يكي از عادات عرب در جاهليت، بر پاكردن بازارهايي بود كه در آنجا هم امتعه در معرض خريد و فروش قرار ميگرفت و هم به ادب و شعر و خطابه زينت مييافت.
اسواق عرب، دو گونه بودند: اسواق عامه و اسواق خاصه. اسواق عامه يا عمومي، بازارهايی بودند كه همه عرب از همهجا و از هر محلّي در آنجا جمع ميشدند و اختصاص به طبقه خاصي نداشت؛ ولي اسواق خاصه، اسواقي بودند كه مربوط به اقوام قبيلهاي خاص بود. ولي سه بازار بوده است كه در آنها، هم خريد و فروخت بوده و هم مجامع ادبی برگزار ميشده است. اين سه بازار به ترتيب اهميت، عبارت بودند از: سوق عُكاظ، سوق ذيالمجاز و سوق مجنّه. در حقيقت اين بازارها، هم محلّ تجارت بود و هم جايگاه مناظره و مفاخره و محل برگزاري فستيوالهای ادبی و سخنوری.
اين بازارها، در نزد اعراب بسيار ارجمند بودند. كسي حق نداشت در اين بازارها مسلّح وارد شود و يا نسبت به كسي كينهاي ابراز كند. هر بازار، شاعران وخطيباني ويژه داشت و اينان سعي ميكردند كه خطابهها و اشعار خود را در اوج فصاحت و بلاغت ايراد كنند، چون ميدانستند كه راويان، اشعارشان را در همه جا نقل ميكنند و سرودهها وخطابههايشان نقد خواهد شد.
سوق عكاظ، مهمترين و مشهورترين بازار عصر جاهلي بود. اين بازار، در جنوب مكّه، بين طائف و نخله، از اول تا بيستم ذيالقعده هر سال، برقرار بود. تاريخ تأسيس اين بازار را 15 سال بعد از عامالفيل برابر با 571 م ذكر كردهاند و بنابر شواهد تاريخی، تا سال 129 ق نيز همچنان بر پا ميشده است و پس از آن به واسطه تاخت و تاز خوارج منحل ميشود.
در اين بازار، شاعران و خطيبان فراوانی به ارايه آثار خود ميپرداختهاند، اما مشهورترين شاعر اين بازار، «نابغه ذبياني» داور و حَكَم اين فستيوال بوده است. در کار ارايه آثار در اين بازار و نقد آنها، گاه بحثها به مشاجره كشيده ميشده است و حتي گاه داور هم مورد سوال واقع ميشده است؛ چنانکه نابغه، به جهت ترجيح شعر «حنساء» شاعره عرب بر اشعار «حسّان بن ثابت» مورد غضب حسّان واقع شد.
پس از سوق عکاظ، سوق مجنّه که در محلّي نزديك به مكّه برگزار ميشد و تا «يومالترويه»( هشتم ذيالحجه) ادامه مييافت، بازار دوم و انجمن اديبان و خطيبان بود و اكثر كساني كه در سوق عكّاظ بودند، در محفل ادبی اين بازار نيز شركت ميكردند.
اسواق عرب، دو گونه بودند: اسواق عامه و اسواق خاصه. اسواق عامه يا عمومي، بازارهايی بودند كه همه عرب از همهجا و از هر محلّي در آنجا جمع ميشدند و اختصاص به طبقه خاصي نداشت؛ ولي اسواق خاصه، اسواقي بودند كه مربوط به اقوام قبيلهاي خاص بود. ولي سه بازار بوده است كه در آنها، هم خريد و فروخت بوده و هم مجامع ادبی برگزار ميشده است. اين سه بازار به ترتيب اهميت، عبارت بودند از: سوق عُكاظ، سوق ذيالمجاز و سوق مجنّه. در حقيقت اين بازارها، هم محلّ تجارت بود و هم جايگاه مناظره و مفاخره و محل برگزاري فستيوالهای ادبی و سخنوری.
اين بازارها، در نزد اعراب بسيار ارجمند بودند. كسي حق نداشت در اين بازارها مسلّح وارد شود و يا نسبت به كسي كينهاي ابراز كند. هر بازار، شاعران وخطيباني ويژه داشت و اينان سعي ميكردند كه خطابهها و اشعار خود را در اوج فصاحت و بلاغت ايراد كنند، چون ميدانستند كه راويان، اشعارشان را در همه جا نقل ميكنند و سرودهها وخطابههايشان نقد خواهد شد.
سوق عكاظ، مهمترين و مشهورترين بازار عصر جاهلي بود. اين بازار، در جنوب مكّه، بين طائف و نخله، از اول تا بيستم ذيالقعده هر سال، برقرار بود. تاريخ تأسيس اين بازار را 15 سال بعد از عامالفيل برابر با 571 م ذكر كردهاند و بنابر شواهد تاريخی، تا سال 129 ق نيز همچنان بر پا ميشده است و پس از آن به واسطه تاخت و تاز خوارج منحل ميشود.
در اين بازار، شاعران و خطيبان فراوانی به ارايه آثار خود ميپرداختهاند، اما مشهورترين شاعر اين بازار، «نابغه ذبياني» داور و حَكَم اين فستيوال بوده است. در کار ارايه آثار در اين بازار و نقد آنها، گاه بحثها به مشاجره كشيده ميشده است و حتي گاه داور هم مورد سوال واقع ميشده است؛ چنانکه نابغه، به جهت ترجيح شعر «حنساء» شاعره عرب بر اشعار «حسّان بن ثابت» مورد غضب حسّان واقع شد.
پس از سوق عکاظ، سوق مجنّه که در محلّي نزديك به مكّه برگزار ميشد و تا «يومالترويه»( هشتم ذيالحجه) ادامه مييافت، بازار دوم و انجمن اديبان و خطيبان بود و اكثر كساني كه در سوق عكّاظ بودند، در محفل ادبی اين بازار نيز شركت ميكردند.