• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شعر سرباز

South Boy

متخصص بخش فوتبال
en-coloring-pictures-pages-photo-soldier-p5720.jpg

به افتخار همه سربازان:ایرانجمن:

از آن روزی که سربازی به پا شد—ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد
بسوزد آن که سر بازی به پا کرد—تمام دخـــتران را چشم به راه کرد:شاد2:
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
بسوزد آنکه سربازی بنا کرد تو را از من مرا از تو جدا کرد​
گروهبانان مرا بیچاره کردند لـباس شخصی ام را پاره کردند​
به خط کردند تراشیدند سرم را لباس آش خوری کردند تنم را
--------------------------------------
هر روز تنگ غروب تو سربازی​
صفا داره لب مرز تیر اندازی​
تا چهل چراغ پادگان روشن میشه​
سر دیگ عدسی غوغا میشه​
توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس​
بخورم ، نخورم گرسنه می مونم​
قدر آش ننم رو حالا می دونم:احترام:
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
در دروازه بير*** رسيدم * صداي طبل و شيپور را شنيدم
به صف كردند تراشيدن سرم را * لباس آش خوري كردند تنم را
گروهبانان مرا بيچاره كردند * لباس شخصيم را پاره كردند
چرا مادر مرا بيست ساله كردي * ميان پادگان آواره كردي
نگو خدمت بگو زندان هارون * قدم آهسته اش دل مي كند خون
نگو خدمت بگو سر چشمه غم * نگهباني زياد و مرخصي كم
غلط كردم ! به خدمت آمدم من * به پاي خود به زندان آمدم من
خيال كردم كه سربازي همان است * ندانستم كه عمر يك جوان است
به صحرا مي برند با كوله پشتي * خوراك من شده يك نان خشكي
جناب سروان بيا جانم فدايت * مرخصي بده ما برم ولايت
نوشتم نامه اي بر برگ خرما * چطور طاقت بيارم 24 ماه
نوشتم نامه اي بر بر گيلاس * كه خدمت ميكنم با كله تاس
نوشتم نامه اي بر برگ انگور * شدم سرباز و گشتم از وطن دور
نوشتم نامه اي بر برگ چايي * کلاغ پر مي روم مادر كجايي
بسوزد آنكه خدمت را بنا كرد * ستم بر ما نكرد بر دخترا كرد
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
سر پستم رسیدم خوابم آمد — محبت های مادر یادم آمد
نوشتم نامه ای با برگ چایی — کلاغ پر میروم مادر کجایی
نوشتم نامه ای با برگ انگور — جدا گشتم دو سال از خانه ام دور
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
به صف کردند تراشیدند سرم را
لباس ارتشی کردند تنم را​
الهی خیر نبینی سر گروهبان
که امشب کردی تو مرا نگهبان


 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
به سربازی روم با کوله پوشتی به دستم داده اند یک نان خشکی به سربازی روم بارم تفنگ است اضافه برتفنگ بیل و کلنگ است به خط کردن تراشیدم سرم را لباس ارتشی کردن تنم را لباس ارتشی رنگ زمین است سزای هر جوان آخر همین است نگو دژخیمان بگو گرگ بیابان نگو زندان بگو زندان ماران درختان کرمان دانه کرده غم مادر مرا دیوانه کرده

---------------------------------

 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
[h=2]بسوزد انكه سربازي به پا كرد / تمام دختران را چشم به راه كرد / همه ميگن كه سربازي دوساله /
[h=2]نميدانند عمر يك جوانه/اگرقشم شودباغ بهشتي/ نمي ارزد به يك ديوار خشتي/ [h=2]لباس سربازي رنگ زيمنه /دل سرباز هميشه غصه داره/خودت گفتي برو دوسال ديگر/نگيرم بحر تو ياري ديگر/ [h=2]چرا مادر مرا بيست ساله كردي/ميان پادگان اواره كردي/شبهاي نگهباني در هنگ/ميشمارم ستاره ها رو با دلي تنگ/ [h=2]بيا نازنينم از اين قشم گذركن/با اين عزيزت دردل كن/عزيزت گشته محكوك به خدمت/برو هركاري ميخواهي بكن تو [h=2]/غذا ميدند همراه چاي/كلاغ پر ميبرند عزيزم كجايي/دوسال سربازي بود مشكل / [h=2]امان از دست اين دختراي خوشگل/دوسال سربازي شش ماه اضاف شد/ستم بر ما نشد بر دخترا شد
 
بالا