معادله ی نسبیت عام دارای زیر ساخت ریاضی محکمی است که با زمان متناسب است و مزیت آن هم این است که می توان زمان را به سریعتر از آنکه به آینده برود به عقب برد.
اگر شما این معادله را که بتوان روی زمان کنترل داشت را برای سیاه چاله بنویسید نتیجه اش شی ای به نام سفید چاله خواهد بود که کاملا خلاف سیاه چاله است به این مفهوم که اگر چیزی از دام سیاه چاله نمی تواند بگریزد چیزی نخواهد توانست به دام سفید چاله بیافتد در واقع اگر سیاه چاله کارش بلعیدن باشد سفید چاله کارش بیرون انداختن است.
در فیزیک نجومی ، یک سفید چاله از واژگونی زمانی در یک سیاه چاله به وجود می آید . در حالی که یک سیاه چاله در حقیقت مانند یک جارو برقی عمل کرده و هرچیزی را که نزدیکتر از افق رویداد آن باشد می بلعد , یک سفید چاله موادی را از افق رویداد خود با سرعت بسیار زیاد به بیرون پرتاب می کند. با توجه به شتاب ثابت این دو چاله می توان گفت چه سیاه چاله چه سفید چاله هر دو جذب کننده مواد هستند و تفاوت آنها در پتانسیل آنها در مرز افق رویداد آنها است.
در یک سیاه چاله مواد در افق رویداد آن می توانند فقط جذب گرددند در حالی که در افق رویداد یک سفید چاله بظر میرسد که مواد با سرعتی زیاد حتی در حدود نور منتشر می شوند و مانند یک منبع عمل می کنند . بنظر می رسد که یک سیاه چاله هرچیزی را که بدرون خود می کشد از یک جایی دیگر با همان آهنگ خارج می کند.
سفید چاله ها نیز مانند سیاهچاله ها دارای نمونه های کوچکتری نیز می باشند الکترون ها نمونه هایی از یک سفید چاله کوچک هستند. الکترونها یک جرم فشرده شده با مرکز خالی می باشند که فضای خالی داخل الکترون از یک فضای کوانتمی غیرمادی انباشته شده است و در لایه بیرونی آن از یک فضای کوانتمی مادی اشباع شده است و این موضوع سبب دفع الکترونها از یکدیگر و جذب توسط پروتونها که نمونه هایی از یک میکروسیاهچاله می باشند است.
اما جالب است بدانیم که این چاله سفید که هنوز در آسمان رصد نشده و مانند یک تئوری می باشد به پیشنهاد استیون هاوکینگ ارائه شد که دلیل و برهانش بر می گردد به ترمودینامیک که پیش بینی می کند برای اینکه یک گاز داخل این سیاه چاله ها درتعادل گرمایی باشند نیاز هست که در زمان گذشته یا بهتر معکوس زمانی این مواد در تعادل باشند که برای حل این مشکل وجود یک سفید چاله ضروری شد. در واقع سفید چاله ها در دنیای ریاضی زندگی می کنند و این بدان معنا نیست که حتما باید در دنیا وجود داشته باشند در حقیقت آنها اصلا وجود خارجی ندارند زیرا راهی برای تولید آنها وجود ندارد.
http://bigbangpage.com
اگر شما این معادله را که بتوان روی زمان کنترل داشت را برای سیاه چاله بنویسید نتیجه اش شی ای به نام سفید چاله خواهد بود که کاملا خلاف سیاه چاله است به این مفهوم که اگر چیزی از دام سیاه چاله نمی تواند بگریزد چیزی نخواهد توانست به دام سفید چاله بیافتد در واقع اگر سیاه چاله کارش بلعیدن باشد سفید چاله کارش بیرون انداختن است.
در فیزیک نجومی ، یک سفید چاله از واژگونی زمانی در یک سیاه چاله به وجود می آید . در حالی که یک سیاه چاله در حقیقت مانند یک جارو برقی عمل کرده و هرچیزی را که نزدیکتر از افق رویداد آن باشد می بلعد , یک سفید چاله موادی را از افق رویداد خود با سرعت بسیار زیاد به بیرون پرتاب می کند. با توجه به شتاب ثابت این دو چاله می توان گفت چه سیاه چاله چه سفید چاله هر دو جذب کننده مواد هستند و تفاوت آنها در پتانسیل آنها در مرز افق رویداد آنها است.
در یک سیاه چاله مواد در افق رویداد آن می توانند فقط جذب گرددند در حالی که در افق رویداد یک سفید چاله بظر میرسد که مواد با سرعتی زیاد حتی در حدود نور منتشر می شوند و مانند یک منبع عمل می کنند . بنظر می رسد که یک سیاه چاله هرچیزی را که بدرون خود می کشد از یک جایی دیگر با همان آهنگ خارج می کند.
اما جالب است بدانیم که این چاله سفید که هنوز در آسمان رصد نشده و مانند یک تئوری می باشد به پیشنهاد استیون هاوکینگ ارائه شد که دلیل و برهانش بر می گردد به ترمودینامیک که پیش بینی می کند برای اینکه یک گاز داخل این سیاه چاله ها درتعادل گرمایی باشند نیاز هست که در زمان گذشته یا بهتر معکوس زمانی این مواد در تعادل باشند که برای حل این مشکل وجود یک سفید چاله ضروری شد. در واقع سفید چاله ها در دنیای ریاضی زندگی می کنند و این بدان معنا نیست که حتما باید در دنیا وجود داشته باشند در حقیقت آنها اصلا وجود خارجی ندارند زیرا راهی برای تولید آنها وجود ندارد.
http://bigbangpage.com