• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شعر شب یلدا...

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Nicol

متخصص بخش گردشگری
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام

در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق

فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام

فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود

من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام

سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام.


شاعر:صبا آقاجانی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
گذشت پاییز ، آمد فصل سرما
سرآغازش شب زیبای یلدا

چه شبهای درازی دارد این فصل
یقین زلف سیاه گيسوی یلدا

در این فصل زمستان یکدلی به
محبت ، دوستی ، سیمای یلدا

شب یلدا عجب نیکو فتاده
به ماه دی که آید بوی یلدا

در ایام گذشته کرسی عشق
بپا بود از شب والای یلدا

به روی کرسی و سینی فراوان
عیان بود از صفا صد خوی یلدا

لحاف و منقل و آتش به خانه
نشسته دور هم ، همسوی یلدا

ز برف و داستان راه مانده
سخنها رفته از سرمای یلدا

ز سنجد ، آش کشک و قصه گفتن
بسی دریای قصه پای یلدا

ز نو رسمی بپا از بهر فردا
صفا و خرمی فردای یلدا

مبارک باد فصل برف و باران
به یمن نعمت دیمای یلدا

مقدم شکر ایزد کن به عالم
ز حاصل پر ثمر دارای یلدا

سلام ای فصل سرد و برف و باران
خوش آمد گویمت فصل زمستان

اگـــــــر چه زحمتی را نیز داری
ولکــن رحمت آری باغ وبستان


شاعر: منصور مقدم






 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی


یلدا نام فرشته ای است بالا بلند
با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود
با اولین شب پاییز
و هر شب ردای سیاهش را
قدری بیش تر بر سر آسمان می کشید
تا آدم ها زیر گنبد کبود آرام بخوابند

یلدا هر شب بر بام آسمان
و در حیاط خلوت خدا راه می رفت
و لابه لای خواب های زمین
لالایی اش را زمزمه می کرد
گیسوانش در باد می وزید
و شب به بوی او آغشته می شد

یلدا، شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت
آتش که می دانی، همان عشق است
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد
تا شیطان آن را ندزدد
آتش در یلدا بارور شد

فرشته ها به هم گفتند
یلدا، آبستن است
آبستن خورشید
و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد
و شبی که آخرین قطره را ببخشد
دیگر زنده نخواهد ماند

فرشته ها گفتند
فردا که خورشید به دنیا بیاید
یلدا خواهد مرد

یلدا همیشه همین کار را می کند
می میرد و به دنیا می آورد
یلدا آفرینش را تکرار می کند

راستی، فردا که خورشید را دیدی
به یاد بیاور که او دختر یلداست
و یلدا نام همان فرشته ای است
که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت...

عرفان نظرآهاری​
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
اگرمـــــــــــا را شب يلدا بلنــــد است

ز يـــــــــــــاد زلف آن بالا بلنـــد است...


(چو این مطلــــــع سرودم کیف کــردم

که این مضمـــون بی همتا بلند است!


به ناگـــــــــــــــــه داد وجـدانــم در آمد:

که داد مـــــن از این کارا(!) بلند است!


چقدر آخـــــــــــــر دروغ شاعــــــــرانه
صدای کوست ای رســــوا! بلند است!


تو خود خندان و از هجــــــــر دروغين

ز شعــــــــــــرت آه و واويلا بلند است!



نباف اینقــــــــــدر از بالا بلنــــــــــــدت!

صد وپنجـــــــاه سانت آیـــا بلند است؟؟!!


دوازده شنبلیلــــه بــــر کــــــــــدویی –

همان "گيسوي چون يلدا بلند" است؟؟!



بیــــــــــا این خط کش و آن زلف یارت!

نه من گويم،توخود گو!...ها!...بلند است؟!


***

مگــــــــــر مبهوت شعـــــــــر بوالفضولي

که دود از کلّـــــــــــه ات يارا ! بلند است؟!


هر آن آتش که از حســــــــن تو برپاست

بدان از گـــــــــــــــور اين بابا بلند است!!


همــــــــه محصــــــــول خالي بندي اوست!
گر اين آوازه در دنيــــــــــــــــــا بلند است!


***

الا اي طنز گــــــــوي همچـــو مانکن(!)

که قــــــــــدّ سروت از پهنا بلند است!!! ـ


برو پنـــــــــــد "نظامی" گوش میکن!(۲)

اگر فکرت چو طبــــــــــــع ما بلند است!


مپیچ ای "بوالفضول" اینقــــــدر در شعر

زبــــــــــــــــــــان کذب در آن تا بلند است!


از این "اکذب" سرایی هاست کاکنـــون

دماغ کل شا عــــــــــــــــرها بلند است!!!
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است زمـــــــان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز ز بعد آن “هاهاها”یی کند ســـــاز!
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان خرامان می رســــــد از ره زمستان
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران که در راه است فصــــــــل نوبهاران….
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا