تنها عاملي كه انسان را به فكر پرواز انداخته و او را شيفته و مجذوب آسمان و عاشق پرواز كرده است ، پرواز و بال زدن پرندگان ميباشد . انسانها بعد از كوشش فراوان در نهايت به دانش ايروديناميك دست يافتهاند و بعد از الهام گرفتن از آناتومي ( كالبود شكافي ) پرندگان ، هواپيما طراحي نموده و آن را ساختهاند . ولي مشكل اساسي اينجاست كه اين دانش در اتمسفر سياره زمين ، آنهم تا ارتفاع محدودي كارآيي دارد و در فضاي خارج از اتمسفر زمين وضعيت به گونهاي ديگر است .
2 - UFO ها و پرواز
با دقت زياد به عكسهاي زير توجه نماييد !
اين ادعا خودخواهي بسيار بزرگي خواهد بود كه اگر ما انسانها خود را باشعورترين موجودات هستي بدانيم و خود را يكه تاز در عرصه علم و دانش محسوب كنيم ، براي اينكه موجودات بسيار باشعورتر از ما به تكنولوژي پرواز بسيار بالايي دست يافتهاند ، تصوير فوق عكسهايي از بشقاب پرندهها و سرنشينان مرده آنها ( UFO's ) به علت سقوط و تصادم با زمين و همچنين كهكشانهاي M104 , NGC4565 , NGC5866 را نشان ميدهد ، انديشه و فهم آنها در پرواز بسيار وسيعتر و جامعتر از انسانهاست . عاملي كه يوفوها را به فكر پرواز انداخته و آنها را شيفته فضا نموده است ، سرعتهاي سرسام آور و باور نكردني كهكشانها در حال دور شدن از يكديگر است ، يعني چيزي كه ما آن را انبساط شتاب دار كيهان و عامل آن را انرژي تاريك ميناميم . در واقع آنها ساختارهاي فيزيكي كهكشانها را شناسايي و سپس آن را در مقياس كوچك كپي و شبیه سازی كردهاند و به وسيله اين اسبابهاي پرنده در كنترل خود ، ميتوانند به همه جاي كيهان سفر كنند . تازهترين رصدهاي انجام شده توسط تلسكوپ فضايي چاندراي اشعه ايكس ناسا از كهكشان پر جرم NGC 5746 ، هاله بسيار گرمي از گاز و غبار را آشكار كرد كه اطراف اين كهكشان را پوشانده و آن را احاطه كرده است . اين هاله گازي از هر قسمت اين كهكشان كه از لبه ديده مي شود 60.000 سال نوري فاصله دارد . در اين كهكشان هيچ نشانهاي از فعاليت هاي شديد در نواحي هستهاي وجود ندارد و هيچگونه روند غير عادي شكل گيري ستارگان در آن مشاهده نمي شود تا بتوانيم داغي هاله را توجيه كنيم . با اين حساب اين "هاله داغ" در اثر خروج گاز از كهكشان بوجود نيامده است .
هالههاي كاملا مشابهي همواره پيرامون بشقاب پرندهها رويت ميشود ، البته زماني كه آنها وارد اتمسفر سياره زمين ميشوند .
انبساط عالم و انرژي تاريك چيست ؟ "/ چنين به نظر ميرسد كه يك نيروي بسيار عجيب ، اجزاي جهان را با سرعت فزايندهاي از يكديگر دور ميكند ، در حالي كه نيروي گرانش با اين نيرو مقابله كرده و از سرعت اين گسترش ميكاهد . "
آيا نيروي ضد گرانشي باعث انبساط عالم ميشود ؟ "/ به نظر ميرسد كه نيرويي در فضا نهفته است و همانند نوعي ضد گرانش عمل ميكند . اين نيرو باعث ميشود ، بجاي اينكه جهان متراكم شود و اجزاي آن به يكديگر نزديك شوند ، انبساط يابد . كيهان شناسان دريافتهاند كه بسياري از كهكشانهاي دور دست با سرعتي بسيار بيشتر از آنچه كه محاسبات موجود پيش بيني كرده است ، از يكديگر دور ميشوند . در واقع نه تنها از سرعت انبساط جهان كاسته نميشود ، بلكه اين سرعت لحظه به لحظه در حال افزايش است . به نظر ميرسد كه بعضي از انواع نيروهاي غير منتظره و غير قابل شناسايي در عالم وجود دارند كه باعث ميشوند كهكشانهاي موجود در فضا به طور مرتب از يكديگر فاصله گرفته و از هم دور شوند " و به علت عدم توانايي در شناخت اين نيروها ، نام كلي آن را انرژي تاريك گذاردهاند . بسياري بر اين باورند كه انرژي تاريك همان نظريه ثابت كيهاني است . در مبحث چگونگي پديدار شدن ميدان گرانش منفي [ نيروي ضد جاذبه ، انرژي تاريك ، توجيه حركت شتابدار كهكشانها در كيهان ] ، وارونگي ميدان گرانشي توضیحاتی در این زمینه ارایه شد .
تلاشهاي بيهوده براي توجيه انرژي تاريك : "/ طبق فرضيه تازهاي مهمترين معماهاي فيزيك در دهه گذشته ، يعني جرم نوترينوها و آهنگ فزاينده انبساط جهان به ذرات زير اتمي به نام اكسلرون مربوط ميشود . شايد بتوان دو دستاورد بزرگ فيزيك در دهه گذشته را مربوط به كيهان شناسي دانست ، يكي اينكه نوترينوها ( ذرات زير اتمي بسيار كوچك ) جرم ناچيزي دارند كه البته هنوز اندازه گيري نشده است و ديگري اينكه سرعت انبساط عالم در حال حاضر در حال افزايش است . سه فيزيكدان در دانشگاه واشنگتن معتقدند كه اين دو كشف هر دو به گونهاي به ناشناختهترين پديده كنوني در عالم ، يعني انرژي تاريك مرتبط است - ما هنوز به درستي آن را نميشناسيم ، تنها مي دانيم عاملي است كه بر ضد گرانش ، سبب سرعت بخشيدن به انبساط عالم ميشود - آنها معتقدند همه چيز زير سر ذره زير اتمي ديگري است كه تاكنون مورد توجه قرار نگرفته است و آن را " اكسلرون (Acceleron) " ( شتابگر ) ناميدهاند . انرژي تاريك در عالم اوليه چندان قابل توجه نبوده است اما در حال حاضر 70 درصد عالم را اشغال كرده است . شناخت انرژي تاريك به ما كمك مي كند تا بدانيم چرا در زمان دوري در آينده عالم آن چنان وسعت پيدا مي كند كه ديگر هيچ كهكشاني در آسمان شب ديده نشود و آيا اين انبساط تا ابد و بي نهايت ادامه خواهد داشت ؟ در نظريه جديد مطرح شده ، نوترينوها تحت تاثير نيروي جديدي كه از برهمكنش آنها با اَكسِلِرون ها ناشي مي شود قرار مي گيرند اين - نيرو سبب مي شود كه نوترينوها از هم فاصله بگيرند . درست مثل اينكه يك تكه كش را از دو طرف بكشيم ، هر چقدر بيشتر كشيده شود ، انرژي بيشتري را در خود ذخيره مي كند - در هر ثانيه تريليونها نوترينو در كوره هستهاي ستارهها از جمله خورشيد ما ساخته مي شوند . آنها در همه جاي عالم جريان پيدا مي كنند و ميلياردها نوترينو از هر نوع مادهاي ، حتي بدن شما بدون هيچ برهمكنشي عبور مي كنند . نوترينوها بار الكتريكي ندارند و جرم آنها هم آن قدر ناچيز است كه هنوز اندازه گيري نشده است . آن نيلسون يكي از ارايه دهندگان نظريه جديد معتقد است كه برهمكنش ميان اكسلرونها و ذرات ديگر از اين هم ضعيفتر است ، براي همين اين ذرات تاكنون آشكار نشدهاند . البته نيرويي كه اين ذرات بر نوترينوها وارد مي كنند ، آنها را تحت تاثير قرار مي دهد و به اين ترتيب بايد بتوان وجود چنين نيرويي را در آشكارسازهاي نوترينوي فعلي كه در نقاط مختلف كره زمين وجود دارد نشان داد . مدلهاي مختلفي براي انرژي تاريك ارايه شده است ، اما آزمودن آنها محدود به اندازه گيريهاي دقيق در تغيير سرعت انبساط عالم است . اين امر تنها با رصد اجرام بسيار دوردست امكان پذير است ، اما اندازه گيريهاي دقيق در چنين فاصلههايي بسيار مشكل است . به گفته نلسون اين تنها روشي است كه ما ميتوانيم با به كارگيري آشكارسازهاي فعلي در كره زمين به نيرويي كه سبب افزايش انرژي تاريك در عالم مي شود پي ببريم . محققان معتقدند جرم نوترينو در عبور از محيطهاي مختلف ، تغيير مي كند ، همان طور كه عبور نور از هوا ، آب يا يك منشور متفاوت است . در نتيجه آشكارسازهاي مختلف بسته به اينكه در چه مكاني نصب شدهاند ، نتايج متفاوتي به دست خواهد آورد . اما اگر بپذيريم كه نوترينوها نيز بخشي از انرژي تاريك هستند ، وجود نيروي جديدي مي تواند اين افت و خيزها را توضيح دهد . به عقيده نلسون اين برهمكنش ميان نوترينوها و اكسلرونها مي تواند تا ابد انرژي لازم براي انبساط عالم را تأمين كند . تا پيش از اين اخترشناسان به دنبال اطلاعاتي بودند كه سرانجام تعيين كنند آيا عالم ما تا ابد منبسط خواهد شد ، يا زماني دوباره در يك " رمبش بزرگ" منقبض شده و روي خودش بسته مي شود . اما حالا بايد به دنبال اين باشيم كه آيا سرعت انبساط عالم همچنان افزايش خواهد يافت يا در جايي ثابت خواهد ماند . براساس نظريه جديد ، هنگامي كه فاصله نوترينوها بسيار زياد شود ، جرم آنها نيز آن قدر افزايش پيدا مي كند كه ديگر انرژي تاريك بر آنها اثري نخواهد داشت ، در نتيجه شتاب انبساط عالم كم كم از بين مي رود . و از آن پس عالم همچنان به انبساط خود ادامه خواهد داد ، اما با سرعتي كه دائماً در حال كاهش است . "
بزرگترين ايراد نظريه انرژي تاريك اين است كه اگر انرژي تاريك در عالم وجود دارد ، پس چرا اين انبساط خارج از كهكشانها روي ميدهد و مربوط به درون كهكشانها نميشود . در واقع چنين به نظر ميرسد كه حجم كهكشانها در كل ثابت مي ماند و چون انبساط عالم يك پديده برون كهكشاني است و مربوط به داخل كهكشان نمي شود ، هم نظريه ثابت جهاني و هم نظريه انرژي تاريك مردود به نظر ميرسند ، براي اينكه ايندو نظريه به صورت جهان شمول عنوان شدهاند ولي در داخل كهكشانها اعتبار ندارند . فعلا بهتر است چنين فرض كنيم كه هر كهكشاني براي خود نيروي پيشرانهاي دارد كه ميتواند مستقل از كهكشانهاي ديگر به حركت شتابدار خود در فضا ادامه دهد و حركت كهكشانها به يكديگر وابسته نيست و نمي توانند در حركت و شتاب به منبع و انرژي ثابت و واحدي وابسته باشند ، كه در صورت وابستگي تمامي كهكشانها به انرژي تاريك ، امروزه ميبايست شاهد اين مي بوديم كه سرعت تمامي كهكشانها مقدار ثابتي ميبود كه چنين نيست . اينك چند نظريه در اين مورد ميتوان ارايه داد كه به آنها اشاره مي كنيم .
1- نظريه ابرها : همانطور كه ميدانيم جرم حجمي آب خالص تقريبا 1000 كيلوگرم بر متر مكعب است كه در كل ميتواند وزن بسيار سنگيني را براي يك ابر به ارمغان بياورد . توده ابرهايي را كه ما در آسمان مشاهده مي كنيم ميتوانند آب يك درياچه را با خود حمل كنند ! اما چگونه ؟ با ارتفاع گرفتن بخار آب و ورود به مناطق زير صفر درجه ، ذرات ريز يخ پديدار ميشوند و چون آب مقطر تقريبا براي جريان الكتريسيته عايق است ، ذرات يخ به علت وزش باد و اصطكاكشان ، شديدا باردار ميشوند كه در اين وضعيت بارهاي الكتريكي ابرها به صورت زير است .
شكل سمت چپ ساختار يك برق گير را نشان ميدهد و عكس سمت راست تخليه الكتريكي يك ابر با زمين را نشان ميدهد . همانطور كه مشخص است يك ابر ميتواند دو نوع بار الكتريكي منفي و مثبت را داشته باشد و به همين دليل تخليه الكتريكي مابين دو ابر و يا مابين ابر و زمين صورت مي گيرد ! در حقيقت زمين براي ابرها در حكم بار مثبت است ، اما باردار شدن ابرها دو مزيت را براي آنها خواهد داشت !
1- ذرات يخ به همان حجم كوچك باقي مانده و با هم ادغام نميشوند براي اينكه نيروي دافعه الكتريكي مابين آنها وجود دارد و تنها زماني كه تخليه الكتريكي انجام گيرد در هم ادغام ميشوند و بارندگي شروع ميشود 2 - بار الكتريكي آنها ميتواند نيروي دافعه الكتريكي ايجاد كند كه بر گرانش سياره زمين غلبه كرده و در اتمسفر سياره زمين شناور شوند و بعد از تخليه الكتريكي اين نيروي دافعه از بين ميرود و ذرات ريز تحت تاثير نيروي گرانش به طرف سطح زمين سقوط كرده و بعد از ادغام با يكديگر ، قطرات آب را تشكيل ميدهند و چنين به نظر ميرسد كه تخليه الكتريكي مابين دو ابر براي بارندگي كافي نباشد و اين تخليه الكتريكي در نهايت ميبايست با زمين نيز صورت بگيرد . پس بهترين راه براي بارش مصنوعي يك ابر ، خنثي كردن بار الكتريكي آن است . از همين رو بشقاب پرندهها ميتوانند با ايجاد يك بار الكتريكي بسيار قوي ، در اتمسفر سياره زمين شناور شده و به شرايط بي وزني برسند : مبحث ( فضاي مشبك ، الكتروگراويتي و نيروهاي پيشران و اسپين در فضا ) اما نكته بسيار جالب اينجاست كه شكل هندسي آنها با شكل هندسي يك گردباد نيز ، كاملا همخواني دارد . به شكل زير توجه نماييد !
تصوير فوق عكس ماهوارهاي گردباد كاترينا را نشان ميدهد ، اينك به ساختار فيزيكي اين گردباد مي پردازيم : همانطور كه مشخص است اين گردباد از ديد ناظر ، زماني كه آن را از بالا مشاهده ميكند ، مخالف جهت دوران عقربههاي ساعت در حال چرخش است پس ميتوانيم شكل زير را براي ميادين الكتريكي و مغناطيسي آن رسم كنيم .
چون جهت حركت بار الكتريكي منفي همواره مخالف جهت ميدان الكتريكي است ، پس در شكل فوق جهت ميدان الكتريكي موافق عقربههاي ساعت خواهد شد و ميتوانيم طبق قانون دست راست قطبين مغناطيسي و جهت ميدان مغناطيسي را مشخص كنيم . اين ساختار فيزيكي ميتواند ميليونها تن آب را به صورت قطعات ريز يخ در اتمسفر سياره زمين معلق و با سرعتهاي بيش از صد كيلومتر در ساعت حمل كند . حركت دوراني و چرخشي نيز در بشقاب پرندهها شناسايي شده است و همچنين ميادين بسيار قوي الكترومغناطيسي پيرامون آنها آشكار گرديده است ، براي اينكه تمامي سيستمهاي الكتريكي و الكترونيكي هليكوپترها ، هواپيماها و جت هاي نظامي در مجاورت بشقاب پرندهها مختل شده و حتي براي هميشه از كار مي افتند و احتمال سانحه هوايي بسيار زياد است . بعضي از آنها در شب تاريك بسيار نوراني ديده ميشوند و علت آن اين است كه ميدان الكتريكي بسيار قوي پيرامون آنها باعث تخليه الكتريكي در هوا شده و مسلما گازها در اين حالت يونيزه و از خود نور ساطع ميكنند يعني همان چيزي كه در لامپهاي طويل نئون و يا رعد و برق ديده ميشود . چنين گزارش شده است كه نزديك شدن آنها به نيروگاهها و پستهاي فشار قوي و ضعيف برق ، باعث قطع جريان ميشود و همچنين نزديك شدن آنها به مراكز راديويي و مخابراتي ، باعث بوجود آمدن اختلالات و خرابي ميشود .
شكل فوق مسير حركت يك ستاره دنباله دار را نشان ميدهد . همانطور كه ميدانيم جنس ستاره دنباله دار از قطعات بزرگ يخ و غبار است كه در هنگام حركت متلاشي ، تكه تكه و خرد ميشود و چون اين ذرات به شدت باردار هستند از جانب ميدان الكترومغناطيسي خورشيد به طرف بيرون پرتاب و دفع ميشوند و نيروي گرانش خورشيد بر آنها بي تاثير جلو ميكند و تنها بر جرم هسته ستار دنباله دار تاثير گذار است . قطعات ابر نيز در اتمسفر زمين همين حالت را دارند . بشقاب پرندهها نيز ميتوانند از اين پديده فيزيكي استفاده كرده و از طرف ميادين گرانشي قوي همچون خورشيد فرار كرده و به راحتي از منظومه شمسي خارج شوند .
غبارهاي ماه :
نور خورشيد ميتواند خاك ماه را داراي بار الكتريكي كند : مبحث ( دو توجيه جديد براي پديده فتوالكتريك ) . آنگاه اين گرد و غبار باردار شده به خاطر بار الكتريكيش از خودش دور ميشود . اين پدیده يك جور از خاك را آشكار ميكند كه به صورت يك مه تيره از دور نمايان ميشود و وقتي كه خورشيد غروب كرد به صورت تابش تيره رنگي نمايان ميشود . اين مورد اولين بار در دهه 1960 معلوم شد . اينطور فكر كردند كه قطعات بسيار ريز تا ارتفاع چند كيلومتري بالا ميرود و ذرات به محض اين كه باردار و يا خنثي ميشوند به صورت فواره در مي آيند .
2- نظريه گرانش منفي ( نيروي ضد گرانشي يا جاذبه متضاد ) همانطور كه قبلا توضيح داديم با بالا رفتن سرعت دوران الكترون ، پديده وارونگي ميدان الكتريكي براي آن روي ميدهد و بار الكتريكي آن مثبت خواهد شد و اصطلاحا به پوزيترون تبديل ميشود ، مبحث وارونگي ميادين الكتريكي ، توجيهي جديد براي توليد زوج الكترون - پوزيترون ، بر خلاف انتظار ما ، ماده - پاد ماده يكديگر را نابود نميكنند . همين وضعيت براي نيروي جاذبه و يا ميدان گرانشي پيش بيني ميشود ، ولي تا آنجا كه ما ميدانيم ميدان گرانشي تك قطبي است . يعني مثل ميدان الكتريكي و مغناطيسي داراي دو قطب منفي و مثبت و يا N و S نيست . پس اگر وارونگي ميدان براي نيروي جاذبه و ميدان گرانشي بروز كند حاصل كار قطب منفي گرانشي يا نيروي جاذبه متضاد خواهد بود ، يعني نيرويي كه باعث راندن اجرام مثبت ميشود نه جذب آنها . اين پديده در بشقاب پرندهها ديده شده است . آنها اجسام سبكتر از خود در پيرامونشان را به شدت رانده و از طرف خود پرتاب ميكنند و اين مسئله عليرغم اينكه ميتواند باعث پرتاب خود آنها از طرف ميدان گرانش سياره زمين با شتابي نزديك به 600 كيلومتر در مجذور ثانيه شود ( شتابي كه رادارهاي زميني فعلا ثبت كردهاند ) بلكه مانع تصادم خرده شهاب سنگها در فضا با آنها ميشود و همانطور كه دوست گرامي آرمين خان در تالار سایت اشاره نمودند اين نيروي ضد گرانش پيرامون بشقاب پرنده موجب ايجاد خلاء نسبي در اتمسفر شده كه مقاومت هوا در موقع شتاب گرفتن بشقاب پرنده از بين رفته و به علت وجود ميدان الكتريكي شديد پيرامون آنها ، گاز كم فشار يونيزه و نوراني خواهد شد . تا محدودهاي كه رادارهاي زميني كارآيي دارند سرعت آنها 7000 كيلومتر در ثانيه محاسبه شده است . در واقع با پرتابههايي كه ما ميشناسيم همانند گلوله ( مرمي ) و موشك نمي توان آنها را هدف قرار داد ، اگر انرژی جنبشی و اینرسی بشقاب پرنده بيشتر باشد ، گلوله منحرف ميشود و اگر انرژی جنبشی گلوله بيشتر باشد بشقاب پرنده منحرف ميشود و به هر حال تصادم منجر به تلاشي بشقاب پرنده نمی شود و میدان گرانش منفی همچون ضربه گیره عمل می كند . سطح صيقلي و آينهاي آنها ميتواند تشعشعات قوي امواج الكترومغناطيسي مثل ليزر را منعكس كند هرچند كه لايهاي از كريستال كوارتز آنهم به قطر يك دهم تار مو سطح بشقاب پرندهها را پوشانده است و اين لايه ميتواند مقدار بار الكتريكي سطح بشقاب پرنده را تشديد كرده و همچنين خاصيت آينهاي نيز به آن بدهد و از اكسیداسيون سطح بشقاب پرنده در اتمسفر زمين پيشگيري كند شاید سطح آنها مثل یك نیمه هادی نیز باشد ، روي هم رفته بشقاب پرندهها قدرت مانور بسيار زيادي دارند ، براي اينكه آنها جلو يا عقب نداشته و ميتوانند در محيط كاملا كروي شكل تغيير مسير دهند ، آنهم با هر زاويه و سرعت یا شتاب دلخواهي كه بخواهند .
اين وارونگي ميدان گرانشي چگونه روي ميدهد ؟ چنین به نظر میرسد راه اول مكانیكی بوده و براي اينكار چرخاندن يك ديسك نسبتا سنگين مخصوص با سرعتي بسيار زیاد مناسب باشد . البته لازم به ذكر است كه آلياژ اين ديسك بايد مخصوص اين كار باشد يعني اين آلياژ تحت تاثير تنشهایی بايد مقاومت كششي فوقالعاده زيادي داشته باشد تا در اين سرعت زاویه ای بالا ترك بر ندارد كه در صورت متلاشي شدن ، تكههاي جدا شده آن بسيار مشكل ساز است ، به هر كجا كه بخورند نيروي انهدامي خيلي زيادي خواهند داشت و به هيچ وجه امكان كنترل تكههاي آن وجود ندارد ، آنها به علت سرعت زياد قدرت نفوذي و انهدامي شهاب سنگها را دارند ، در زمان سقوط بشقاب پرندهها به هر دليل ، در بعضي از موارد صداي انفجار مهيبي شنيده ميشود كه شاید علت آن برخورد شديد اين ديسك يا تكههاي آن با زمين است ، آن هم در زماني كه خاصيت ضد گرانشي خود را از دست دادهاند و اگر خاصيت ضد گرانشي داشته باشند به بيرون اتمسفر زمين پرتاب ميشوند . اين ديسكها ميبايست باردار بوده و درون محفظهاي مغناطيسي بدون اصطكاك و بدون تماس با هر چيزي و بدون بالانس ، دوران داشته باشند آنهم به صورت معلق در فضا . برسيهاي متالوژي در مورد آلياژهاي يافته شده از بقاياي بشقاب پرندهها مويد اين موضوع است كه هيچ كشوري فعلا قادر به تهيه اين كريستالهاي فلزي نبوده و كشورهاي غربي و شرقي با كمال اطمينان از يكديگر خاطر جمع هستند و هيچ شك و ترديدي نسبت به يكديگر در مورد ساخت و يا بهره برداري از اين وسايل پرنده ندارند ، آنها در اين مورد كميتههاي مشترك نيز تشكيل دادهاند ، تكنولوژي بشقاب پرندهها فوق دانش بشري است كه محققين را سردرگم و حيران خود كرده است . عناصري در اين آلياژها يافت شده است كه در معادن سياره زمين وجود ندارد .
عكس فوق يك بشقاب پرنده سقوط كرده را نشان ميدهد ، محل چرخش و دوران ديسكها در زير بشقاب پرنده كاملا مشهود است . قطر اين ديسكها چيزي در اندازه 2 متر است .
بعضي از بشقاب پرندههاي پيشرفته به جاي ديسك از دوران يك آلياژ كروي شكل يا كروي پخ شده ، آنهم در خارج از سفينه بهره ميجويند . به خاطر اينكه حجم كره تو پر مقاومت ايدهعالي در مقابل دوران با سرعتهاي بسيار بالا دارد و در صورت بروز سانحه ، خسارتي به بشقاب پرنده وارد نميشود ، در واقع نه تنها آنها توانايي كپي كردن كهكشانها را در مقياسهاي كوچك دارند ، بلكه قادرند ساختارهاي فيزيكي ذرات و اتمها را در مقياسهاي بزرگ تر كپي نمايند .
تصوير فوق كره فلزي خارج شده از بشقاب پرندهها و محل استقرار آنها را نشان ميدهد .
يك سوال مهم در مورد نظريه فوق ؟ سرعت زاويهاي ذراتي همچون الكترون بسيار بسيار زياد است ، يعني به رقمي تا اندازه فركانس اشعه گاما ( 22^10 الي 23^10 ) در پدیده زوج الكترون - پوزیترون میرسد ! آيا ميتوان به اين سرعتهاي زاويهاي بالا دست يافت ؟ جواب سوال فوق ميتواند اينگونه باشد كه قطر ذرات اتمي خيلي كم بوده و درست است كه سرعت زاويهاي آنها فوقالعاده زياد ميباشد ولي با اين قطر كم ، سرعت خطي نقطهاي فرضي در روي سطح فرضی آنها نسبتا كم خواهد بود و با افزايش قطر يك كره و يا يك ديسك ، ميتوان به اين سرعت خطي در محيط دیسك یا سطح كره ، بوسيله سرعتهاي زاويهاي كمتري دست يافت . به طور مثال اگر قطر يك ديسك دو برابر شود مسلما محيط آن دو برابر خواهد شد و براي حفظ سرعت خطي نقطهاي فرضي در روي محيط آن ديسك ، ميتوان سرعت زاويهاي آن را به نصف كاهش داد . يعني ما براي وارونه كردن ميادين الكتريكي و گرانشي ميتوانيم با افزايش قطر ديسك يا كره ، سرعت زاويهاي را كم كنيم ، لذا چنين به نظر ميرسد كه از اجسام بزرگ و توخالي هم ميتوان استفاده بهينه نمود . مبحث ( چگونگي پديدار شدن ميدان گرانش منفي ( نيروي ضد جاذبه ) )
تولید و انتشار امواج گرانشی : همانطور كه در مباحث بعدی به آن اشاره خواهد شد ، میتوان چنین تصور نمود كه چون همیشه امواج به دو نوع عرضی و طولی مشاهده میشوند ( به طور مثال امواج S و P زلزله و امواج درون و سطح آب ) و مسلما سرعتهای متفاوتی نیز دارند كه امواج طولی همواره با سرعت بیشتری توسعه می یابند در نتیجه گرانش ماهیت الكترومغناطیسی دارد با این تفاوت كه نور موج عرضی است ولی گرانش موج طولی الكترومغناطیس است . پس اگر بتوان امواج الكترومغناطیسی را به صورت طولی تولید و منتشر نمود ، میتوانیم تاثیرات میدان گرانش و ضد آن را ایجاد كنیم كه در این صورت میتوان وزن خود را افزایش ، صفر و حتی منفی كرد . در مباحث بعدی در مورد ماهیت گرانش و .... توضیحات بیشتری ارایه خواهد شد .
3- نظريه مغناطيس متضاد همانطور كه قبلا توضيح داديم تنها فرق ماده با پاد ماده در اختلاف بار الكتريكي آنهاست به اين معني كه پاد پروتون بار منفي و پاد الكترون يا همان پوزيترون بار مثبت دارد ، در اين وضعيت هيدروژن و پاد هيدروژن يكديگر را در كنار هم تحمل نخواهند كرد و با يكديگر واكنش نشان داده و ذرات با هم ادغام ميشوند . اگر چنين باشد ماده و پاد ماده در عالم ميبايست مدتها پيش در هم ادغام و عالم منهدم مي شده است ، ولي تا به امروز اينچنين اتفاقي روي نداده ، علت آن چه ميتواند باشد ؟ زماني كه پاد ماده متراكم شده و اجرام سماوي و كهكشانها را تشكيل ميدهد مسلما ميادين الكتريكي و مغناطيسي نيز پديدار خواهند شد ، مغناطيسي كه توسط پاد ماده پديدار ميشود مغناطيس متضاد ناميده ميشود به اين معني كه اين مغناطيس متضاد به جاي اينكه آهن ماده را جذب كند ، آن را دفع مينمايد و در عوض آهن پاد ماده را جذب خود خواهد كرد و به اين دليل تودههاي ماده و پاد ماده در عالم همديگر را دفع و تصادمي مابين آنها پديدار نمي شود البته اين مسئله در حد يك حدس و گمان است چرا كه در اين صورت امواج الكترومغناطيس توليد شده توسط پاد ماده در هنگام گذر از ميادين گرانشي قوي ماده ، بجاي اينكه به طرف مركز گرانش انحراف پيدا كنند به طرف خارج آن منحرف خواهند شد و تا به امروز چنين پديدهاي مشاهده نشده است ، هرچند كه در كيهان مناطق ظاهرا تهي كشف شده است و چنين پنداشته ميشود كه ماده در آنها حضور ندارد و ممكن است اين مناطق در ظاهر تهي ، محل حضور پاد ماده باشند كه نور منتشره از آنها در كيهان به علت وجود نيروي دافعه با ماده پراكنده شده و به اين خاطر كم انرژي و تهي به نظر برسند . به هر حال اگر چنين فرض كنيم كه مغناطيس متضاد وجود دارد ميتوان چنين فرض كرد كه درون بشقاب پرنده ، هستهاي دوار با بار الكتريكي منفي و در بيرون آن بار الكتريكي مثبت وجود دارد . بعضي مشاهدات نشان داده است كه اشيايي همچون عينك و سگك كمر بند و ساعت و اسلحه و ... در كنار بشقاب پرندهها داغ و سوزان شده و همچنين رانده و پرتاب ميشوند كه نشان از توليد اين نوع مغناطيس بخصوص و القاي الكتريكي آن است . هرچند كه علت اين پديده ميتواند به علت فركانس بالاي ميدان الكترومغناطيسي پيرامون بشقاب پرنده نيز باشد كه بر فلزات القا ميشود و علت رانش و پرتاب ، همان گرانش منفي يا جاذبه متضاد باشد .
"/ مقايسه تابش زمينه كيهاني و تصوير راديويي . در هر دو ، ناحيهاي با تابش كم انرژي ديده ميشود .
به تازگي دانشمندان دانشگاه مينسوتا مقالهاي در نشريه «استروفيزيكال» (Astrophysical Journal) منتشر كردند و توضيح دادند كه حبابي خالي از هر چيز را در كيهان كشف كردهاند . خالي از هرگونه ماده مانند كهكشان ، سحابي ، سياه چاله و حتي خالي از ماده تاريك . در اين بررسي كه در آن از «آرايه عظيم تلسكوپهاي راديويي» (VLA) استفاده شد ، دانشمندان به اختلاف دمايي اندكي در محدوده خاصي از پس زمينه كيهاني برخوردند . VLA قادر است اختلاف دمايي در حدود يك ميليونيوم درجه سانتيگراد را آشكار كند . فاصله اين حباب خالي از ما نزديك به يك ميليارد سال نوري است . برخورد با چنين بخشهاي «خالي» چندان دور از انتظار نبود اما ابعاد اين حباب خيلي بزرگ است . چنان عظيم كه در هيچيك از شبيه سازیهاي كامپيوتري ، مشابه آن پيش بيني نمیشد و اين باعث شگفتي همگان شده است .
مقايسه تابش زمينه كيهاني و تصوير راديويي . در هر دو ، ناحيهاي با تابش كم انرژي ديده ميشود .
اين يافتهها در پروژه «بررسي تمام آسمان» با آرايه عظيم VLA در قالب طرح NVSS به دست آمده است . در اين بررسي ، دانشمندان به صورت اتفاقي به كم شدن معنادار تعداد كهكشانهاي واقع در منطقهاي از صورت فلكي «نهر» برخوردند . با بررسي اين ناحيه به وسيله ماهواره WMAP در سال ۲۰۰۴ در طول موج پس زمينه كيهاني ، اين نتيجه به دست آمد كه بخشي كم انرژي منطبق بر آنچه VLA يافته بود در آن منطقه قرار دارد . به اين دليل نام اين منطقه را « لكه سرد » ( WMAP cold spot ) گذاشتهاند . به نظر میرسد عامل اختلاف سطح انرژي در پس زمينه كيهاني در اين منطقه ، نبود ماده باشد . " اينك ميتوانيم چنين فرض كنيم كه در اين مناطق پاد ماده وجود دارد و امواج الكترومغناطيس توليد شده ، پراكنده ميشوند و به ما نمي رسند و يا اينكه كمتر ميرسند و در طول مسیر ، تحت تاثیر برهمكنش با ماده ، دچار تغییراتی میشوند كه ما چنين استنباط ميكنيم كه اينها حفرههاي خالي از ماده در كيهان بوده و سردتر هستند . زماني كه بشقاب پرندهها در جايي فرود مي آيند و سپس بلند ميشوند ، علائمي دال بر سوختگي مشاهده ميشود كه از خود تشعشعات رادیواكتیو ساطع ميكنند كه به علت برانگیخته شدن عناصر است و علت آن ميتواند انتشار تشعشعات شديد الكترومغناطيسي از هر نوع ممكن توسط بشقاب پرنده ها باشد كه روی هسته عناصر موثر است . به طور خلاصه برای تمامی ذرات ، پاد ذره در نظر گرفته میشود و میتوان الكترومغناطیس متضاد را پاد فوتون در نظر گرفت .
انرژي مورد نياز بشقاب پرندهها از كجا تامين ميشود ؟ در اتمهاي عناصر موجود در عالم ، دوران هميشگي هسته و چرخش دائمي الكترونها پيرامون هسته وجود دارد ، بدون اينكه درون اتم مولد يا منبع انرژي طبق تعاريف ما وجود داشته باشد و يا اينكه از خارج به آنها انرژي داده شود . چنين به نظر ميرسد كه بشقاب پرندهها نيز از اين چنين نيروهاي اتمي و انرژي نامحدود هستهاي برخوردارند . در واقع منبع نيرو و يا مولد انرژي كه ما ميشناسيم و تعريف كردهايم درون بشقاب پرندهها شناسايي و يافت نشده است براي اينكه آنها ميتوانند ساختارهاي اتمي را در مقياسهاي بزرگ كپي كنند .
سرعت بشقاب پرندهها : طبق تعاريف فعلي " / يكي از نتايج مهم نظريه نسبيت ، رابطه ميان جرم و انرژي است . اين اصل كه سرعت نور بايد به ديد همه يكسان باشد ، نشان مي داد كه هيچ چيز نمي تواند از نور سريع تر حركت كند . آنچه روي مي دهد اين است كه با مصرف انرژي و وارد كردن نيرو براي شتاب دادن به ذره يا سفينه ، جرم شي افزايش مييابد و شتاب بيشتر دادن به آن را دشوارتر مي سازد . شتاب دادن به ذره تا سرعت نور ناممكن است زيرا به مقدار نامتناهي انرژي و نيرو نياز دارد " زماني كه لوكوموتيو بخار و واگنهاي قطار ساخته ميشدند ، عدهاي بر اين باور بودند كه جسم انسان توانايي حركت با سرعتي بيشتر از دويدن اسب را ندارد و بالاترين حد سرعت را كورس اسبهاي مسابقه ميدانستند . محدوديتي را كه نسبيت براي سرعت جرم قائل شده است ، در صورت درست بودن ، فقط براي جرم با نيروي گرانشي مثبت معتبر خواهد بود و در مورد جرم با نيروي گرانش منفي صادق نيست ، زيرا بعد از اينكه ميدان ضد گرانش پيرامون جرم توليد شد ، اين مقدار جرم را نمي توانيم اندازه گيري كرده و داخل اين معادلات نسبيت كنيم ، براي اينكه جرم حقيقي پشت اين ميدان گرانش منفي ، مخفي و صفر و حتي منفي به نظر ميرسد . جرم و گرانش يك جسم ، دو پارامتر وابسته به همديگر در عالم فيزيكي هستند . پس ميتوانيم چنين فرض كنيم ، زماني كه ميدان گرانش منفي جسمي پديدار شد ، جرم ظاهري آن در معادلات صفر و حتي منفي به نظر ميرسد و شتاب دادن به آن تا سرعت نور و حتي بيشتر از آن كار سهل و آساني است . از لحاظ رياضي مي توانيم چنين بيان كنيم كه بشقاب پرندهها به نوعي با كسري جرم نه جرم منفي مطلق مواجه ميشوند يعني چيزي شبيه به همان پيش بيني جرم سكون صفر براي فوتون در نظريه نسبيت ، چرا كه سرعت انتقال طولي فوتون معادل سرعت نور است و اگر حركت موجي آن را در نظر گرفت ، سرعت آن چند برابر سرعت نور ميشود . اينها همگي بيانگر اين واقعيت است كه قوانين نسبيت براي اجرام با گرانش مثبت وضع شده است و اين نتیجه گیری نمي تواند در مورد اجرام با گرانش منفي صادق باشد براي اينكه با پديدار شدن ميادين گرانشي منفي ، حقايق و تعاريف فيزيكي به گونهاي ديگر است . نام اين مكان را ميتوانيم حباب ضد گرانشي نام گذاري كنيم . مشكل ديگري كه براي رسيدن به سرعت نور مطرح ميشود ، مشكل مقاومت فضا یا خلا است ، يعني مشكل مشابهي كه قبلا براي هواپيماها وجود داشت يعني مشكل مقاومت هوا كه اين مشكل با حذف ملخ و استفاده از موتور جت و بهره گرفتن از اشكال ايروديناميك و همچنين افزايش ارتفاع پرواز حل شد ، در مورد بشقاب پرندهها هم اينچنين است آنها با تغييراتي در شكل هندسي بشقاب پرندهها و استفاده از ميادين الكترومغناطيسي و حباب ضد گرانشي و .... ميتوانند بر بيشتر مشكلات چيره شوند و به سرعتهاي بسيار زياد و باور نكردني دست يابند . اصولا سرعت حركت نور در كيهان سرعت بسيار كندي به نظر ميرسد و با سرعت نور نمي توان در كيهان جا به جا شد و سفر در كيهان نياز به سرعتهاي بسيار بيشتر از سرعت نور دارد كه البته دسترسي به آن مقدور است و قوانين نسبيت نمي توانند هيچگونه محدوديتي اعمال كنند . شواهدي وجود دارد كه يوفوها سفاين فضايي مادر هم دارند كه در سفرهاي طولاني از آنها استفاده ميكنند . به بيان ديگر همانطور كه ميدانيم ميدانهاي الكتريكي و مغناطيسي دو قطبي هستند ( مثبت و منفي ، N و S ) . قطبهاي همنام همديگر را دفع ولي قطبهاي غير همنام يكديگر را جذب ميكنند . اگر ما گرانش را يك ميدان فرض كنيم ، آن تك قطبي است و جالب است كه قطبهاي همنام همديگر را جذب ميكند . چنين تصور ميشود كه ميدان گرانشي كه ما شناختهايم قطب دومي هم دارد كه ميبايست اين دو قطب غير همنام همديگر را دفع كنند ، يعني برعكس حالت قبلي مربوط به ميدان الكتريكي يا مغناطيسي . به طور مثال :
F نيروي جاذبه ، G ثابت جهاني گرانش ، M1 M2 دو جرم از نوع مثبت و r فاصله مابين مركز آن دو است . اينك يكي از اجرام ميبايست منفي شود تا نيروي جاذبه به دافعه ( ضد جاذبه ) تبديل شود يعني :
اينك اين جرم منفي را وارد معادله هم ارزي جرم و انرژي نسبيت ميكنيم ، مسلما حاصل كار انرژي منفي خواهد بود .
يعني اگر ما بتوانيم ميدان گرانش جسمي را صفر كنيم ، جرم آن مثل فوتون فرضي صفر ميشود و با كوچكترين انرژي ميتوان سرعت آن را به سرعت نور رساند ، ولي اگر ميدان گرانش آن را منفي كنيم ، جسم از طرف ميدان گرانش مثبت اجرام سماوي مثل زمين و خورشيد پرتاب ميشود ، آنهم بدون صرف هيچگونه انرژي ، و سرعت آن ميتواند به بينهايت هم برسد . اين پديده واقعا در بشقاب پرندهها ديده شده است ، شتاب ثقل 600 كيلومتر بر مجذور ثانيه البته تا جايي كه رادارهاي زميني توان اندازه گيري داشتهاند . جهت درك مفهوم انرژی منفی به مبحث وارونگي ميادين الكتريكي ، توجيهي جديد براي توليد زوج الكترون - پوزيترون ، بر خلاف انتظار ما ، ماده - پاد ماده يكديگر را نابود نميكنند مراجعه نمایید . چنين تصور ميشود كه اين نيرو باعث شتاب در انبساط عالم ميشود كه آن را با تعاريف ديگري انرژي تاريك ناميدهاند و ماهيت آن فعلا براي فيزيكدانان مبهم و ناشناخته است .
m جرم جسم در حال حركت ، m0 جرم سكون جسم ، v سرعت جسم و c سرعت نور است . آنچه كه اتفاق ميافتد اين است كه با رسيدن به سرعت نور جرم به طرف منهاي بينهايت ميل ميكند و نيروي دافعه نيز بينهايت خواهد شد يعني :
يعني بشقاب پرندهها در عرض چند ثانيه از ميدان گرانش منظومه شمسي و در عرض چند دقيقه از ميدان گرانش كهكشان راه شيري به بيرون پرتاب ميشوند . در مبحث افزايش سرعت و افزايش توان راكتور شتاب دهنده فضاپيما توضیحات بیشتری ارایه میشود .
عكس شماره يك ، ابر نو اختري را نشان ميدهد كه مدتها پيش منفجر شده است ، همانطور كه قبلا اشاره كرديم علت نوراني شدن گازها ، ميدان الكتريكي قوي پيرامون جرم نوتروني است ، همين وضعيت ميتواند براي بشقاب پرندهها نيز روي دهد ، عكس شماره 2 - بشقاب پرنده در حال سكون بر فراز شهر است ، عكس شماره 3 - بشقاب پرنده در حال ايجاد هاله الكترومغناطيسي است 4 - تشديد ميدان الكترومغناطيسي توام با يونيزه شدن شديد هواي پيرامون و پرتاب بشقاب پرنده با شتاب خيلي زياد .
تصوير فوق عكسهايي از بشقاب پرندههاست كه در تاريكي شب گرفته شدهاند .
همانطور كه ميدانيم رابطه نزديكي مابين طوفانهاي مغناطيسي خورشيد و شفق قطبي وجود دارد براي اينكه طوفانهاي مغناطيسي خورشيد ميتوانند در اتمسفر سياره زمين القا شده و ميادين الكتريكي بوجود آورند كه اين پديده باعث تخليه الكتريكي و يونيزه شدن و نور افكني گازها ميشود كه در پيرامون بشقاب پرندهها نيز همين روي داد اتفاق ميافتد . در حقيقت بشقاب پرندهها در خلاء خارج از سياره زمين نور افكني از خود ندارند و فقط در هنگام ورود به اتمسفر سياره زمين از خود نور ساطع ميكنند . مبحث ( طرز تشكيل شفق قطبي )
شناسايي اشيا پرنده : اشيا پرنده ساخته شده توسط انسانها همگي ساختار ايروديناميك دارند ، يعني شبيه پرندگان و حشرات پرنده نظير سنجاقك هستند و نشانههايي از بال و دم در آنها مشهود است ، ولي شكل هندسي اشيا پرنده ساخته شده توسط سرنشينان يوفوها فاقد حالت ايروديناميك بوده ، شكل هندسي آنها اكثرا مدور و به حالت قرينه ميباشد و با نور شديد در شب همراهند كه در رادارها نيز چند برابر بزرگتر از اندازه واقعي ديده ميشوند و اين نشانه بزرگي ميدان الكترومغناطيسي و ضد گرانشي پيرامون آنهاست ، در حالي كه اشيا پرنده جنگي مربوط به انسانها اكثرا بدون توليد نور و رادار گريز طراحي ميشوند و بيشتر پروازهاي شبانه دارند ، بشقاب پرندهها در حال پرواز صدا ايجاد نمي كنند ولي هواپيماهاي ملخ دار و جت ها ، صدايي مخصوص به خود دارند . هرگونه تهاجم بشري و تير اندازي با گلوله و موشك حتي تابش اشعه ليزر به بشقاب پرندهها بي فايده است . البته آنها شرايط رواني انسانها را خوب درك كرده و در صورت گشوده شدن آتش ، واكنشهاي دفاعي دارند و از درگيري اجتناب مي كنند . و اين عمل انسانها را ناديده طلقي كرده و خون سردي خود را حفظ مي كنند . و شايد اين درگيري مختصر براي آنها جنبه شوخي و سرگرمي يا قدرت نمايي هم داشته باشد . همانطور كه انسانها همواره تجهيزات نظامي خود را آزمايش مي كنند ، يوفوها نيز توانايي هاي خود را محك ميزنند ، شواهدي وجود دارد كه آنها همواره در مانورهاي نظامي و آزمايش تسليحات جنگي انسانها شركت داشته و مداخله هم ميكنند ، آنها توانايي كاملي جهت كنترل جنگ افزارهاي انساني را دارند . و چنين به نظر ميرسد كه در صورت بروز جنگ هستهاي گستردهاي ، قادر به كنترل جنگ بوده و مانع آسيبهاي بيولوژيك در سياره زمين خواهند شد .
تصاويري كه در كادر قرمز رنگ قرار گرفتهاند جزو وسايل نقليه يوفوها طبقه بندي نمي شوند و به احتمال زياد مربوط به تحقيقات سري صنايع هوا و فضاي انسانها ميشود كه تصادفا مشاهده و اشتباها در وسايل نقليه يوفوها طبقه بندي شده است .
تصاويري كه در كادر قرمز رنگ قرار گرفتهاند جزو وسايل نقليه يوفوها طبقه بندي نمي شوند و به احتمال زياد مربوط به تحقيقات سري صنايع هوا و فضاي انسانها ميشود كه تصادفا مشاهده و اشتباها در وسايل نقليه يوفوها طبقه بندي شده است .
قرمز گرايي و سرعت كهكشانها و بشقاب پرندهها : همانطور كه ميدانيم كهكشانهايي كه با سرعت از ما دور ميشوند نور ارسالي از آنها به طرف ما به طيف قرمز تمايل پيدا ميكند و از اينرو ميتوان سرعت آنها را محاسبه كرد . اگر سرعت اين كهكشانها به صورت فزايندهاي افزايش يابد يعني چيزي نزديك به سرعت نور شود ، نور ارسالي از جانب آنها به سوي ما از محدوده نور مريي خارج و به طرف امواج راديويي تمايل پيدا ميكند كه فقط قابل رديابي توسط گيرنده هاي مايكروويو و راديو تلسكوپهاست . اينك اين سوال مطرح ميشود كه اگر سرعت آنها فراتر از سرعت نور شود ، چه اتفاقي براي نور ارسالي آنها خواهد افتاد ؟ مسلما طول موج نور در اين حالت بخصوص آنقدر كش خواهد آمد تا تقريبا فركانس و تواتر آن به صفر ميل كند و ديگر قابليت شناسايي را نخواهد داشت . در حقيقت خيلي از چيزها منجمله بعضي از كهكشانها و بشقاب پرندهها بالاتر از سرعت نور حركت ميكنند كه قابل رديابي توسط امواج الكترومغناطيسي نمي باشند و چنين به نظر ميرسد كه سرعتي بالاتر از سرعت نور در عالم وجود ندارد چون چيزي كه با سرعت بيشتر از نور حركت كند ديده نمي شود ، چه با چشم و تلسكوپ نوري و چه با راديو تلسكوپ و يا گيرنده مايكروويو . به طور كلي بشقاب پرندهها يك نوع پيكو كهكشان آزاد محسوب ميشوند .
چه استنباطي در مورد ساختار اولیه فيزيكي بشقاب پرندهها مي توان داشت ؟
انديشه و ذهنيت فعلي ما ميتواند چنين باشد كه ؛ 1- عكس بالا سمت چپ ، عكس گرفته شده از يك بشقاب پرنده در آسمان است 2 - تصوير بالا سمت راست شبيه سازي همان عكس به صورت سه بعدي ميباشد 3 - تصوير پايين نماي برش خورده از همان مدل ماست كه ديسك گرداني را با سرعت متغير و قابل كنترل در پايين آن در نظر مي گيريم ، همانطور كه گفته شد اين ديسك گرانش منفي يا جاذبه متضاد توليد مي كند و ميتواند در دو جهت دوران داشته باشد . در مركز بشقاب پرنده گوي فلزي چرخاني با بار الكتريكي قوي ، همانند هسته عناصر در نظر مي گيريم كه ممكن است اين گوي و ديسك باهم ادغام شوند . اين گوي نيز ميتواند در دو جهت دوران داشته باشد و ميتواند هم بار الكتريكي منفي داشته باشد و هم بار مثبت . بدنه فلزي بشقاب پرنده هم ميتواند يا بار الكتريكي منفي داشته باشد و يا بار الكتريكي مثبت . اينك با در نظر گرفتن اين گزينههاي متعدد ميتوان بيشتر از شش حالت ممكن فيزيكي براي يك بشقاب پرنده در نظر گرفت كه آن را قادر ميسازد در شش جهت جلو و عقب ، راست و چپ ، بالا و پايين حركت و شتاب داشته باشد . مارپيچ قرمز رنگ ميدان الكتريكي و مارپيچ سبز ميدان گرانش منفي و منحني هاي آبي رنگ بيانگر ميدان مغناطيسي يا مغناطيسي متضاد است . نكته جالب اينجاست كه چگالي بار الكتريكي در لبهها و قسمتهاي برجسته بشقاب پرنده فوقالعاده زياد است و اين قسمتها بيشتر از مناطق ديگر در اتمسفر سياره زمين نور منتشر مي كنند و درخشان ديده ميشوند ، چيزي كه ما آن را هاله ميدان الكتريكي ميناميم كه به همراه ميدان گرانشي منفي ، قدرت انحنا حتي برش ميدان مغناطيسي يا مغناطيسي متضاد را دارد . همانطور كه از شكل فوق بر مي آيد جا براي استقرار سرنشين يا سرنشينان براي هدايت بشقاب پرنده به حد كافي وجود دارد .
آيا بشقاب پرندهها واقعيت داشته و ماهيت فيزيكي دارند ؟ اولا حكايت بشقاب پرندهها حكايت چوپان دروغگو است ، براي اينكه عدهاي آنقدر دروغ و قصه موهوم تحويل مردم دادهاند كه اكثر انسانها حاضر به قبول واقعيتها در مورد بشقاب پرندهها نيستند و با شك و ترديد به موضوع مينگرند ، دوما وجود و عدم وجود بشقاب پرندهها در زندگي بيشتر مردم عادي بيتاثير است و آنها لزومي جهت توجه به اين موضوع را ندارند مگر براي سرگرمي آنهم در برنامههاي تلويزيوني و سينما و يا بازي هاي كامپيوتري و .... ، براي اينكه انسانها از مواد غذايي تغذيه ميكنند نه از بشقاب پرندهها و لزومي هم ندارد كه با مردم عادي در اينچنين مواردي گفتگو و بحث كرد براي اينكه آنها هيچ علاقهاي هم به اينچنين موضوعاتي ندارند زيرا تا حد كافي در زندگي خود مشكلات دارند و اين ضربالمثل قديمي كه " به فكر نان باش كه خربزه آب است " ، ولي دانستن اين موضوعات براي بعضي از اشخاص منجمله خلبانان و فرماندهانشان و مسئولان كنترل پرواز و همچنين فضا نوردان مسئلهاي حياتي است كه در اين رابطه آنها آموزشهاي محرمانهاي را پشت سر ميگذارند براي اينكه آشكار شدن بعضي از حقايق ميتواند پيامدهايي را در جامعه به دنبال داشته باشد كه براي اكثر حكومتها و دولتها خوش آيند نيست منجمله ترس و وحشت ناشی از درگیری یا حمله آنها ، سوما عدهاي از انسانها خود را عقل كل و برترين و هوشمندترين موجودات هستي ميدانند كه وجود بشقاب پرندهها را با ماهيت واقعي خودشان در تناقض مييابند و همواره سعي در انكار اين پديدهها را دارند و در كل اين موضوع بيشتر به سياستمداران مربوط ميشود تا محققين و دانشمندان ، براي اينكه فعلا گرانش سياره زمين بزرگترين مانع براي سفرهاي فضايي انسانها است و اين موضوع توسط فيزيكدانان كاملا قابل درك و احساس است و آنها از حقايق باخبر هستند ، چهارما بعضي حكومتها و قدرتها خود را قويترين موجودات هستي ميدانند و با آشكار شدن توانايي هاي بشقاب پرندهها و سرنشينانشان ، اعتبار آنها لكه دار ميشود و سعي ميكنند هميشه تحقيقات و شواهد در اين مورد را مخفي و محرمانه نگه دارند و اگر موضوعي دستگيرشان شد صرفا خودشان بهره بردار باشند نه ديگران ، اينگونه مطالب فوق سري محسوب ميشود و در حيطه دستگاههاي امنيتي طبقه بندي ميشود ، البته ما بايد به اين موضوع بخصوص فقط از ديد علمي بنگريم براي اينكه شناخت پديدههاي فيزيكي ، ميتواند كمك شاياني در پيشبرد آگاهيها و دانش بشري داشته و صد البته تاثيرات مهمي در نحوه زندگي انسانها دارد و دير يا زود حقايق آشكار ميشوند و شايد زماني فرا رسد كه انسانها مجبور باشند با سرنشينان بشقاب پرندهها همزيستي مسالمت آميزي داشته باشند . چنين به نظر ميرسد كه آنها با انسانها در مورد اكوسيستم سياره زمين شراكت دارند براي اينكه آنها بعد از جنگ جهاني دوم و اولين انفجار هستهاي ، بيشتر مشاهده شده و بيشتر از همه با انسانها بر سر مسئله آلودگي محيط زيست درگير شدهاند و شايد انسانها در حال وارد كردن بزرگترين صدمه و لطمه به ادامه نسل و تداوم حيات آنها هستند و خود انسانها از اين موضوع غافلند كه در راه نابودي خود نيز قدم بر ميدارند و چنين به نظر ميرسد كه انسانها كبوتراني هستند كه در آشيانه عقابها تخم گذاشتهاند . آنها نسبت به دو فعل انسانها همواره حساسيت خاصي دارند 1- تحقيقات و فعاليتهاي هوا - فضا 2- تحقيقات و فعاليتهاي هستهاي ، و بيشتر از همه جا در اين دو مكان يعني جايي كه تحقيقات و فعاليتهاي هوا - فضا و تحقيقات و فعاليتهاي هستهاي انجام ميشود ، حضور دارند . جالب است بدانيم كه تنها كشورها و حكومتها براي يكديگر در تحقيقات و فعاليتهاي هوا - فضا و هستهاي مشكل و محدوديت ايجاد نميكنند بلكه در كل بشقاب پرندهها و سرنشينانشان بزرگترين مانع سر راه انسانها هستند و چنين به نظر ميرسد كه آنها هرگز نخواهند گذاشت تا پاي انسان به فضا گشوده شده و انسانها بر كيهان مستولي شوند . بهترين راه براي انسانها در اين مورد بخصوص ، واقع گرا بودن و مواجه شدن با حقايق از راه و شيوه عقلاني درست و علمي است چرا كه انسانها با موجودات فوقالعاده باهوشي سرو كار دارند و صد البته اتخاذ شيوههاي نادرست ميتواند براي انسانها بسيار مخاطره آميز باشد يعني شروع جنگي كه از روز قبل شروع آن ، انسانها شكست خورده ميدان هستند و در نهايت صدمهاي به چوپان دروغگو وارد نمي شود و اين گوسفندان هستند كه طعمه گرگها ميشوند . موضوع جالبتر اين است كه انسانها در بيشتر موارد توانايي درك و توجيه پديدههاي فيزيكي مشاهده شده از يوفوها را ندارند و بنابه اين اصل به اين نتيجه ميرسند كه آنها وجود ندارند و صرفا زاييده خيال و توهم هستند براي اينكه ممكن نيستند . شايد اين مسئله به نوعي واكنش دفاعي شخص در مقابل جنون و براي بقاي هوش و عقل لازم باشد . اگر در آينده وجود يوفوها براي بشريت مسلم و اثبات شود ، آن روز ، روز تنزل انسان از مقام موجود فوق هوشمند و با شعور به مقامي با هوش و شعور متوسط است و به خاطر همين مسئله ، تحقق موجوديت آنها براي بشريت زياد خوشآيند نيست .
سخن آخر اينكه سعي ميشود مطالب اين مبحث جنبه فيزيكي داشته باشد نه سياسي ، اجتماعي و ...... كه در نهايت ميتوانيم نتيجه بگيريم كه با شناخت ساختار فيزيكي كهكشانها ميتوان به ساختار فيزيكي بشقاب پرندهها پيبرد و بر عكس اين موضوع نيز ممكن است . البته اقدام به ساختن بشقاب پرنده توسط انسان ميتواند بسيار خطرناك باشد ، مثل اين است كه كسي سرش را وارد كندوي عسل كند ، در اين مورد بخصوص هجوم و حمله يوفوها چنين به نظر ميرسد كه گروهي و دسته جمعي باشد ، يعني آنها مثل ملخها لشكر كشي ميكنند و آسمان منطقه را آكنده از بشقاب پرنده ميكنند .
سه ميليون گردشگر براي بازديد جسد موجود فضايي به آمريكا سفر ميكنند !
رئيس انجمن هتلداران شهر روزول ( رازول ) آمريكا از علاقمندان به شركت در شصتمين سالگرد واقعه سقوط بشقاب پرنده در اين بخش ، درخواست كرد تا اطلاع ثانوي از برنامهريزي براي سفر به اين قسمت صرفنظر كنند .
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه بينالملل ـ / دقيقا 60 سال پيش يك بشقاب پرنده با دو سرنشين فضايي در شهر روزول ( رازول ) واقع در كنار نيومكزيكو سقوط كرد و اولين مدرك مستند براي بررسي اجسام ناشناخته فضايي به دست متخصصان ناسا افتاد .
به گزارش ميراث خبر ، روزنامه تايمز چاپ لندن در اين مورد نوشت : « به همين مناسبت حدود سه ميليون گردشگر به شهرها و ايالت روزول ( رازول ) و نيومكزيكو واقع در آمريكا عزيمت كردهاند تا ضمن مشاهده جسد موجود فضايي و بشقاب پرنده متعلق به او ، در مراسم جشن و پايكوبي به همين مناسبت شركت كنند . »
رئيس انجمن هتلداران روزول در آمريكا در مصاحبه با روزنامه تايمز گفت: « ظرفيت هتلهاي دو شهر روزول و ايالت نيومكزيكو پرشده و حتيالامكان كمپينگي ما هم ديگر ظرفيت پذيرش علاقمندان به شركت در اين مراسم مهيج را ندارد . »
وي افزود: « براي پذيرايي از گروههاي گردشگري تدابير زيادي انديشيده بوديم اما انتظار ورود اين تعداد گردشگر را نداشتيم . »
نكته حائز اهميت اينكه موزه روزول كه جسد دو موجود فضايي را درون خود جاي داده سالانه ميزبان بيش از هفت ميليون بازديدكننده خارجي است .
در واقع اين انكار وجود بشقاب پرندهها و سرنشينان آنها بيشتر مربوط به كشورهاي جهان سوم ميشود ، براي اينكه اين موجودات هوشمند انگيزهاي براي سفر به اين ممالك عقب افتاده ندارند . ولي آنها در كشورهاي صنعتي كه تحقيقات هستهاي فراوان و همچنين تحقيقات هوا - فضاي گستردهاي دارند ، بسيار تردد داشته و به دفعات مشاهده ميشوند و از اين رو پديدهاي عادي براي مردم اين كشورها شدهاند . حتي بهانهاي براي جشن و سرور ( پايكوبي )
شرح حال حادثه روزول : در اين قسمت شما با بزرگترين واقعه در ارتباط با يوفوها آشنا خواهيد شد . حادثهاي كه اثرات زيادي در زندگي انسانها داشت . در ژولاي سال 1947 يك بشقاب پرنده در شهر روزول ايالت نيومكزيكو با زمين برخورد كرد . بر طبق گزارشات اجساد چند سرنشين يوفو در اطراف اين بشقاب پرنده كشف شد . و در بعضي از گزارشات آمده بود كه جسد چند سرنشين يوفو كه هنوز زنده بودند نيز يافت شد . مك برازل ( Mac Brazel ) مزرعه دار محلي ، گزارش اصابت اين شي ناشناس را به نيروهاي هوايي روزول داد .
از بين نيروهاي هوايي روزول افسر اطلاعاتي جسي مارسل ( Jesse Marcel ) مسئول رسيدگي به اين حادثه شد . عكس پايين مربوط به ايشان و فرزندشان ميشود .
اما در اينجا شرح واقعه را از زبان اولين شاهدان عيني واقعه ميشنويم : اظهارات سروان جسي مارسل در مورد حادثه : يكي ديگر از شهود عيني ماجرا و اولين شاهد از گروه بازرسين كه مايل بود نام وي به عنوان يك شاهد رسمي برده شود ، يك سروان نيروي هوايي امريكا به نام "جسي مارسل" با عنوان " افسر اطلاعاتي گروه بمب افكن اتمي " مستقر در روزول بود . وي شخصي بسيار آگاه و فعال و يكي از دو افسري بود كه از سايت اصلي سقوط بازديد نموده است . وي در سال 1979 طي يك مصاحبه ويديويي صراحتا اظهار داشت كه : " خير آن شي نه يك بالون هواشناسي ، نه يك موشك و نه يك هواپيما بود . " وي در مورد جنس آن شي اظهار داشت كه : " قطعاتي از آن را تحت حرارت شديد قرار دادند كه حتي گرم نشد ! همچنين اين قطعات هيچ وزني نداشتند ( يعني با وجود بزرگي ، وزن بسيار پاييني داشتند ) و از نظر ضخامت نيز اين قطعات نازكتر از فويل آلومينيم داخل پاكت سيگار بودند . من سعي كردم كه اين قطعات را خم كنم ، اما عليرغم نازكي فوقالعاده آن هرگز نتوانستم اين كار را انجام دهم . ما حتي سعي كرديم تا با كمك يك پتك 16 پوندي آن را سوراخ كنيم يا تغيير شكل دهيم اما موفق نشديم ! "
اين غير قابل باور است كه فردي با قابليتها و تجربه بسيار بالا همچون جسي مارسل بعنوان افسر اطلاعاتي تنها گروه بمب افكن اتمي جهان در آن زمان لاشه يك بشقاب پرنده را از يك بالون هواشناسي يا يك هواپيما نتواند تشخيص دهد . آنهم با اوصافي كه در مورد جنس اين سفينه در بالا ذكر شد . مسلما چنين موادي را نميتوان در كره زمين يافت يا بطور مصنوعي ساخت . وي در جاي ديگري از مصاحبه عنوان داشت : " آنها از خارج از كره زمين آمده بودند ." حتي اگر فرض كنيم كه وي در ابتداي امر دچار اشتباه يا خطاي ديد شده بود ، اين موضوع براحتي قابل نفي است ، چرا كه وي قبل از عزيمت به دفتر فرماندهي از شدت هيجان در مقابل منزل خود در پايگاه توقف نمود و قطعات بشقاب پرنده و خطوط عجيب روي آن را را به همسر خود و پسر 11 ساله و همسايگانش نشان داد . بخشي از دستگاه توليد كننده اشعه ايكس آن داراي خطوطي شبيه به خط هيروگليف و مانند خطوط بيروني حك شده بر روي سفينه بود .
فرزند وي كه دكتر جسي مارسل كوچك ميباشد و اكنون يك پزشك است ، خلبان هليكوپتر گارد ملي و يك جراح در پرواز بشمار ميرود ، خاطره آن روز را به خوبي به ياد مي آورد . او حتي قادر است جزئيات مربوط به خطوط روي سفينه را مجددا رسم كند . پدر وي ( جسي مارسل بزرگ ) نيز مدارج ترقي خود را بتدريج طي نمود تا جايي كه مامور تهيه اولين گزارش در ارتباط با اولين انفجار اتمي شوروي سابق گرديد كه مستقيما به پرزيدنت ترومن ارائه گرديد . ( بنابراين اظهارات وي بعنوان يك فرد موجه مورد تاييد است ) در ارتباط با تلاش دولت امريكا براي سرپوش نهادن بر اصل ماجرا ، يك نكته مهم ديگر نيز قابل ذكر است . ژنرال سابق ارتش توماس دوبوس كه قبلا در سال 1947 در درجه سرهنگي بعنوان فرمانده پرسنل مركز فرماندهي پايگاه هشتم هوايي در فورت ورث تگزاس خدمت مي كرد قبل از مرگش در سال 1992 شهادت داد كه در جريان واقعه روزول پيام تلفني از ژنرال " كلمنت مك مولن " در پايگاه هوايي اندروز در واشنگتن دي سي دريافت داشته بود كه طي آن به وي دستور داده شده بود كه بر اصل ماجرا سرپوش گذاشته شود . اين دستورات متعاقبا از سوي ژنرال رايمي به اين نحو ابلاغ شد كه داستاني تهيه شود تا اصل موضوع تغيير يابد تا از فشار مطبوعات كاسته شود . شهادت آقاي " گلن دنيس " كوچكترين ترديدي در مورد ماهيت موجودات فضايي واقعه روز روزول باقي نميگذارد . وي همچنان در روزول نيومكزيكو زندگي ميكند و يك تاجر مورد احترام اهالي منطقه و عضو انجمن شهر است . وي فردي متواضع و صريح است . در سال 1947 آقاي دنيس يك مامور كفن و دفن بود كه در مركز تدفين " بالارد " كار مي كرد و قرار دادي با پايگاه هوايي روزول منعقد كرده بود كه بموجب آن خدماتي نظير واگذاري آمبولانس ، محل نگهداري اجساد را در اختيار ارتش قرار ميداد . قبل از آنكه وي اطلاعاتي در مورد سفينه بجا مانده از حادثه داشته باشد در يك بعد از ظهر تماسهاي تلفني متعددي از جانب افسر مسئول كفن و دفن پايگاه با وي صورت پذيرفت . در طي اين تماسها از وي در مورد امكان تهيه كيسه هاي بدون منفذ كوچك ( كوچكتر از كيسه هاي حمل انسان ) براي نگهداري چندين روزه اجسادي كه در معرض برخي مواد قرار گرفتهاند سوال شده بود . توجه اين مقامات به موضوع تغيير احتمالي تركيب شيميايي بافتهاي اجساد بود . چند ساعت بعد ، زماني كه شب فرا رسيد وي بدنبال يكسري وقايع غير مرتبط با هم بطور اتفاقي به بيمارستان پايگاه هوايي رفت . بيرون از درب خروجي پشتي بيمارستان وي دو دستگاه آمبولانس نظامي را مشاهده نمود كه درهاي عقب آنها باز بود و در داخل آنها قطعات بزرگي از يك وسيله متلاشي شده ديده مي شد و بر روي يكي از آنها خطوط و سمبلهاي عجيبي وجود داشت . در داخل بيمارستان وي پرستاري را مشاهده نمود كه او را ميشناخت . در همان لحظه پليس نظامي متوجه حضور وي شد و او را با خشونت و به زور از ساختمان خارج كردند . روز بعد آقاي دنيس آن پرستار را ملاقات نمود . و وي توضيح داد كه در شب قبل او نيز به بيمارستان رفته بود . آن پرستار ، زني مذهبي بود و كاملا مشخص بود كه از مشاهده چيزي بسيار شوكه شده است . خانم پرستار توضيح داد كه از وي خواسته شد تا بعنوان دستيار پزشك در كالبد شكافي چند موجود عجيب و غريب با بدنهايي كه هيچ شباهتي به بدن انسان نداشتند كمك كند . پرستار شرح داد كه بوي وحشتناكي را حس نموده و اين كه چگونه يك بدن كاملا سالم در فرم صحيح خود قرار داشت ولي ساير بدنها متلاشي شده بود . آن پرستار همچنين تفاوت بين آناتومي آن سرنشينان يوفو و آناتومي بدن انسان را توضيح داد . وي همچنين طرحي را روي دستمال كاغذي رسم نمود كه نشان دهنده شكل و شمايل اين موجودات فرازميني بود .
به هر ترتيب اين ملاقات آخرين آنها بود چرا كه آن پرستار چند روز بعد به انگلستان منتقل شد . لازم به توضيح است كه با وجود گزارشات بسيار متفاوت ، ظاهرا سفينه مزبور 4 سرنشين داشته و يكي از سرنشينان زنده آن نيز تا مدتي زنده بوده و بعدا جان سپرده است . همچنين قسمت اصلي سفينه ساقط شده در فاصله دورتر از مزرعه مك برازل و منطقه دبريس فيلد به زمين اصابت كرده بود .
محققين تنها در سالهاي اخير بود كه توانستند وجود سايت دوم ( محل سقوط اشياي اصلي ) را تاييد كنند چرا كه تنها عده كمي از مردم از وجود آن مطلع بودند . طبق شهادت شهود عيني اين سايت محلي بود كه بدنهاي موجودات فضايي در آنجا يافت شد . بيشتر شهود عيني اين سايت از ترس برخوردهاي امنيتي حتي تا امروز نيز از افشاي نام خود امتناع ميكنند . اخيرا يك شركت حقوقي معتبر انتخاب شده است تا به آن دسته از شاهداني كه با شهادتشان در معرض خطر قرار مي گيرند ، حفاظت حقوقي اعطا كند . وكلاي حقوقي اين شركت نيز تا كنون با بسياري از شهود واقعه روزول ملاقات داشته اند . علاوه بر " گلن دنيس " ساير شهود نيز مورد تهديد و ارعاب و برخورد فيزيكي واقع شده اند . طبق اظهارات كلانتر ويلكاكس مقامات نظامي در حضور همسر وي به آنها گفتند چنانچه او و خانوادهاش حرفي در مورد آنچه كه ديده اند به زبان آوردند بي درنگ كشته خواهند شد ! همچنين مزرعه داري كه قبل از همه موفق به پيدا كردن جسم ساقط شده گرديده بود توسط مقامات نظامي بمدت يك هفته تحت قرنطينه و بازجويي قرار گرفت و از وي سوگند گرفته شد تا هرگز كلمه اي راجع به آنچه ديده است به زبان نياورد . در خلال ماه هاي پس از واقعه پسر مك برازل همچنان قطعاتي را بصورت خرده ريزه مييافت و در قوطي مخصوص سيگار پنهان ميكرد . اما آن اشيا گهگاه طي بازرسيهاي مقامات نظامي مورد مصادره واقع ميشدند . به هر ترتيب علي رغم اين كه از سال 1980 به بعد محدوديتهاي وضع شده در مورد اين ماجرا بتدريج از ميان برداشته شد و موضوع در اختيار عموم قرار گرفت هيچ شاهدي حتي سخني در مورد مشاهده بالون يا موشك يا هواپيماي آزمايشي كه مقامات نظامي مدعي آن بودند به ميان نياورد و همه شاهدان صحبت از مشاهده بشقاب پرنده ميكردند نه چيز ديگري . اكنون در شهر روزول نيومكزيكو موزه اي تاسيس شده كه در آن جسدي مصنوعي از موجود فضايي روزول همراه با شواهد مربوط به سقوط بشقاب پرنده در معرض بازديد علاقهمندان قرار گرفته است . در سال 1997 پنجاهمين سالگرد وقوع اين حادثه در اين شهر گرامي داشته شد و هزاران تن از علاقهمندان به بررسي موضوع بشقابهاي پرنده ، ضمن بازديد از اين موزه اطلاعات جامعي را در ارتباط با اين حادثه بدست آوردند . گزارش واقعه روزول توسط سرهنگ بلنچارد : " روز پس از واقعه قطعات بشقاب پرنده ساقط شده و خود سفينه توسط هواپيماهاي سي 54 و ب 29 به پايگاه هوايي رايت فيلد در ديتون اوهايو منتقل گرديدند . اين پايگاه مقر گروه 509 بمب افكن نيروي هوايي ايالات متحده است و در آن زمان داراي يك مشخصه ويژه بود و آن اينكه تنها گروه بمب افكن اتمي در جهان بشمار مي آمد . در صبح روز 8 جولاي 1947 سرهنگ دوم ويليام بلنچارد فرمانده گروه بمب افكن اتمي گزارشي را منتشر ساخت مبني بر اين كه لاشه يك سفينه بشقاب مانند را در منطقه يافت نموده است . اين گزارش بلافاصله توسط تلگراف به ايالات متحده مخابره شد و به سرعت به تيتر اول 30 روزنامه عصر آن روز مبدل گشت . ظرف چند ساعت پس از انتشار گزارش اول و بدنبال كنجكاوي و فشار مطبوعات و افكار عمومي براي افشاي جزئيات بيشتر ، گزارش دومي از سوي دفتر ژنرال راجر رامي فرمانده پايگاه هشتم هوايي در فورت ورث تگزاس واقع در 400 مايلي محل سقوط منتشر شد . اين گزارش ، گزارش اول را تكذيب نموده ، اعلام داشت كه سرهنگ بلنچارد و افسران او در گروه 509 بمب افكن در روزول مرتكب يك اشتباه احمقانه شده اند و به اشتباه يك بالون هواشناسي و آنتن رادار آنرا با لاشه يك بشقاب پرنده اشتباه گرفته اند . البته مشخص است كه يكي از اين دو گزارش دروغ محض است . در واقع شهود معتبر بسياري اعم از مقامات نظامي و غير نظامي محلي كه مستقيما درگير ماجرا بودند اعتقاد داشتند كه گزارش اول مربوط به سرهنگ بلنچارد و تيم او واقعيت دارد و گزارش دوم خود دروغ محض است و تنها براي سرپوش گذاشتن به يكي از نادرترين وقايع تاريخ بشر منتشر شده بود . كساني كه با سرهنگ دوم بلنچارد هم گروه و همكار بودند اذعان داشتند كه وي فردي مطلع و آگاه با رفتاري معقول و منطقي بوده و هرگز آدمي نبوده كه از خود و گروه بسيار مهم خود تصوير يك عده احمق را در اذهان عمومي بوجود آورد . و در واقع گزارش دوم منتشر شده از سوي ژنرال رامي يك توهين بزرگ به سرهنگ بلنچارد و گروه 509 بمب افكن اتمي تلقي شد . همچنين سرهنگ بلنچارد بعدها طبق سنوات نظامي به ژنرال 4 ستاره ارتقا يافت . و موقعيت نظامي وي نيز به قائم مقامي رياست كاركنان نيروي هوايي ايالات متحده ارتقا يافت . بعد از حادثه روزول در امريكا گروهي فوق سري شكل گرفت كه در آن گروه دوازده نفر از نخبگان زمين عضو بودند كه نام اين گروه MJ12 ( مجستيك 12) است . از نكات جالبتر اين است كه سطح سري اين گروه در امريكا Q تعريف شد ، يعني حتي رئيس جمهور و نمايندگان مجلس نيز حق دسترسي به اطلاعات اين گروه را ندارند . اين گروه موظف شد تا بر روي باقيمانده بشقاب پرنده حادثه روزول و اجساد بدست آمده از آن كار كند . اين افراد در محلي كه منطقه بسته نظامي است مشغول بكار شدند . نام اين محل گروم ليك ( Groom Lake ) ميباشد .
سقوط بشقاب پرنده در روسيه
اتوپسي ( كالبد شكافي )
از بهترين و شايد كم نظيرترين مدارك رويارويي بشقاب پرنده ها و هواپيماهاي نظامي مربوط به سال 1976 و تقابل اين اشيا ناشناس پرنده و جت هاي فانتوم II در محدوده آسمان شهر تهران است كه تا به امروز برخي از زواياي اين حادثه همچنان در پرده ابهام قرار دارد . اين واقعه هنگامي رخ داد كه در 19 سپتامبر1976 مركز فرماندهي نيروي هوايي شاهنشاهي ايران شي پرنده ناشناسي را در محدوده آسمان تهران شناسايي كرد نكته مهم در اين حادثه تاثيرات ناشناخته الكترومغناطيسي شي پرنده ناشناس بروي سيستمهاي الكترونيكي بود . دو فروند هواپيماي جت فانتوم F-4 كه به صورت مستقل اقدام به رهگيري اشيا ناشناس پرنده (UFO) كرده بودند تمامي سيستمهاي الكترونيكي و ارتباطي آنان مختل شده و از كار افتادند و حتي در يك مورد هواپيما قادر به شليك موشكهاي خود به هدف نيز نبود و هر دو به ناچار از شي پرنده دور شدند . اين حادثه به سرعت مورد توجه سازمان اطلاعات دفاعي آمريكا (DIA) , سازمان امنيت ملي آمريكا (NSA) و سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) قرار گرفت و تعدادي از پرسنل ايراني كه مستقيما در اين حادثه حضور داشتند مورد بازجويي قرار گرفتند . اگر چه با گذشت زمان برخي از اين نكات مبهم و سوالات بي پاسخ آن به تدريج با خارج شدن و انتشار مدارك مربوط به اين حادثه از حالت محرمانه بودن روشن شده است اما همچنان نكات و ابهامات بيشماري وجود دارد كه به نظر نميرسد تنها با بررسي تنها اين حادثه اميدي به يافتن پاسخي براي آن داشت اما ميتوان اميدوار بود كه با در كنار هم چيدن مجموعه مدارك بدست آمده از حوادث مختلف به نتيجه اي مثبت دست يافت ، با ما باشيد تا گذري بر اين حادثه داشته باشيم .
شرح واقعه در حدود ساعت 12:30 بامداد روز 19 سپتامبر 1976مركز فرماندهي نيروي هوايي شاهنشاهي ايران چندين تماس تلفني در فواصل زماني كوتاه از منطقه شميران در شمال تهران دريافت ميكند كه تعدادي از آنان گزارش ديدن يك شي پرنده در آسمان و تعدادي ديگر از ديدن يك شي نوراني شبيه به هليكوپتر خبر ميدادند . هنگامي كه مركز فرماندهي نيروي هوايي مطمئن شد كه هيچ هليكوپتر و هواپيمايي متعلق به نيروي هوايي و يا سازمان ديگر در آن محدوده حضور ندارد با تيمسار همافر نادر يوسفي جانشين فرمانده عمليات نيروي هوايي و فرد سوم نيروي هوايي شاهنشاهي ايران تماس گرفته ميشود و در جريان امور قرار ميگيرند . تيمسار يوسفي در اولين واكنش , احتمال مشتبه شدن ساكنين شميران از ديدن ستاره زهره كه در آن فصل از سال درخشانترين اجرام سماوي است به جاي شي ناشناس نوراني ميدهد اما بعد از صحبت با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد و گزارش آنان مبني بر ديدن يك جرم نوراني كه بسيار بزرگتر از يك ستاره است اين فرضيه منتفي ميشود و تيمسار يوسفي تصميم به شناسايي و رهگيري اين شي نوراني ناشناس ميگیرد . در حدود ساعت 01:30 بامداد يك فروند هواپيماي فانتوم F-4 از پايگاه هوايي شاهرخي (همدان) به پرواز در مي آيد و با حداكثر سرعت به سمت تهران و محل رويت شي ناشناس پرنده حركت ميكند , در فاصله 70 مايلي (112 كيلومتر) هدف , خلبان از رويت بصري يك شي ناشناس نوراني ميدهد ( كه محتمل نور زيادي ساطع ميكرده كه از اين فاصله تشخيص داده شده است) و به سمت شي ناشناس نوراني حركت ميكند , در فاصله 25 مايلي ( 40 كيلومتري) شي ناشناس ناگهان تمام دستگاهاي مسيرياب (قطب نما و...) و سيستمهاي الكترونيكي هواپيما به همراه سيستمهاي ارتباطي مختل ميشوند و از كار ميافتند و خلبان درمانده و متحير از اين حوادث بعد از سعي و تلاش بيهوده براي تسلط بر امور تصميم به بازگشت به پايگاه شاهرخي ميگيرد اما تمامي سيستمهاي هدايتي و ارتباطي هواپيما در راه بازگشت به پايگاه بعد از دور شدن از شي ناشناس به حالت عادي خود بازميگردند .
در ساعت 01:40 بامداد دومين هواپيماي جت فانتوم به خلباني سرهنگ دوم همافر پرويز جعفري براي شناسايي شي ناشناس به پرواز در مي آيد . سرهنگ جعفري و كمك خلبان هواپيما بعد از مشاهده بصري شي نوراني ناشناس , رادار هواپيما نيز خبر از وجود يك شي پرنده در فاصله 27 مايلي (43 كيلومتري) هواپيما ميدهد . اين شي نوراني از نظر بزرگي در اندازه هايي شبيه به يك هواپيما بوئينگ 707 است و در حال حاضر باسرعت 150 مايل (240 كيلومتر) در ساعت به سمت جنوب در حال حركت است و در فاصله 25 ميلي (40 كيلومتر) هواپيما قرار دارد , اين شي ناشناس گاهي حركت ميكند و گاهي هم در آسمان ثابت است . هنگامي كه سرهنگ پرويز جعفري در 25 مايلي (40 كيلومتري) شي ناشناس نوراني قرار داشتند مشاهدات بصري خود را اينگونه بيان و گزارش ميكند :
تشخيص اندازه دقيق شي نوراني به دليل نور زيادي كه از اين شي ساطع ميشود دشوار است . رنگهاي اين شي نوراني به صورت متناوب ميان رنگهاي آبي , سبز , قرمز و نارنجي متغير و تغيير رنگ آن منظم است و به سرعت رنگها تغيير ميكنند . فاصله تغيير رنگها خيلي كم و كمتر از يك ثانيه بيشتر ميان تغيير رنگها فاصله نيست .
در همان هنگام كه هواپيما در حال حركت به سمت جنوب و شي نوراني ناشناس بود شي ناشناس كوچكتري از شي بزرگ ابتدايي جدا شده و با سرعت زياد به سمت هواپيماي سرهنگ جعفري حركت ميكند , سرهنگ جعفري به تصور اينكه مورد حمله قرار گرفته است , اقدام به رهگيري شي دوم كرده و با استفاده موشك سايدوايندر تصميم به حمله ميگيرد ولي در لحظه شليك موشك به ناگهان تمام سيستمهاي كنترل موشك و سيستمهاي ارتباطي از كار مي افتد . خلبان با ديدن اين شرايط با يك شيرجه سريع و تحمل فشار جي زياد اقدام به چرخش و گريز از مهلكه ميكند اما شي دوم ناشناس تا مدت زمان كوتاهي اقدام به تعقيب هواپيما تا فاصله 5 مايلي (7.5 كيلومتر) ميكند و بعد از دور شدن هواپيماي جت فانتوم اقدام به بازگشت به سفينه مادر ميكند و سفينه مادر (همان سفينه بزرگ نوراني ابتدايي) بر طبق مكالمات خلبانان هواپيما اقدام به دور شدن از موقعيت با سرعت صوت ميكند و باز هم به محض دور شدن هواپيما از شي ناشناس نوراني تمامي سيستمهاي هدايتي و ارتباطي هواپيما به حالت طبيعي خود باز ميگردند .
در فاصله زماني كوتاه خدمه هواپیماي جت فانتوم F-4 مشاهده ميكنند شي نوراني كوچكتري نسبت به شي نوراني بزرگ ابتدايي از شي نوراني بزرگ جدا ميشود و با سرعت نسبتا زيادي به صورت زاويه دار و مورب به سوي پايين در حال سقوط (يا فرود) است سرهنگ جعفري از فرصت استفاده كرده و در ارتفاع پايين تصميم به نزديك شدن به شي نوراني در حال سقوط ميگيرد اما پيش از آن شي پرنده بعد از پرواز بر فراز فرودگاه مهرآباد , در مكاني در اطراف فرودگاه مهرآباد با همان نور خيره كننده فرود مي آيد و تمام سيستمهاي الكترومغناطيسي و ارتباطي در آن محدوده از كار مي افتد . هواپيماهاي غير نظامي كه در آن زمان در حال نزديك شدن به فرودگاه مهرآباد بودند و يا در حال تماس با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بودند همگي مدعي قطع شدن يكباره ارتباط خود با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد شده اند اما با تلاش سرهنگ شاهرخي و كمك خلبان هواپيما در حالي كه تمام سيستمهاي الكترونيكي هواپيما از كار افتاده بود هواپيماي جت F-4 موفق به نزديكي به شي ناشناس ميشوند كه در گزارش مشاهدات به شكل يك استوانه تخم مرغي شكل توصيف شده است كه نوري كمتر نسبت به سفينه مادر سطح آنرا پوشانده بود و چراغهاي چشمك زن به صورت يك كمربند به دور آن وجود داشت . روز بعد خلبانان دومين هواپيماي فانتوم با استفاده از هليكوپتر با پرواز بر فراز منطقه سعي در پيدا كردن محل فرود شي ناشناس پرنده داشتند اما هيچ رد و اثري نيافتند اما تصميم گرفته شد محل تقريبي فرود شي ناشناس پرنده در يك دايره با استفاده از دستگاهاي ردياب امواج راديويي و بررسي تشعشعات مختلف (راديو اكتيو و ....) بررسي شود كه در هنگام اين جستجو امواج راديويي گوش خراشي در همان اطراف از يك خانه كوچك كه در همان نزديكي بود دريافت شد و وقتي از ساكنين خانه در مورد اينكه شب گذشته مورد غير عادي نديده اند سوال شد آنان پاسخ دادند ما ديشب صداهاي عجيب به همراه نورهاي عجيب مانند صاعقه ديده ايم .
گزارش از بازجويي اعضاي اين خانواده و يا منبع اين امواج گوش خراش و حتي گزارشي از نتايج تحقيقات بررسي تشعشعات منتشر نشده است و بعد از سقوط شاه نيز هيچ مدركي در اين زمينه يافت نشد و مطالب بالا بر اساس مدارك گفته شاهدان اين واقعه و مطالب منتشر شده از سوي سازمان اطلاعات دفاعي آمريكا نوشته شده است .
فرم گزارش سازمان اطلاعات دفاعي امريكا:
الف) اين مورد شامل گزارشهاي مختلفي در زمينه يك كيس واحد است كه توسط شاهدان مختلف در شميران و فرودگاه مهرآباد و ... كه از آسمان و هم از روي سطح زمين در مكان هاي مختلف ديده شده است .
ب) جدا از وجود تعداد زيادي شاهد عام تعدادي از پرسنل نيروي هوايي كه داراي علم و تجربه كافي هستند نيز بر وجود چنين شي ناشناسي گواهي داده اند .
ج) تمام اين مورد توسط رادار مشاهده و تاييد شده است.
د) تاثيرات الكترومغناطيسي ناشناخته همانند EME توسط دو هواپيما و برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تاييد شده است .
ه) تاثيرات فيزيولوژي قابل مشاهده اي مانند تاثير در عضو بينايي پرسنل نيروي هوايي گذاشته است .
و) مقدار مانور پذيري بسيار بالايي براي شي ناشناس گزارش شده است .
با توجه به ضوابط و مدارك موجود اين مورد قابليت بررسي به عنوان يك شي نا شناس پرنده (UFO) را دارد.
عقايد شاهدان:
دي (يدالله) ناظري يكي از خلبانان اولين هواپيماي جت فانتوم معتقد است اشيا ناشناس پرنده (UFO) ميتوانند با سرعت چندين هزار مايل در ساعت مسافرت كنند . او در ادامه ميگويد : ".... اين اشيا فراتر از سرعت و قدرت ما بودند و F-4 مطمئنا نميتوانست به اين اشيا ناشناس پرنده برسد , هنوز هيچ كشوري نتوانسته به چنين وسايل پرنده اي با چنين قدرت و سرعتي دست يابد , مدتي بعد گزارشهايي منتشر شد كه زمان آن چند دقيقه قبل از اين واقعه در تهران بوده است و خلبانان مصري شي ناشناسي مانند اين شي را بر فراز دريايي مديترانه رويت كرده اند و يا در همان زمان از رويت شي ناشناس نوراني در ليسبون پرتغال سخن گفته شده است. من ميگويم اين شي پرنده از يك سياره ديگر آمده بود .
تيمسار همافر نادر يوسفي معاون عمليات وقت نيروي هوايي ميگويد "... من دو جت رهگير درخواست كردم و فكر ميكردم براي رهگيري و شناسايي آن كافيست اما نميدانستم كه آنها از كجا آمده اند , او در ادامه ميگويد بسياري از مدارك اين رويارويي در اختيار سازمان اطلاعات دفاعي آمريكا (DIA) است و هيچ كس در ايران به اين مدارك دسترسي ندارد . نادر يوسفي ميگويد بعد از اينكه دومين هواپيماي فانتوم F-4 ارتباط خود را از دست داد و سيستمهاي تسليحاتيش از كار افتاد با يك مانور اقدام به گريز ميكند و در هنگام گريز سرعت هواپيما به 2 ماخ هم ميرسد اما شي ناشناس نوراني ( دومين شي كه كوچكتر بوده و از شي اوليه بزرگتر جدا شده بود) به تعقيب هواپيما اقدام ميكند و به سادگي به هواپيما نزديك ميشود .
مسئول وقت برج مراقبت مهرآباد حسين پيروزي هم ميگويد شي ناشناس پرنده (كوچك) در ارتفاع كم 2200 تا2500 پا بر فراز فرودگاه مهرآباد پرواز كرد كه مانند يك استوانه بود كه چراغهايي به دور آن بسته شده بود و وقتي كه شي ناشناس پرنده بر فراز فرودگاه پرواز ميكرد برق برج مراقبت قطع شده بود و تمام سيستمها از كار افتاده بودند و ما با ديگران ارتباطي نداشتيم .
روز بعد از حادثه سپهبد عبدالله آذربرزين يكي از معاونين فرماندهي نيروي هوايي شاهنشاهي با تمام شاهدان اين حادثه صحبت كرده و گزارشي كامل و جامع از وقايع رخ داده تنظيم ميكند و در آن مينويسد تمامي شاهدان بر اين باور هستند كه هيچ كشوري به چنين تكنولوژي پيشرفته اي دسترسي ندارد و اين اشيا ناشناس ساخت دست بشر نبودند .
اين گزارش به همراه ساير مدارك تسليم تيمسار حاتمي ( از مشاورين نظامي شاه ) ميشود و تيمسار حاتمي بعد از مشورت با شاه از گروه مشاوران نظامي آمريكايي حاضر در ايران به واسطه يك مقام بلند پايه نيروي هوايي ايران از ژنرال ريچارد سكورد (مسئول مستشاران نظامي امريكا در ايران) درخواست كمك ميكند . ژنرال ريچارد سكورد بعد از اطلاع از اين واقعه با توجه به حساسيت مقامات ايراني كه براي اولين بار بود با چنين حادثه اي رو برو ميشدند و اهميت موضوع براي آمريكا از لحاظ اينكه اگر عامل اين وقايع شوروي باشد كه به تكنولوژي پيشرفته اي دست يافته است براي امنيت آمريكا يك فاجعه به شمار ميرود مقامات مسئول در واشنگتن را از واقعه مطلع ميكند و دكتر بروس مكابي از محققين برجسته در اين زمينه به همراه چندين گروه تحقيقاتي از نيروي هوايي آمريكا و سازمانهاي اطلاعاتي مامور تحقيق و بررسي موضوع ميشوند و به ايران اعزام ميشود . نيروي هوايي امريكا و ساير سازمانهاي اطلاعاتي تمام مدارك و شواهد اين حادثه را جمع آوري كردند و از تمامي شاهدان بازجويي كردند.
مدارك و جزييات واقعه:
در اول اكتبر1976 اين واقعه با انتشار نوار مكالمات سرهنگ پرويز جعفري خلبان دومين هواپيماي جت فانتوم وارد مرحله تازه اي شد . در اين نوار مكالمه سرهنگ جعفري ميگويد شي ناشناس به سرعت در حال نزديك شدن به ماست و با وجود اينكه هواپيما با سرعت بيشتر از سرعت صوت در حال پرواز به سوي تهران است ولي شي ناشناس نوراني (كوچك) در حال نزديكي به آنهاست . سرهنگ جعفري شي كوچك دوم نوراني را به اندازه قرص كامل ماه در آسمان توصيف ميكند (شاهدان ماجرا به روي زمين هم دقيقا چنين تشبيهي براي توصيف شي ناشناس پرنده بكار برده اند)
چنين اشيا ناشناس پرنده اي در حدود 3 ساعت بعد در ساعت 01:00 بامداد 19 سپتامبر به وقت محلي در رباط پايتخت مراكش نيز ديده شده است و سفارت آمريكا در رباط گزارش ميدهد پليس گزارش هايي متعدد مردمي از رويت شي ناشناس نوراني كه در ارتفاع پايين و موازي سواحل اقيانوس آرام دريافت كرده است كه به شكل يك استوانه نوراني كه چراغهاي چشمك زن زيادي در آن ديده ميشد و هيچ صدايي هم از آن شنيده نميشد .
در آنزمان از احتمال سقوط يك ماهواره و شهاب سنگ سخن گفته شد اما سازمان اطلاعات دفاعي با توجه به مدارك بسيار و حادثه تهران چنين احتمالي را منتفي اعلام كرد . ماهواره جاسوسي DSP-1 متعلق به ارتش آمريكا كه مجهز به سنسورهاي فروسرخ بوده و در نيمكره شمال و شوروي و در نزديكي مرزهاي شمالي حضور داشته در همان زمان متوجه تغييراتي در طيف فروسرخ شده است و به مدت 1 ساعت تمام اين واقعه را با استفاده از سنسورهاي فروسرخ خود ثبت كرده است (كه تاكنون منتشر يا خبري در مورد آن اعلام نشده)
منبع: انجمن تخصصي هوا - فضا
كلمه یوفو از تركیب حروف اول نام انگلیسی این اشیاء یعنی Unidentified Flying Objects ، گرفته شده و معادل فارسی آن "اشیای پرنده ناشناخته" است.
در سایت زیر به كمك فن آوری google map رخدادها و گزارشات مرتبط با مشاهده بشقاب پرنده ها در آمریكا و ... بصورت real time و در زمان واقعی منعكس می گردد. [url]http://www.ufostalker.com[/URL]