سير تکويني غزل وغزل ترکی در آذربايجان
فهميدن اينكه اين قالب كه با وجود روند فزاينده ي (سربست )نويسي در ميان حوانان تركي نويس روز به روز بر طرفدارانش افزوده مي شود چگونه به اينجا رسيده وچه فراز ونشيب هايي را طي كرده است كاري دشواريست كه در ادامه سعي بر آن است كه با بررسي سير تكاملي اين قالب تا حدودي بدان دست يا بيم
غزل اذربايجان به طور كلي به دو بخش تقسيم مي شود
1 غزل فارسي يا همان تركان پارسي گوي
2 غزل تركي
: در آزربايجان بر اساس شرايط خاص تاريخي و جغرافيايي ادبيات مکتوب در قرون 4-1 هجري بيشتر به زبان عربي و بعد از قرن 5 هجري به زبان فارسي دري شکل گرفت. شعر آزربايجان از قرن 7 هجري به بعد به دو زبان ترکي و فارس به موجوديت خود ادامه داد. از قرن 12 هجري نيز شعر و ادب ترکي زبانها و ادبيات بيگانه را در شمال ارس به کلي تحت تاثير و فشار قرار داد و از دور خارج کرد. چنين اتفاق مبارکي در آزربايجان جنوبي بخاطر استمرار شرايط سياسي و تاريخي دوران پيشين و عدم تغيير جدي و عميق در محتواي حکومت وقوع پيدا نکرد و در چنين شرايطي ادبيات ترکي در رقابتي نفس گير با ادبيات فارسي به حيات خود ادامه داد.
در قرن 5 هجري در آزربايجان نيز مثل بسياري از سرزمينهاي شرق نزديک، زبان اصلي شعري فارسي دري محسوب مي شد. اولين غزل – نسيب ها نيز به اين زبان در ادبيات آزربايجان متعلق به قطران تبريزي هستند.به لحاظ بلوغ شرايط فرهنگي شکل عمده شعر اين دوران قصيده بود و مفاهيم تغزلي نيز به شکل نسيب هايي ضميمه قصايد مي شدند. اين نسيب ها شکل ابتدايي و نوظهور غزل امروز هستند که بدليل همين شرايط واسط نيز داراي برخي اشتراکات با قصيده و غزل است و البته افتراقاتي نيز با آنها دارد. از جمله تفاوتهاي نسيب با غزل عدم وجود تخلص در آنهاست. اين ويژگي نسيب هاي قطران تبريزي، فلکي شيرواني، مجيرالدين بيلقاني و خاقاني شيرواني به وضوح قابل تشخيص است.
غزل به عنوان يک نوع ادبي مستقل، حيات خود را از قرن 6 هجري در آزربايجان و بسياري نقاط ديگر شروع مي کند. نمونه هاي کامل جنس ادبي به عنوان غزل را در آثار قوامي مطرزي، نظامي گنجوي، فلکي شيرواني، مجيرالدين بيلقاني و خاقاني شيرواني مي توانيم سراغ بگيريم. غزل در آزربايجان بويژه در قرن 6 هجري توسعه بيشتري پيدا مي کند و بنا به نظر اساتيدي نظير آزاده روستم اووا و محققيني نظير برتليس اين مساله با توسعه شهرنشيني که نمايانگر توسعه اجنماعي، فرهنگي و اقتصادي هست مرتبط مي باشد. شرايط جديد اقتضاء مي کرد تا شعر و ادبيات از کاخها به عرصه هاي عمومي تر منتقل شوند. با اين تغيير، ادبيات و بويژه غزل درونمايه هاي اجتماعي را نيز پذيرا مي شوند. در سده ششم هجري جمعيت آزربايجان فزوني مي يابد؛ تخصص و آگاهي مردم در زمينه صنايع و علوم گوناگون بالا مي رود. روابط فرهنگي، تجاري و سياسي آزربايجان با ايالات و کشورهاي اطراف گسترش مي يابد. روابط و بده بستانهاي فرهنگي نيز در چنين شرايطي بين شخصيتهاي علمي و فرهنگي اين سرزمينها اجتناب ناپذير مي نمود. همين امر باعث توسعه علوم و ادبيات مي گردد.
اگر شکل عمده ادبيات اين دوره فارسي است، اما روح ترکي در آنها غلبه دارد. اشارات مختلفي که در اشعار اين دوره به نمونه هاي تاريخي آزربايجان شده است به لحاظ ادبي و تاريخي مستندات ارزشمندي براي تاريخ و ادب آزربايجان مي باشند. به عنوان نمونه اشاره نظامي گنجوي به علت نگارش اشعار خمسه اش به فارسي در يکي از مقدمات اين مجموعه و ابياتي که ملاقات آتاباي و قيزيل ارسلان رادر لشگرگاهي در نزديکي گنجه به تصوير مي کشند در خسرو شيرين، مثالهاي ارزشمندي از همين مستندات مي باشند.
از نظر تاريخي، آزادي غزل از دربارها لازمه اين نوع ادبي نيز مي بود. پادشاهان و بزرگان بيشتر به تملق گويي و مديحه سرايي علاقه داشتند که در ارضاء اين ميل نيز قصيده و قصيده سرايان در خدمت آنها بودند. ليکن غزل با مضامين عاشقانه و اجتماعي اگرچه مي توانست خوشايند هر ذائقه اي حتي ذائقه حاکمان نيز باشد اما بيگمان مردمان عادي بيشتر مي توانستند پذيراي اين نوع ادبي باشند. در آثار خاقاني شاهد ادامه هر دو نوع قصيده و غزل در کنار هم هستيم. اگر چه همه اين تحولات باعث مي شوند تا غزل قرن 6 آزربايجان مراحل تکامل و پختگي خود را به سرعت طي کند اما صاحب نظراني مثل ميرزايف غزل اين دوره حتي آثار شاعران قرن 7 هجري نظير سعدي را نيز به لحاظ تکامل ناقص مي دانند.
قرن 7 هجري از راه مي رسد. در اين سده شاهد پختگي و کمال غزل هستيم. فرم و محتوا در اعلا درجه پختگي هستند. مضامين گسترش يافته اند. ميراث سده ششم يعني روابط عاشق و معشوق، نشئه عشق، کدورت و ملال خاطر ناشي از عشق، منظره وصال و هجران، اگرچه مختصات خود را حفظ کرده اند اما مضامين جديد نظير توصيف مناظر طبيعي، سوژه هاي اجتماعي، سياسي، اخلاقي، تعليمي و تربيتي نيز بر اين مضامين افزوده شده اند. اين تحول تا درجه اي است که شاهد ظهور غزليات فلسفي و عرفاني هستيم. هنوز در قرن 7 غزل آزربايجان به فارسي سروده مي شود اما انتقال آن به عرصه عمومي باعث مي شود تا با علايق و زبان عموم مردم وفق داده شود و نتايج اين تغييرات را در سده هاي بعد شاهد خواهيم بود.
در آثار اين دوره شاهد تاييد ذوق دنيا پرستي و ملاحظه شادي و غصه ناشي از عشق زميني در آثار سيد ذوالفقار شيرواني هستيم. در آثار شعراي ديگر شاهد غزلياتي در اعتراض به جنگ، بي عدالتي و ظلم هستيم. غزلي که با پذيرش نقش اجتماعي بيشتر به خدمت انديشه هاي فلسفي و عرفاني باطنيه نيز در مي آيد. در غزل احدي مراغه اي نيز مضمون هاي عاشقانه و تاملات و حالات دروني انسان و نکات تعليمي تم غالب را شکل مي دهد.
چهره هاي ماندگار غزل ادبيات كلاسيك تركي
ادبيات كلاسيك تركي واز جمله غزل تركي ازلحظه پيدايش تاكنون چهره هاي بزرگ و انكارناپذيري بر خود ديده است كه اين قالب شكوفايي وغناي خودرا بي گمان مديون اين بزرگان است با تمام اما واگرها ونقدهايي كه امروزه وبا روند استحكامي زبان ادبي تركي وتلاشهاي گسترده اي كه در جهت پالايش لغوي ونحوي اين زبان بر اين بزرگان نوشته يا گفته شده است باز هم هيچ كس نميتواند منكر تاثيرسرنوشت ساز اين ابرقدرتها بر حفظ زبان تركي در طول تاريخ (به نسبت خودشان)باشد
اين شاعران ره ميتوان ازبعد جغرافيايي وزيرگويشي به دوگروه تقسيم كرد
1 شاعران ساير مناطق ايران از جمله شيراز يا خراسان كه به لحجه هاي قشقايي و..تكلم
وشاعري ميكرده اند.
2 شاعران منطقه آذربايجان(اعم از شمال وجنوب ارس)
وشاعراني همچون
خواجه دخاني
ماذون قشقايي
خسرو بيگ
قول اوروج
مسيح خان
و...
كه در گروه اول قرار ميگيرندو
شاعراني بزرك ازجمله:
عماد الدين نسيمي
ملا محمد فضولي
اميرعليشير نوايي
ميرزاعلي اكبر صابر
سيد عظيم شيرواني
سيد ابوالقاسم نباتي
حاج رضا صراف تبريزي
علي آقا واحد
محمد حسين شهريار
و...
كه در گروه دوم قرار ميگيرند
فهميدن اينكه اين قالب كه با وجود روند فزاينده ي (سربست )نويسي در ميان حوانان تركي نويس روز به روز بر طرفدارانش افزوده مي شود چگونه به اينجا رسيده وچه فراز ونشيب هايي را طي كرده است كاري دشواريست كه در ادامه سعي بر آن است كه با بررسي سير تكاملي اين قالب تا حدودي بدان دست يا بيم
غزل اذربايجان به طور كلي به دو بخش تقسيم مي شود
1 غزل فارسي يا همان تركان پارسي گوي
2 غزل تركي
: در آزربايجان بر اساس شرايط خاص تاريخي و جغرافيايي ادبيات مکتوب در قرون 4-1 هجري بيشتر به زبان عربي و بعد از قرن 5 هجري به زبان فارسي دري شکل گرفت. شعر آزربايجان از قرن 7 هجري به بعد به دو زبان ترکي و فارس به موجوديت خود ادامه داد. از قرن 12 هجري نيز شعر و ادب ترکي زبانها و ادبيات بيگانه را در شمال ارس به کلي تحت تاثير و فشار قرار داد و از دور خارج کرد. چنين اتفاق مبارکي در آزربايجان جنوبي بخاطر استمرار شرايط سياسي و تاريخي دوران پيشين و عدم تغيير جدي و عميق در محتواي حکومت وقوع پيدا نکرد و در چنين شرايطي ادبيات ترکي در رقابتي نفس گير با ادبيات فارسي به حيات خود ادامه داد.
در قرن 5 هجري در آزربايجان نيز مثل بسياري از سرزمينهاي شرق نزديک، زبان اصلي شعري فارسي دري محسوب مي شد. اولين غزل – نسيب ها نيز به اين زبان در ادبيات آزربايجان متعلق به قطران تبريزي هستند.به لحاظ بلوغ شرايط فرهنگي شکل عمده شعر اين دوران قصيده بود و مفاهيم تغزلي نيز به شکل نسيب هايي ضميمه قصايد مي شدند. اين نسيب ها شکل ابتدايي و نوظهور غزل امروز هستند که بدليل همين شرايط واسط نيز داراي برخي اشتراکات با قصيده و غزل است و البته افتراقاتي نيز با آنها دارد. از جمله تفاوتهاي نسيب با غزل عدم وجود تخلص در آنهاست. اين ويژگي نسيب هاي قطران تبريزي، فلکي شيرواني، مجيرالدين بيلقاني و خاقاني شيرواني به وضوح قابل تشخيص است.
غزل به عنوان يک نوع ادبي مستقل، حيات خود را از قرن 6 هجري در آزربايجان و بسياري نقاط ديگر شروع مي کند. نمونه هاي کامل جنس ادبي به عنوان غزل را در آثار قوامي مطرزي، نظامي گنجوي، فلکي شيرواني، مجيرالدين بيلقاني و خاقاني شيرواني مي توانيم سراغ بگيريم. غزل در آزربايجان بويژه در قرن 6 هجري توسعه بيشتري پيدا مي کند و بنا به نظر اساتيدي نظير آزاده روستم اووا و محققيني نظير برتليس اين مساله با توسعه شهرنشيني که نمايانگر توسعه اجنماعي، فرهنگي و اقتصادي هست مرتبط مي باشد. شرايط جديد اقتضاء مي کرد تا شعر و ادبيات از کاخها به عرصه هاي عمومي تر منتقل شوند. با اين تغيير، ادبيات و بويژه غزل درونمايه هاي اجتماعي را نيز پذيرا مي شوند. در سده ششم هجري جمعيت آزربايجان فزوني مي يابد؛ تخصص و آگاهي مردم در زمينه صنايع و علوم گوناگون بالا مي رود. روابط فرهنگي، تجاري و سياسي آزربايجان با ايالات و کشورهاي اطراف گسترش مي يابد. روابط و بده بستانهاي فرهنگي نيز در چنين شرايطي بين شخصيتهاي علمي و فرهنگي اين سرزمينها اجتناب ناپذير مي نمود. همين امر باعث توسعه علوم و ادبيات مي گردد.
اگر شکل عمده ادبيات اين دوره فارسي است، اما روح ترکي در آنها غلبه دارد. اشارات مختلفي که در اشعار اين دوره به نمونه هاي تاريخي آزربايجان شده است به لحاظ ادبي و تاريخي مستندات ارزشمندي براي تاريخ و ادب آزربايجان مي باشند. به عنوان نمونه اشاره نظامي گنجوي به علت نگارش اشعار خمسه اش به فارسي در يکي از مقدمات اين مجموعه و ابياتي که ملاقات آتاباي و قيزيل ارسلان رادر لشگرگاهي در نزديکي گنجه به تصوير مي کشند در خسرو شيرين، مثالهاي ارزشمندي از همين مستندات مي باشند.
از نظر تاريخي، آزادي غزل از دربارها لازمه اين نوع ادبي نيز مي بود. پادشاهان و بزرگان بيشتر به تملق گويي و مديحه سرايي علاقه داشتند که در ارضاء اين ميل نيز قصيده و قصيده سرايان در خدمت آنها بودند. ليکن غزل با مضامين عاشقانه و اجتماعي اگرچه مي توانست خوشايند هر ذائقه اي حتي ذائقه حاکمان نيز باشد اما بيگمان مردمان عادي بيشتر مي توانستند پذيراي اين نوع ادبي باشند. در آثار خاقاني شاهد ادامه هر دو نوع قصيده و غزل در کنار هم هستيم. اگر چه همه اين تحولات باعث مي شوند تا غزل قرن 6 آزربايجان مراحل تکامل و پختگي خود را به سرعت طي کند اما صاحب نظراني مثل ميرزايف غزل اين دوره حتي آثار شاعران قرن 7 هجري نظير سعدي را نيز به لحاظ تکامل ناقص مي دانند.
قرن 7 هجري از راه مي رسد. در اين سده شاهد پختگي و کمال غزل هستيم. فرم و محتوا در اعلا درجه پختگي هستند. مضامين گسترش يافته اند. ميراث سده ششم يعني روابط عاشق و معشوق، نشئه عشق، کدورت و ملال خاطر ناشي از عشق، منظره وصال و هجران، اگرچه مختصات خود را حفظ کرده اند اما مضامين جديد نظير توصيف مناظر طبيعي، سوژه هاي اجتماعي، سياسي، اخلاقي، تعليمي و تربيتي نيز بر اين مضامين افزوده شده اند. اين تحول تا درجه اي است که شاهد ظهور غزليات فلسفي و عرفاني هستيم. هنوز در قرن 7 غزل آزربايجان به فارسي سروده مي شود اما انتقال آن به عرصه عمومي باعث مي شود تا با علايق و زبان عموم مردم وفق داده شود و نتايج اين تغييرات را در سده هاي بعد شاهد خواهيم بود.
در آثار اين دوره شاهد تاييد ذوق دنيا پرستي و ملاحظه شادي و غصه ناشي از عشق زميني در آثار سيد ذوالفقار شيرواني هستيم. در آثار شعراي ديگر شاهد غزلياتي در اعتراض به جنگ، بي عدالتي و ظلم هستيم. غزلي که با پذيرش نقش اجتماعي بيشتر به خدمت انديشه هاي فلسفي و عرفاني باطنيه نيز در مي آيد. در غزل احدي مراغه اي نيز مضمون هاي عاشقانه و تاملات و حالات دروني انسان و نکات تعليمي تم غالب را شکل مي دهد.
چهره هاي ماندگار غزل ادبيات كلاسيك تركي
ادبيات كلاسيك تركي واز جمله غزل تركي ازلحظه پيدايش تاكنون چهره هاي بزرگ و انكارناپذيري بر خود ديده است كه اين قالب شكوفايي وغناي خودرا بي گمان مديون اين بزرگان است با تمام اما واگرها ونقدهايي كه امروزه وبا روند استحكامي زبان ادبي تركي وتلاشهاي گسترده اي كه در جهت پالايش لغوي ونحوي اين زبان بر اين بزرگان نوشته يا گفته شده است باز هم هيچ كس نميتواند منكر تاثيرسرنوشت ساز اين ابرقدرتها بر حفظ زبان تركي در طول تاريخ (به نسبت خودشان)باشد
اين شاعران ره ميتوان ازبعد جغرافيايي وزيرگويشي به دوگروه تقسيم كرد
1 شاعران ساير مناطق ايران از جمله شيراز يا خراسان كه به لحجه هاي قشقايي و..تكلم
وشاعري ميكرده اند.
2 شاعران منطقه آذربايجان(اعم از شمال وجنوب ارس)
وشاعراني همچون
خواجه دخاني
ماذون قشقايي
خسرو بيگ
قول اوروج
مسيح خان
و...
كه در گروه اول قرار ميگيرندو
شاعراني بزرك ازجمله:
عماد الدين نسيمي
ملا محمد فضولي
اميرعليشير نوايي
ميرزاعلي اكبر صابر
سيد عظيم شيرواني
سيد ابوالقاسم نباتي
حاج رضا صراف تبريزي
علي آقا واحد
محمد حسين شهريار
و...
كه در گروه دوم قرار ميگيرند