• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شنل قرمزی به سبک امروزی!

Topaz

متخصص بخش تلفن همراه
يه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت:

عزيزم چند روزه مادر بزرگت مبايلشو جواب نميده . هرچی SMS هم براش ميزنم باز جواب نمیده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم . چندتا پيتزا بخر با يه اکانت ماهانه براش ببر . ببين حالش چطوره .

شنل قرمزی گفت : مامی امروز نميتونم . قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بريم ديزين اسکی .

مادرش گفت : يا با زبون خوش ميری . يا ميدمت دست داداشت گوريل انگوری لهت کنه .

شنل قرمزی گفت : حيف که بهشت زير پاتونه . باشه ميرم . فقط خواستين برين بهشت کفش پاشنه بلند نپوشين .

مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بيان. می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون .

شنل قرمزی گفت : من که گفتم از اين پسر لوس دکتر خوشم نمياد . يا رابين هود يا هيچ کس . فقط اون و می خوام .

شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالوئی که تازه خريده از خونه خارج ميشه . بين راه حنا دختری در مزرعه رو ميبينه .

شنل قرمزی‌: حنا کجا ميری ؟؟؟

حنا : وقت آرايشگاه دارم . امشب يوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .

شنل قرمزی: ای نا کس حالا تنها میپری ديگه !!

حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی . بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران ميشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن .

شنل قرمزی: حتما اون دختره ايکبری سيندرلا هم هست ؟؟؟

حنا : آره با لوک خوشانس ميان .

شنل قرمزی: برو دختره ی ......................................(به علت به کار بردن الفاظ رکيک غير قابل پخش بود (

شنل قرمزی يه تک آف ميکنه و به راهش ادامه ميده . پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!ماشينا جلوش نگه ميداشتن اما به توافق نمی رسيدن و می رفتن . ميره جلو سوارش ميکنه .

شنل قرمزی : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!

نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه . با اون مرتيکه ...... راه افتاديم دنبال ننه فلان فلان شدمون .

شنل قرمزی: اون که هاج زنبور عسل بود .

نل : حالا گير نده . وسط راه بابا مون چشمش خورد به مادر پرين رفت گرفتش . اين دختره پرين هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بيرون . زندگی هم که خرج داره . نميشه گشنه موند .

شنل قرمزی : نگاه کن اون رابين هود نيست ؟؟؟؟ کيف اون زن رو قاپيد .

نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کيف قاپی .جان کوچولو و بقيه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند ميکنن.

شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!!!

نل : اون دوتا رو هم ببين پت و مت هستن . سر چها راه دارن شيشه ماشين پاک می کنن . دخترک کبريت فروش هم چهار راه پائينی داره آدامس ميفروشه .

شنل قرمزی : چرا بچه ها به اين حال و روز افتادن ‌؟؟؟؟

نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتيول شد . بچه مايه دار شدی . بقيه همه بد بخت شدن .
 
بالا