• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

سفر به شهر کوچه های عاشقی

Nicol

متخصص بخش گردشگری

4d716c262da049e40e19439a81a974be.jpg




اینجا قونیه است، شهر کوچه های عاشقی، کوچه های شمس و مولانا، دامن دامن عاشق شدن و دنیا دنیا دل بریدن از دنیا، پس وقتی وارد می شوی اذن بطلب و چه اذنی برتر از اسماءالله؛ «یا الله»؛ یا «یا حبیب»، «یا جمیل» و...

وقتی وارد می شوی همه باید جان باشی و عشق و حضور وقتی قدم به قونیه می گذاری هیچ باش؛ هیچ هیچ تا مولانا شوی و به خاطرآور در این پس کوچه های عاشقی خورشیدی به کهکشانی گفته است:

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

و کهکشان در پاسخ خورشید گفته است:

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

وقتی به قونیه قدم می گذاری وضوی جان بگیر؛ دلت را بشوی و نظر به تمام ماوراهایی بیفکن که شاید تاکنون کمتر فرصت غوطه خوردن در آنها را یافته ای و آن گاه تردید نکن که همانند خودش دلت اطلسی نو می بافد و دشمن این همه ژنده از جنس دنیا می شوی

« تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم

اطلس نو بافت دلم، دشمن این ژنده شدم.»

● به قونیه خوش آمدید

قونیه هم اکنون با حدود یک میلیون نفر جمعیت پنجمین شهر پرجمعیت ترکیه است که در جنوب غربی این کشور واقع شده است و از جمله مهم ترین شهرهای این کشور محسوب می شود؛ در طول تاریخ ۲ عامل مهم بر اهمیت و جایگاه این شهر تاثیر داشته اند؛ یکی این که این شهر بیش از ۲ قرن پایتخت سلجوقیان بوده است و دوم این که مزار مولانا نگاه همگان را به این شهر جلب کرده است.

در تاریخ نقل است که از دیرزمان ها نیز قونیه شهری معتبر و مهم بوده است به شکلی که در زمان مولانا جمعیت این شهر حدود ۴۰۰ هزار نفر تخمین زده می شده است و البته باتوجه به این که در آن زمان قونیه پایتخت حکومت سلجوقیان بوده است، مسلم است که این شهر اهمیت زیادی داشته است.

قونیه در ۲۲۵ کیلومتری آنکارا واقع شده است و کم از آثار باستانی ندارد و به دلیل همین تنوع آثار باستانی بسیاری از کارشناسان از این شهر به عنوان پایتخت تمدن اسلامی یاد می کنند. قونیه یک شهر مذهبی است که هم اکنون علاوه بر مذهب و تاریخ، رنگ صنعتی نیز به خود گرفته است، البته بدون این که گردی بر اعتقادات مردمش بنشاند؛ البته بر جهانگردان سخت نمی گیرند، اما ورود به فضای زیارتی مولانا برای زنان نیازمند پوشش اسلامی است و مردان نیز باید در پوشش خود احترام حرم را رعایت کنند.

قونیه شهر مولاناست، شهر خاندان مولانا، پدر مولانا، بهاءولد؛ پدر و پسری که به همراه سایر خاندان شان در این دیار به خواب ابدی فرو رفته اند و در کنار یکدیگر آرام گرفته اند

قونیه در این سال ها یک شهر صنعتی نیز شده است؛ صنعتی که در پس سنت شکل گرفته است اما هرکدام در جایگاه خودشان اهمیت خاص خودشان را دارند. به عبارت بهتر، در این شهر نه سنت و نه مدرنیته و نمادهای آن مانعی در برابر یکدیگر محسوب نمی شوند. به همین سبب قونیه کنونی در عمل به ۲ بخش تقسیم شده است، بخش سنتی و قدیمی که پیرامون موزه و مقبره مولانا شکل گرفته است و بخش مدرن آن که خارج از این فضا و به شکل ساختمان های سر به فلک کشیده شکل گرفته است. قونیه علاوه بر تاریخی که در دل خویش نهفته دارد، از طبیعت نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی اش کم نصیب ندارد؛ وجود چشمه های آب گرم در اطراف قونیه، باغ های پرشکوفه در فصل بهار و کوهستان های اطراف آن تنها بخشی از این نعمات محسوب می شوند. به لحاظ آثار تاریخی حدود ۴۵۰۰ اثر تاریخی ثبت شده در قونیه وجود دارد که بیشترین آن همان متعلق به زمان مولانا و حاکمیت سلجوقیان است و اگر در بخش قدیمی و تاریخی قونیه قدم بزنید تقریبا در هر یکصد قدم مسجدی، بنایی یا موزه ای خودنمایی می کند.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
● قونیه گردی

دقیقا بستگی دارد که شما در قونیه دنبال چه می گردید و دلتان بی تاب چیست و با چه آرام می گیرد. به صورت کلی گردشگران قونیه به ۳ دسته تقسیم می شوند.

دسته نخست که بیشتر اهالی بومی و ترک هستند، نگاه شان به مولانا فراتر از یک مراد است و بیش از آن که با افکار او آشنا باشند، دل به بزرگی او سپرده اند و برای این افراد قونیه یعنی حرم حضرت مولانا و سجده کردن و نیایش و عبادت.

دسته دوم، بازدیدکنندگان گروه های مختلف جهانگرد بویژه جهانگردان اروپایی هستند که به مقصد ترکیه، آناتولی و دیدنی هایش سفر کرده اند؛ برای این دسته از مسافران قونیه تنها یک شهر است همانند سایر شهرهای قدیمی و باستانی که در کتاب ها از آن نگاشته اند و مسافران را به دیدار آن ترغیب کرده اند، به همین دلیل آنها به یک بازدید چند ساعته اکتفا می کنند و قونیه را سریع ترک می کنند و به منزلی دیگر می شتابند.

و دسته سوم که بیشتر به صورت فردی سفر می کنند مریدان مولای رومند و دلبسته در کتاب عشقش دارند و معنای کلام الهی را در کلام او جستجو می کنند؛ برای آنها قونیه فراتر از یک روز و یک شهر است؛ قونیه یعنی کوچه های عاشقی، یعنی مثنوی خواندن، یعنی غزل های طربناک، دست بر آسمان بردن و طلب معنا کردن. دسته سوم هر چند در هر فصلی از سال ممکن است به این شهر سفر کنند، مثلا بهارهای شورانگیز قونیه را به یاد مولانا سپری کنند و یا این که به تابستان معتدل و باغ های مرام دل بسپارند؛ اما در دو زمان مشخص پاییزی عاشقان بیشتر به گنبد سبز رنگ قونیه توجه دارند. یکی آغازین روزهای پاییز۳۰ سپتامبر، ۸ مهر است که مصادف با زادروز ولادت مولاناست و دیگری روزهای پایانی پاییز ۱۷ دسامبر مصادف با ۲۶ آذرماه سالگرد وفات مولاناست.

● زمین لقمه چرب می خواهد


به طور کلی به دلیل نوع نگاه مولانا به مرگ، سالروز وفات او بیش از سالروز ولادتش در قونیه مورد توجه است، به همین دلیل بسیاری از مریدان او به یاد ۵ جمادی الآخر سال ۶۷۵ که آن را مصادف با ۱۷ دسامبر یا ۲۶ آذرماه سالروز وفات مولانا می دانند در قونیه گردهم می آیند و آن روز شگرف سرد سال ۶۷۵ را در جان شان زمزمه می کنند که مولای روم در واپسین روزهای عمرش در تبی تند می سوخت و به خاطر می آورند روزهای پایانی پاییزی را که زلزله ای آرام زمین قونیه را می لرزاند و او دیگران را آرامش می داد و می گفت زمین لقمه چرب می خواهد و چون مرا در کام کشد آرام خواهد یافت و به یاد روزهایی که فرزندش سلطان ولد را بر بستر تب آلود خویش آرام بخشید و به عنوان پایانی ترین غزل زندگیش سرود که:

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

و به یاد این موج سودا روزهای بین ۲۶ ـ۲۰ آذرماه همه ساله غلغله ای در قونیه برپاست، سماع است و جانفشانی و ذکر حق و در این روزهای سرد سرما نیست، همه آتش است و عشق که جان ها را روشنی و گرما می بخشد؛ بنابراین اگر قصد سفر به قونیه را دارید باید بدانید که تنها در این هفته رقص سماع در قونیه برپا می شود.

● سایر اماکن قونیه


قونیه شهر مولاناست، شهر خاندان مولانا، پدر مولانا، بهاءولد؛ پدر و پسری که به همراه سایر خاندان شان در این دیار به خواب ابدی فرو رفته اند و کنار یکدیگر آرام گرفته اند؛ بنابراین بالاترین راز قونیه گردی مزار خداوندگار عشق، مولاناست؛ اما به سبب موقعیت خاص و تاریخی قونیه سایر اماکنی که در قونیه مورد توجه است به قرار زیر است:

▪ موزه مولانا: در جوار مقبره مولانا واقع شده است و در واقع همان باغچه خانوادگی مولانا بوده است که علاءالدین کیقباد، پس از مهاجرت خانواده مولانا به بهاءولد برای زندگی هدیه کرده است و پس از آن موطن و مدفن مولانا، پدرش، فرزندانش و مریدانش شده است.

▪ تربت و مسجد منتسب به شمس تبریزی: براساس اسناد تاریخی موجود، هیچ سندی دال بر دفن شمس تبریزی در قونیه موجود نیست؛ اما با این حال دولت ترکیه مسجدی را که منتسب به وی است به عنوان مقبره شمس اعلام کرده است. کسانی که معتقدند شمس در این مسجد دفن است براین باورند حسودان شمس را کشته اند و در چاهی که در این مسجد است، انداخته اند. معتبرترین سند در ارتباط با مقبره شمس مربوط به شهرستان خوی است و برخی از اسناد نیز حکایت از دفن شمس در تبریز دارد.

▪ مسجد علاءالدین کیقباد: به این مسجد، مسجد ۴ پادشاه نیز می گویند. این مسجد در نزدیکی تپه علاءالدین قرار دارد و منبر چوبی و منبت کاری شده اش بسیار زیباست و از آثار هنری دوره سلجوقیان محسوب می شود. این مسجد در واقع محل وعظ و خطابه پدر مولانا و بعد از آن، خود مولانا بوده است.

باغ های مرام: باغ های مرام منطقه ییلاقی حاشیه قونیه است که به عنوان محل زندگی تابستانی مولانا و مریدانش مورد استفاده قرار می گرفته است و بخش مهمی از اشعار مثنوی در این مکان سروده شده است و همچنین مجالس سماع نیز در این مکان برگزار می شده است و علاوه بر اینها موزه اثرهای چینی، موزه اینچه مناره، مسجد عزیزیه، مسجد سلطان سلیم، کاخ سلجوقی (کاخ علاءالدین)، موزه باستان شناسی، موزه آتاتورک، موزه آنتوگرافی، موزه قویون اوغلی، کتابخانه یوسف آقا، مقبره طاووس بابا، مقبره آتش باز ولی و... اینها همه جاهای دیدنی کوچه های باغ های عاشقانه قونیه است که رازها در دل دارد و با تو سخن می گوید و بیشترین این آثار متعلق به همان زمان مولانا و کیقباد، پادشاه سلجوقی هم عصر مولاناست که بنا به دعوت او بهاءولد و بسیاری دیگر از فرهیختگان پارسی به قونیه هجرت کردند. اگر در این سرزمین قصد سوغات کردید با خود از جنس کلام بیاورید، از جنس مولانا، از جنس دوستی، از جنس شعر و ادبیات ناب ایرانی، از جنس زندگی و محبت؛ هر چند فرش ها و قالیچه های ترکی و صنایع دستی و انواع بافته های ترک انبان زیبای تان را پر خواهد کرد؛ اما فراموش نکنید که اینجا قونیه است سرزمین شعر و ادبیات ایرانی، سرزمین پس کوچه های عاشقانه شمس، حسام الدین چلبی، صلاح الدین زرکوب و جلال الدین محمد که در دلش چه اسرار عیان گشت و به رسم امانت میان ما نهاد؛ شما نیز به طلب عشق بروید و ایمان بیاورید که او با دستانی پر از نیایش و نسیم در انتظار است....
 
بالا