• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شعر دیداری معاصر

چاووش

متخصص بخش ادبیات
. شعر دیداری شعر دیداری گونه ای از شعر است که سبقه ی آن را می توان در آثار کلاسیک شاعران ایران و جهان جست و جو نمود.این که شعر دیداری دقیقا شامل چه گونه شعرهایی می شود خود فرصتی دیگر برای بررسی بیشتر می طلبد.اما به هر ترتیب برای شناخت هر پدیده باید ابتدا اقدام به تعریف آن پدیده کرد. شعر دیداری در واقع به هر نوع شعری اطلاق می شود که صرفا از حالت سماعی خارج شده و مخاطب جهت درک بهتر(لذت) نیازمند مشاهده ی متن است. هدفِ شعرهای دیداری در کلیت خود نزدیکی و همنشینی کلمه و تصویر و گاه صدا در کنار یکدیگر است. البته باید افزود مطمئنا تعریف فوق تنها یک تعریف است از هزاران تعریفی که می توان در این مورد ارایه داد و خب به تعداد مخاطبان عرصه ی ادبیات می توان برای نه تنها این گونه ی شعر بلکه خود شعر نیز هزاران تعریف ارایه داد. . شعر دیداری یا عینی و شعر تصویری
دیده شده برخی شعر دیداری را با شعر تصویری متفاوت دانسته اند چنانچه که در تعریف شعر دیداری گفته اند: شعر دیداری‌ یا عینی‌ (Concrete verse) صورت‌ تازه‌تر و تکامل‌ یافته‌تری‌ از شعر تصویری‌ است.‌ شاعر شعر دیداری‌، درونمایه‌ شعر خود را با استفاده‌ از هنر گرافیک‌ و از طریق‌ بازی‌ با کلمات‌ و حروف‌ به گونه ای‌ می‌ نویسد که‌ طرحی‌ را جلوی‌ چشم‌ بیننده‌ می‌ گذارد. فهم‌ پیام‌ شاعر لزوما با نگاه‌ کردن‌ به‌ ظاهر گرافیکی‌ شعر او امکان‌ پذیر می‌ شود .
و در تعریفی دیگر شعر تصویری را : شعر تصویری‌ (Pattern poetry) که‌ به‌ آن شعر‌ مصور یا نگاشتنی‌ هم‌ گفته‌ اند، شعری‌ است‌ که‌ از جهت‌ نگارشی‌ به گونه ای نوشته‌ شود که‌ ساختمان‌ ظاهری‌ آن‌ به‌ شکل‌ چیزی باشد؛شکلی‌ که‌ با مضمونی‌ از شعر مناسبت‌ دارد و معنی‌ یا احساسی‌ را به‌ خواننده‌ منتقل‌ می‌ کند.در این‌ گونه‌ شعر،نحوه ی‌ چینش‌ اجزای‌ آوایی‌ و واژگانی‌ شعر و چه گونگی‌ قرار گرفتن‌ مصراع‌ ها تصویری‌ را به‌ نمایش‌ می‌گذارد که‌ با محتوای‌ شعر یا‌ صور خیال‌ آن در ارتباط‌ است‌.
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
شـــــــــعر کانکریت

در معرفی شعر کانکریت باید گفت:توشیح یا شعر کانکریت به شیوه ای از نگارش شعر اطلاق می شود که کلمات در قالب یک شکل قابل تشخیص یا انتزاعی به خواننده عرضه شود.به زبان دیگر با بهره مندی از امکانات صوری حروف و کلمات،شاعر اثری تولید می کند که حاصل کار هم شعر است هم گرافیک.قابلیت های متافیزیک تصاویر و اشکال گرافیک نیز دست شاعر را برای کاربرد آن ها در جهت خلق استعاره یا تشدید نیروی متافیزیک اشعار باز می گذارد.شعر کانکریت که در فارسی عنوان"شعر نگاره" را می توان برای آن به کار برد در ادبیات کهن و کلاسیک شرق و غرب از دیرباز رواج داشته است.
در مقایسه با تنوع گرافیکی اشعار کانکریت اما،صُوری که در شکل بخشیدن به توشیح مورد استفاده قرار می گرفته بسیار معدود بوده است.
اصطلاح "شعر کانکریت یا شعر تجسمی" در اوایل دهه پنجاه میلادی همزمان توسط اوجین گومرینگر(Eugen Gomringer) در سوئیس واویویند فاهلستروم (Öyvind Fahlström) در سوئد به وجود آمد.شعر کانکریت یا تجسمی مجموعه ای از کلمات، حروف یا سمبول هایی است که معنی آن هم به وسیله آن چه می گوید و هم به وسیله شکل ظاهری شان استخراج می شود. در اوایل قرن ۱۷ میلادی نیز شاعرانی مانند جرج هربرت (George Herbert) شعر کانکریت یا تجسمی را تجربه کرده اند. بعضی از شعرهای کانکریت یا تجسمی از کلمات استفاده نمی کنند؛ و به جای آن سمبول های تصویری برای خوانده شدن کنار هم چیده می شوند. شعر تجسمی زیر با نام "قو و سایه" (Swan and Shadow) از جان هلندر (John Hollander) است :
اصطلاح "شعر کانکریت یا شعر تجسمی" در اوایل دهه پنجاه میلادی همزمان توسط اوجین گومرینگر(Eugen Gomringer) در سوئیس واویویند فاهلستروم (Öyvind Fahlström) در سوئد به وجود آمد. شعر کانکریت یا تجسمی مجموعه ای از کلمات، حروف یا سمبول هایی است که معنی آن هم به وسیله آن چه می گوید و هم به وسیله شکل ظاهری شان استخراج می شود. در اوایل قرن ۱۷ میلادی نیز شاعرانی مانند جرج هربرت (George Herbert) شعر کانکریت یا تجسمی را تجربه کرده اند. بعضی از شعرهای کانکریت یا تجسمی از کلمات استفاده نمی کنند; و به جای آن سمبول های تصویری برای خوانده شدن کنار هم چیده می شوند.
حال با این تعریف و توضیح باید عنوان کنم که شعر "اتوبوس" که در قالب شعر کانکریت سروده شده است در واقع محصول مسافرت های عدیده ی من با "اتوبوس" به تهران است. چیزی که در اتوبوس ها وجود دارد این است که شما در این اتوبوس ها صرفا با مسافرانی مواجه هستید که هیچ شناختی از آن ها ندارید،وجه مشترک شما با آن ها مسافر بودن تان و اشتراک مقصدتان است.حال برای این که این موضوع را نشان دهی نمی توانی از چیزی حرف بزنی،اصلا در این اتوبوس گفت و گویی صورت نمی گیرد.هر کس به منظره ی بیرون نگاه می کند یا می خوابد یا فیلم نگاه می کند،برخی هم درس می خوانند. در واقع هیچ دیالوگی برقرار نمی شود. من به این موضوع بسیار توجه کردم دیدم تنها راهی که می شود این وضعیت را نشان داد ترسیم خود "اتوبوس" است.که شعر زیر ماحصل این موضوع است:


بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
آینه
کمک راننده راننده
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر
مسافر مسافر مسافر مسافر مسافر
دنبالم نیا خودم اسیرم
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
عـــــــــکاشی :

عکاشی در واقع واژه ای است که از تلفیق شعر و عکس به وجود آمده است. شاعر با نشاندن تصویر در کنار کلمه،از تمهیدی استفاده می کند که موجب برقراری ارتباطی سریع تر و بی واسطه تر با خواننده می گردد.زمان،زمان سرعت است و مفاهیم باید در کوتاه ترین زمان ممکن انتقال یابند.شعر دیداری (عکاشی) محملی است برای انتقال مفاهیم در کوتاهترین زمان ممکن.
افشین شاهرودی از جمله چهره هایی است که در کنار کلمه از عکس به عنوان یک ضرورت تکنیکی و معنایی جهت ایجاد التذاذ بیشتر بهره می برد.شاهردودی پیرامون این نوع شعر در گفت و گویی عنوان کرده است:"گفته می‌شود که شعر یک اتفاق زبانی است.ولی دیگر باید در این گفته تردید کرد. امروزه تکنولوژی، بسیاری از مفاهیم را دگرگون کرده و شناخت سنتی ما را از هنر زیر سئوال برده است. در دنیای تکنولوژیکی امروز بسیاری از مرزبندی‌ها و فاصله‌گذاری‌ها میان شکل‌های پذیرفته شده هنر از میان رفته و ابعاد جدیدی در آن مطرح شده است دیگر شعر را هم نمی‌توان و نباید در قفس کلمه زندانی کرد.دیگر گرافیک محدود به آن نوع از تولیدات بصری که به منظور تکثیر چاپی ساخته می‌شد نیست.دیگر عکس،تصویری نیست که در اتاقک تاریکی به نام دوربین روی فیلم و کاغذ ثبت می‌شد.تداخل هنرهای مختلف با هم ظرفیت‌های بیانی تازه و قابلیت‌های جدیدی برای بیان هنری بوجود آورده است .
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
شعر توگراف


نگاره ها تصاویری توصیفی از افراد یا اشیایی هستند که می بینیم یا تجسم می کنیم، آن ها مجموعه ای مصور هستند که محتوای شان مفهومی ویژه و موقعیت شان هویتی جدید را جست و جو می کند.
به قول شاعر شعرتوگراف- علی رضا پنجه ای - :"نگاره ها هم چون اشباح و ارواح خود را از عصر غارها به دنیای امروز رسانده اند چرا که بیش از هر دوره ی تاریخی کالبد مناسب خود را در قواره ی مظاهر زندگی امروز باز جسته اند. از همین روست که شاعر امروز باید تارهای مزاحم برای پرتاب به این دوره ی تاریخی را از غارهای تُنک و تنگ و تاریک اذهان انسان های امروز پاره کند و راه حلول آن ها به این قالب ها را هموار سازد
ساختار "شعرتوگراف" که نماینده ی نوعی شعر نگاره ای ست از مجموع واژه و نگاره تشکیل می شود. کلمه هنگامی که به عنوان گفتار ثبت شد به میزان زیادی تاثیر خود را از دست می دهد. یا به قول خالق پیامبر کوچک: "واژه به عنوان یک کاراکتر دارای تشخص رسانگی، مفرداتِ درنگ و ژرف اندیشی مخاطب را درباره ی خود به مثابه ی مفردات گزاره ای و تجریدی در مفهوم عبارت یا جمله به رسم همنشینی و ورود به اجتماع مفاهیم گونه گون که ناشی از بار هر واژه است و در خدمت عبارت یا جمله تسری می دهد. که این تسری بعضاً می تواند به نوعی گذشت از مفهوم تجریدی کاراکتر واژه باشد. یعنی جز حیات تجریدی خود را فدای حیات جمعی می کند.
"شعرتوگراف"در واقع تعرفه ی ایجاد بهره وری از قابلیت شعری نهفته در ماهیت گراف است، به زبانی دیگر می توان گراف را نزدیک ترین هم نشین شعر دانست و نه مانند سینماتوگراف دستگاه نمایش مناظر و حرکات هنرپیشگان در روی پرده به وسیله ی دستگاه خاص،شعرتوگراف شعری است که از ظرفیت های دیداری کلمات بهره می جوید یا به تعبیری دیگر شکل گرافیکی کلمات را به نمایش می گذارد.در شعرتوگراف واژگان،ساختارِ شعر و ...، اثر ِ تعیین کننده ای در خوانده شدن و چگونه دیده شدن می گذارند.
برای مثال به جمله ی "من ایران را دوست دارم" توجه کنید. این جمله در بطن خود دارای ظرفیتی است که می توان از دو کلمه ی "ایران" و "دوست دارم" بهترین استفاده ی گرافیکی را برد. به عنوان مثال می توان به جای کلمه ی ایران از شکل گرافیکی نقشه ی ایران و یا به جای دوست دارم از شکل گرافیکی قلب بهره برد. در این فرآیند از دو نشانه بهره برده می شود که برای بسیاری از مخاطبان آشناست و البته باید پذیرفت وقتی مخاطب با چنین جمله ای مواجه می شود ابتدا ذهن او این کلمات را مجسم می کند و بعد از طریق این تجسم است که به فهم دوست داشتن ایران می رسد. از این رو بی گمان درک پیام مستلزم برداشتی توافقی از معنا و قرارداد (نشانه) است. به این خاطر است که معتقدیم گراف ِ قلب در یک کتاب علمی دیگر مفهوم دوست داشتن را نمی دهد. پس کارکرد هر تصویر بر اساس ضرورت موقعیت خود متن پدید می آید به عنوان مثال در مجموعه شعر "پیامبر کوچک"،شاعر در شعر "سفر" تابلوی ورودی "به شهر باران خوش آمدید" را به شکل غیر منتظره ای روبه روی دیدگان مخاطب قرار می دهد . در واقع شاعر در این رفتار تشخصی ویژه به تابلویی می دهد که شاید میلیون ها مسافر در طول سال این کلمات را از نظر بگذرانند اما به شکل دیداری و حس ویژه ی شکل خود تابلو و حضور آن در پایانه ی سفر توجهی نداشته باشند ، شاعر شعر توگراف با اهمیت دادن به چنین رویدادهای زنده ای، مستندی کلامی - تصویری را پیش روی مخاطبان قرار می دهد. پنجه ای حتی در این شعر تصویر زنده و ملموسی از حرکت لب های مسافران هنگام خواندن این جمله ارایه می دهد که جزء ظرفیت های تصویری دیگر این مجموعه به شمار خواهد آمد.
ما مسافران بی هیچ مانع/ راه مقصد پیش می گیریم/ و لب ها نرسیده به پایانه ی سفر/ بی اختیار باز و بسته می شود:
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
خواندیدنی


نام خواندیدنی تلفیق دو کلمه ی خواندن و دیدن است. این عنوان برای نخستین بار توسط مهرداد فلاح در عرصه ی رسانه مطرح شد. در این نوع شعر که به تعبیر منتقدان، شباهت بسیاری به شعرهای کانکریت دارد در واقع گونه ای از شعر است که شاعر سعی دارد به وسیله ی چینش کلمات گاه به یک تصویر عینی مثل خیابان ولیعصر و گاه به تصاویر ذهنی که برگرفته از تخیل شاعر است دست یابد.
اما تفاوت این نوع شعر با شعرهای کانکریت در این است که در شعر کانکریت از تکرار یک کلمه مثلا قفل شکل تصویری قفل را می سازند.اما در خواندیدنی لزوما این امر محقق نمی شود مضاف بر آن که در این گونه شعر شاعر از ظرفیت نرم افزار های رایانه ای در جهت نمایش بهتر اثر چه به لحاظ بهره مندی از رنگ و ... استفاده می برد. هر چند که گاه به نظر می رسد شاعر درک و شناخت مناسبی از همنشینی رنگ ها ندارد و یا به روان شناس رنگ ها توجهی نمی کند و البته گاهی نیز به نظر می رسد به عمد ساختارهای رنگ شناسی را به هم می زند.
گاه ساختار خواندیدنی که مهرداد فلاح ارایه می دهد به شدت مغشوش است و خواندن را برای مخاطب سخت می کند در واقع او یک امکان را از مخاطب می گیرد و تنها او را محکوم به دیدن می کند. دیدنی که بر پایه ی کلمه بنا شده اما این همزیستی کلمه با دیدن منجر به التذاذ ادبی نمی شود. آن چه به نظر می رسد شاعر در پی ایجاد چنین ساختار و فرمی در صدد رسیدن به چند خوانشی است یعنی بتوان از یک کلمه یا یک جمله چند نوع معنا استخراج کرد.
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
شعر دیجیتالی


شعر دیجیتالی گونه ای از شعر است که شاعر در کنار کلمه از تصویر از امکانات پویا نمایی و صوتی و تصویری بهره می برد مثلا هنگامی که از فلان فیلم در شعر نام برده می شود شاعر می تواند به کمک نرم افزار های رایانه ای و الکترونیکی آن قطعه ی مورد نظر را به نمایش بگذارد.
" شعر دیجیتال چند سالی است که در سطح جهان گسترش یافته است و حتی در برخی کشورها فستیوال هایی در این مورد برگزار می شود و شاعران دیجیتال تجربه های خود را در این زمینه به نمایش می گذارند e_poetry و شعر های اینترنتی در ادامه ی گسترش هنر دیجیتال از یک سو و نظریه های فیلسوفان عصر دهکده ی جهانی که از پایان نوشتن کتاب های دو بعدی و ارائه دیدگاه های تازه در باره ی تقابل نوشتار و گفتار در آراء ژاک دریدا و محدودیت های رو به رشد کتاب در محدود نمودن نویسنده شکل گرفت و تئوریسین های معروفی نظیر تد نلسون، مایکل جویس یلولیس داگلاس و دیوید باتلر با ارائه نظریاتی در باب هایپرتکست نوشتن در فضای مجازی و ایجاد حلقه های تو در توی مجازی هر کدام به گسترش این دیدگاه کمک نمودند .در e poetry هیچ گاه خروجی مشخصی شکل نگرفته است که البته این طبیعی است چرا که در وضعیت پسامدرن هیچگاه شاهد پایان قطعی نیستیم و به فرض هیچ شعری نمی تواند دیگری را انکار نماید بلکه در یک فضای متکثر هر کس کار خود را ارائه می دهد که البته این امر در صورتی امکان پذیر است که شاعر و مخاطب بر دیدگاه پسامدرن تسلط داشته و قاعده بازی در وضعیت پسامدرن را پذیرفته باشند و دیگر به دنبال هدف مدرنیستی نباشند و به دنبال معنای مشخص از یک شعر نباشند. کلا در وضعیت دیجیتال و پسامدرن دیگر نمی شود برای مولفه های یک شعر مقاله و یا مانیفست نوشت به همین دلیل حتی اندیشمندانی مانند ژاک دریدا بیشتر مواضع شان را در دیالوگ مطرح می نمودند چرا که نوشتن یک بیانیه یعنی اعتقاد به یک معنای خاص داشتن و این یک حرکت مدرنیستی است ولی در وضعیت دهکده ی جهانی که هر انسان خود نقش یک کلمه را در متن زندگی بازی می کند نیاز به دیالوگ برای ارائه ی اندیشه های متفاوت ضروری است ....به عنوان مثال در این شعر دیجیتال شاعر با تغییر مداوم روایت ها می کوشد همراه با نشانه های گرافیکی متحرک ذهن مخاطب را به بازی بگیرد ابتدا با یک شروع عادی از ایستگاه نیویورک مخاطب را داخل فضای انیمیشن و مورچه هایی که بدون داشتن رد پا در یک مسیر نامشخص حرکت می نمایند که می تواند ارجاعی به شلوغی و حرکت بی هدف انسان پست مدرن در شهر نیویورک باشد سپس شاعر با تغییر مداوم روایت و با استفاده از راوی های مجازی دغدغه های گوناگون انسان پست مدرن را به نمایش می گذارد تلفیق انواع نشانه های آوایی و گرافیکی با نوشتاری و ارجاع حرکت مورچه وار انسان به بازی های کودکانه ی دوران مدرسه و حرکت انسان مسافر در مسیر زندگی و رسیدن مجدد به ایستگاه ...مخاطب را یاد اندیشه های برایان مک هیل پیرامون مرگ و عشق پسامدرنی می اندازد و این گفته ی لیوتار را در ذهن مخاطب جاری می سازد که در وضعیت پسامدرن با پرسش های بنیادین و بی پاسخ مواجه هستیم و یا در این شعر دیجیتال با هر بار کلیک روی کلمات طرز چینش جملات و نحو کلمات شکسته شده و به معنا های تازه دست می یابیم که بنده در یکی از شعر هایم تلاش نموده ام به گونه ای در زبان فارسی این تجربه را تکرار نمایم به هر حال تجربه ها بسیار متنوع می باشد که البته از پشتوانه های فلسفی و هنری ناب بر خوردار می باشند
 
بالا