پُرتُغال کشوری در جنوب غربی اروپا است . پایتخت آن لیسبون است. زبان رسمی مردم آن پرتغالی است که از شاخهٔ زبانهای رومیتبار است.
پرتغال زمانی از ابرنیروهای جهان بود(به همراه اسپانیا و همزمان با صفویان در ایران و مستعمرههایی در شرق و غرب جهان داشت که واپسین آن ماکائو بود و بزرگترینش برزیل.همهٔ ما داستان جنگ شاه عباس با پرتغالیها را شنیدهایم.جنگی که دست انها را از تنگهٔ هرمز کوتاه کرد.
این کشور تاچندی پیش رژیم پادشاهی داشت ولی با شورش مردم و گریز پادشاه به برزیل این کشور دارای حکومت جمهوری شد.
اگر فیلم آهنگ برنادت رو دیده باشید.این مطالب و عکسها مربوط به همین داستأن هست.البته در کشورها ی دیگه از جمله اینجا و پرتغال به فاطیما معروف هست و این روستا اسمش فاطیما است.
از سراسر دنیا برا دیدن این مکان مقدس توریست میاد.جای قشنگ و مردم بسیار مهربأن و گرمی داره، وقتی ببینند مسافر هستی حاضرند هر کمکی که بخوای بهت بکنند.اجناس که در فروشگاها هست خیلی ارزنتر از لیسبون پایتخت این کشور هست.
فاطیما (FATIMA)
معجزه فاطیما در سال 1917 میلادی در شهر فاطیمای کشور پرتغال صورت گرفت .
مریم باکره در این شهر بر سه کودک چوپان ظاهر شد و سه راز به این بچه ها گفت . و مضمون اصلی آن ابراز نگرانی بابت روسیه کمونیستی و اخطار برای مجازات الهی بود . بانوی فاطیمای ما تاریخی برای ظهور یک معجزه به بچه ها اعلام کرد و بچه ها همه جا مردم را به گردهم آیی در تاریخ مذکور در مکان فاطیما دعوت می کردند . معجزه بانوی ما چرخاندن و تکان دادن خورشید در آسمان بود .
در برابر دیدگان متحیر هفتاد هزار نفر در منطقه کوا دا ایرای فاطیما ابرهای سیاه کنار رقته و قرص خورشید همچون سکه نقره ای گرفته ظاهر شد و شروع به ارتعاشات غیر عادی و رقصیدن کرد و بعد مثل اینکه بخواهد خودش را بر سر جمعیت فرو افکند چند بار به زمین نزدیک و دوباره بالا رفت هفتاد هزار نفر معجزه فاطیما را به عینه دیدند .
از سه کودک به جا مانده از فاطیما دو نفر چند سال بعد از معجزه فاطیما به سوی بهشت پر کشیدند . جایی که مادر آسمانی به انها وعده داده بود . و سومین آنها تا سن 97 سالگی زندگی کرد و در اواخر سال 1383 هجری به دو دوست کوچک خود و مریم باکره پیو ست .
این هم روایت دیگهای .
در ۱۳ مه۱۹۱۷ میلادی، ۳ کودک پرتغالی با نامهای «جاسینتا»٬ «فرانسیسکو» و «لوسیا» بههنگام کار در مزرعهای واقع در منطقهٔ روستایی «فاطیما» [در آن کشور]، تن ِ نورانی زنی را با لباس سفید مشاهده کردند.آنان در توصیف مشخصات این زن گفتهاند که او میدرخشید و از پرتو همان نوری که در آسمان میدرخشید، پدیدار شد. زن سپیدپوش گفتهبود که از بهشت آمدهاست و از بچهها خواسته بود که سیزدهم هر ماه به آنجا بازگردند. بهزودی ساکنان منطقه از این خبر مطلع شدند و در نخستین روز سیزدهم ماه ِ مه سال بعد، جماعتی برای تماشا گرد آمدند. با این حال، تنها همان ۳ کودک [جاسینتا، فرانسیسکو و لوسیا] بودند که زن را میدیدند ولی مردم تنها وقایع حیرتانگیز جوی را مشاهده میکردند. تا ماه سپتامبر بیش از ۲۰هزار نفر این پدیده را مشاهده کردند. بهگفتهٔ شاهدان، گویی درخشان در میان آسمان از شرق به غرب به حرکت در میآمد. در سیزدهمین روز ماه اکتبر، بچهها دقیقاً بههنگام ظهر، پیکر این زن را مشاهده کردند. در حالی که جمعیتی حدود ۷هزار نفر به عینه ناظر این واقعه بودند، یکی از دختر بچهها گفت که خانواده مقدس را در آسمان میبیند.[۱] جماعت به آسمان نگاه کردند آنان شاهد بودند که خورشید در هوا به چرخش در آمدهاست. در ابر بارانزایی که در آسمان دیده میشد، روزنهای پدیدار شد. قرص خورشید همچون یک صفحه مدور چرخان، تابش و گرمای عظیم خود را به سوی زمین فرستاد و سپس با حرکتی دورانی رو به بالا بازگشت. پس از ماه اکتبر نمودهای بصری برای همیشه متوفق شدند.
حادثه ای عجیب در روستای فاتیما از ایالت استرهمادورا Estremadura در کشور پرتغال نظر بسیاری از مردم را به خود جلب کرد . سه بچه چوپان در 13 ماه مه 1917 برای اولین بار حضرت مریم را مشاهده کرده و تا ماه اکتبر سه بار به طور مکرر توانسته بودند حضرت مریم را ملاحظه نمایند . بچه ها پس از اینکه از جانب حضرت مریم موظف شده بودند که پیام لازم را به گوش بزرگان روستا برسانند آنگاه پیام مریم را به گوش والدینشان رسانده و متذکر شده بودند که حضرت مریم جایی را در صحرا نشان داده و تاکید کرده که حتما در آنجا کلیسای کوچکی بنا نهند . این حادثه گرچه ابتدای امر از جانب برخی مردم مورد پذیرش قرار نگرفت ولی بعدها با درک موقعیت سنی بچه ها و پیامی که آورده بودندباعث گردید که بیشتر مردم روستا حرف آنها را بپذیرند . و حتی ماجرای آن دهان به دهان به گوش بسیاری از مردم پرتغال رسید . ابتدای امر زمینه ارتباط تنها آن سه کودک بودند . اما در اندکی زمانی وضعیت بدین منوال پیش نرفت . برخی از راهبه ها نیز در خواب آن سه کودک را دیده و یا پیام حضرت مریم را را در حالت رویا اخذ کردند . همین جریانها دست به دست هم داده و باعث گردیدکه آن سه کودک به عنوان کودکان مورد مهر مریم مقدس شناخته شوند و از چهار گوشه پرتغال برای دیدن آنها و حتی زیارت محلی که مریم مقدس آنجا را نشان داده بود به سوی روستا روان گردند . البته همان نقطه کلیسا ساخته شد و هر ساله در سیزدهم اکتبر مردم پرتغال جهت زیارت به آن روستا می آیند و کاروانهای زائران در کنار قبرهای آن کودکان نیز به بسط نشسته و دعا و نیایش می کنند . با اینکه دولت پرتغال ابتدای امر مخالف بود ولی امروزه همین مسئله برای خود دولت زمینه جلب توریست و کسب منافع مادی نیز شده است . فاتیما ، اسم روستایی است که حضرت مریم باکره مقدس در آنجا ظهور فرموده اند .و قبل از تجلی مریم مقدس در روستای فاتیما هم اسم این روستا همین بوده است حضرت مریم مقدس در اقصی نقاط دنیا ظهور پیدا کرده اند . از جمله درلورد فرانسه بر برنادت سوبیرو، بر کاترین لبور و ماجرای مدال معجزه آسا - مجوگوریه در بوسنی و هرزگوین بر شش نوجوان ، واتیکان ، مصر ، ایتالیا ، گاراباندل و .... خیلی جاهای دیگر. در دنیای کاتولیک واژه بانوی ما ، یک لقب استاندارد برای حضرت مریم است و ارتباط تنگاتنگی با تجلیات حضرت مریم دارد . در هر تجلی مریم مقدس متناسب با شرایط خاص آن تجلی بخصوص ، لقبی به باکره مقدس داده می شود که به خاطر آورنده آن تجلی خاص باشد . برای مثال هنگامیکه مریم مقدس خود را بر کاترین لبور مکشوف نمود و طرح مدالی را به وی نشان داد ، لقب بانوی مدال معجزه آسا به مریم مقدس داده شد . و یا در تجلی مریم مقدس در لورد فرانسه بر برنادت ، مریم مقدس ملقب به لقب بانوی لورد شد زیرا در شهر لورد فرانسه بود . و یا در تجلی سال 1208 بر دومینیک ، بانوی ما تسبیحی به دومینیک داد و لقب بانوی تسبیح یا بانوی صاحب تسبیح به مریم مقدس داده شد . بانوی لورد ما ، بانوی مدال معجزه آسا ، بانوی گاراباندل بانوی فاتیمای ما و غیره ... همه دلالت بر یکی از تجلیات باکره مقدس دارد .