمده‌است، از جمله اینکه می‌گوید: «همچنان که با دوگانگان جاویدان در حال چرخ زدن بودم، آشکارا از تپه‌ها تا خروجی‌های رود زمینهایی خرمنکوبی شده را دیدم که ما با دچار سبعیت میکرد»، اما نیمی‌توان اینها را به عنوان عباراتی قطعی از جانب دانته برای ولادتش قرار داد.

در دوران کودکیش شهر فلورانس مدام بین دسته‌های رقیب یعنی گیلیبینی‌ها و گوئلف‌ها دست به دست می‌شد. تا سرانجام گوئلف‌ها (که خانواده دانته هم از آنان بودند) بر شهر چیره شدند. طولی نکشید که بین خود گوئلف‌ها نیز اختلاف افتاد و خود به دستهٔ سیاه‌ها و سفیدها تقسیم شدند. دانته در چنین دوران پرآشوبی کودکی و نوجوانی خود را سپری کرد، از تحصیلات نخستینش اطلاعی در دست نیست ظاهراً وی در دانشگاه بولونیا و در مکتب خانه برادران کهتر (Frati Minori) در شهر سانتا کروچه تحصیل کرد ولی بخش عمده رشد فکری و فلسفی خود را مرهون دانشمند بزرگی به نام «برونتو لاتینی» (Brunto Latini) بود که در سرود پانزدهم «دوزخ» از او به تفصیل و احترام یاد کرده‌است.

در این دوران کودکی بود که عشق افسانه‌ای و معروف دانته یعنی «بئاتریکس پورتیناری» آغاز شد هر چند هرگز به وصال ختم نشد. ده سال بعد نخستین نغمه‌های عاشقانه خود را به خاطر او سرود. دانته در سال ۱۲۹۳ (یکسال پس از مرگ بئاتریکس) با زنی به نام جما (Gemma) از خاندان دوناتی (Donnati)، یک خانواده محترم فلورانسی، ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب چهار فرزند شد. در همین احوال وی در چند زد و خورد بین نیروهای فلورانسی و دیگر همسایگانش شرکت کرد که مهمترینشان نبرد «کامپالدینو» بود. در حدود سی سالگی به فعالیت‌های سیاسی پرداخت. در سالهای ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ میلادی عضویت «شورای صد نفری» انتخاب شد و در سال ۱۳۰۰ به سمت سفیر به «سن جیمنیانو» رفت، دو ماه نیز در سال ۱۳۰۱ سمتی مانند «رئیس دیوان عالی کشور» را در شهر خود داشت و در این سمت دستکم ده نطق آتشین برضد پاپ «بوتیفاتسیوی هشتم» ایراد کرد که مایه همه بدبختی‌های بعدی وی شد.

در سال ۱۳۰۰ میلادی بین دو دسته سیاسی سفیدها که نماینده ثروتمندان شهر و دسته سیاه‌ها که از طبقات عامه طرفداری می‌کردند زد و خورد شدیدی روی داد که بر آتش کینه توزی‌های گذشته دامن زد. پاپ ظاهراً برای آرامش و به راستی برای گسترش نفوذ خود کاردینال «آکوئاسپارتا» را به فلورانس فرستاد ولی وی نتوانست کاری انجام دهد، این بار پاپ از «شارل دو والوا» برادر «فیلیپ لوبل» پادشاه فرانسه کمک گرفت. این مساله فلورانسیان را بسیار نگران کرد و دسته سفیدها که در آن وقت روی کار بودند سه نفر را به عنوان سفیر فوق العاده نزد پاپ فرستادند تا او را از این فکر منصرف سازند، دانته یکی از این سه نفر بود. اندکی پس از آغاز این سفر بود که شارل دو والوا و نیروهای پاپ پیروزمندانه وارد فلورانس شدند و دسته سفیدها را از آنجا راندند و زمام امور را به دست سیاه‌ها سپردند. این تغییر مقدمه تصفیه‌ای شد که بزرگترین قربانی آن دانته بود.

روز ۲۷ ژانویه ۱۳۰۲ نخستین حکم از سوی دادگاه فلورانس به زیان دانته صادر شد و او را غیابی به سوء استفاده از اموال دولتی متهم نموده و به پرداخت پنچ هزار فیورینو جریمه و دو سال تبعید از فلورانس و محرومیت همیشگی از حقوق مدنی محکوم کرد. چهل روز بعد حکم دیگری به زیان وی صادر شد و وی محکوم بدان شد که اگر به دست مقامات امنیتی و قضایی فلورانس بیفتد زنده زنده در آتش سوزانده شود. از آن پس یک دوران ممتد آوارگی و دربدری برای شاعر آغاز شد که تا پایان زندگی او ادامه داشت. از این تاریخ او دیگر همسر و دو دخترش را ندید چرا که به آنها اجازه ترک شهر را ندادند و تنها توانست دو پسرش را در اواخر زندگی ببیند.

یکی دو سال در شهر سیه نا (Sienna) گذراند. از آنجا به سن گودینو و ورونا (Verona) و سپس به پادووا (Padova) رفت و در همه جا با استقبال گرم زمامداران و بزرگان روبرو شد و دربارها و کاخها بر او گشوده بود.

چندی نیز از ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۶ میلادی در شهر لوکا (Lucca) مقیم بود ولی آخرین منزل این سفر نزدیک به بیست ساله و معروفترینشان شهر راوِنا (Ravenna) بود. دانته در این شهر تا سال ۱۳۲۱ میهمان «کان گرانده دِلا اسکالا» بود و این فرد کسی است که کمیده الهی را دانته به او اهدا کرده‌است. در تابستان این سال وی را کنت دا پولنتا، زمامدار شهر، به عنوان سفیر فوق العاده به یک مأموریت خارجی فرستاد. در بازگشت از این مأموریت وی دچار تب ناگهانی شدید شد و این تب در شب ۱۴ سبتامبر ۱۳۲۱ میلادی او را به کام مرگ کشید. در این هنگام ۵۶ سال داشت. در ساعت آخر گفت: «کاش در خانه خود مرده بودم».

پس از مرگش فلورانسیان دادو فریاد به راه انداختند که جسد شاعر و نابغه بزرگ خود را پس بگیرند اما راونایی‌ها زیر بار نرفتند و این بار فلورانسی‌ها لشکرآرایی کردند تا «خاک راونا را به توبره بکشند» و جسد دانته را پس بگیرند. اما این بار «برادران کهتر» راونا دست به حیله زدند و فلورانسیان را فریب دادند و جسد بزرگترین میهمان شهر خود را در خاک خویش نگه داشتند. امروز آرامگاه دانته در شهر راوناست.


[h=2]آثار
کمدی الهی

ضیافت

سلطنت ...
 
بالا