• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شهرستان نيشابور

neda_omid

متخصص بخش گردشگری
نيشابور، بزرگ‌ترين مركز دانش اسلامی و گاهواره ارجمند‌ترين سخنوران و دانشمندان ايران بوده‌ و پس‌از بلخ، مرو و هرات، چهارمين شهر خراسان باستانی به‌شمار رفته است. مهم‌ترين صنايع دستی مردم نيشابور قالی بافی، فيروزه تراشی، سفال سازی، سبد بافی، و…. است. بيش تر مردم نيشابور از نژاد پيشين ايرانی و از تيره های پارسی هستند كه در گذشته های بسيار دور در اين سرزمين مستقر شده اند. نيشابوری ها به زبان فارسی و لهجه محلی نيشابوری سخن می گويند. دانشمندان علم و ادبی، چون خيام و عطار نيشابوری، بر اين خاك باليده اند. مردم نيشابور مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفری هستند. شماری از پيروان اسماعيليه در روستاهای نيشابور، به ويژه ديزباد سكونت دارند. نيشابوری ها مردمی متدين، زحمت كش و پاك انديش اند. سعی دارند از اخلاق ناپسند، كينه و دشمنی به دور باشند و به آب و خاك و مردم سرزمين خود علاقه‌مندند. نيشابور زادگاه گروهی از دانشوران و مردان نام‌دار تاريخ ايران از دوره های بسيار كهن است. در مكان كنوني نيشابور شهري به نام «ريوند» نام وجود داشته است كه در نبردي سهمگين ميان ايرانيان و تورانيان در زمان هخامنشيان و اشكانيان با خاك يكسان مي‌شود و شهرستان نيشابور توسط شاپور پسراردشير بنا مي‌شود.پس از اسلام ، شهر نيشابور ، به عنوان تاي ايراني بغداد در برابر آن آراسته مي شود. ايرانيان چند هزار سال پيش از پيدايي يونان در شهرسازي خود به رديف ديوارهاي راست و كوچه و توالي خانه ها در امتداد معين دست يافتند كه باز خيلي زودتر از غربيان، آنان‌را به ساختن شهرهاي شطرنجي راهنمايي كرده است. همه ايرانيان باتازيان جغرافي نويس نيز اين را يادآور شده‌اند كه صورت شطرنجي نشاپود پديده‌اي ايراني است، اما برخي از پيروان يونان اين را نيز پديده اي يوناني مي‌دانند كه اسكندر با خويش به ايران آورد كه استناد علمي ندارد.
صنايع دستي شهرستان نيشابور، مشتمل بر فرش بافي، پارچه بافي، فيروزه تراشي ،سفال سازي و سبد بافي است. از روزگاران كهن فرش بافي در استان خراسان به ويژه نيشابور رايج بوده است. بافت فرش به 2 گونه است بافت فارسي و بافت تركي. نقشه هايي كه در اين شهرستان رايج است لچك ترنج ساده، افشان شاه عباسي، لچك ترنج پر، بته جقه اي، گل فرسنگ، اردبيلي، يا شيخ صفي،اسليمي، درختي و نكارگاه، پشتي بافي نيز بين قالي بافان رايج است.فيروزه تراش يا شناخت گونه هاي فيروزه از هنرهاي مهم و باارزش در شهرستان نيشابور است. تراش فيروزه به گونه‌هاي پيكاني، مسطح از جمله تراش‌هايي‌است‌كه علاقه‌مندان زيادي دارد. بازار مصرف اين هنر علاوه بر درون استان و شهرستان نيشابور از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است.در برخي نقاط اين شهرستان كارگاه‌هاي پارچه بافي سنتي كه به تهيه كرباس، چادرشب، و ملحفه مشغول هستند. كرباس هاي سفيد و ظريف بافته مي‌شود كه علاوه بر پيراهن و زير شلواري در تهيه سفره، شمد، حوله، قطيفه نيز از آن استفاده مي كنند.
 

neda_omid

متخصص بخش گردشگری
مکان های دیدنی و تاریخی

آرامگاه خيام در شمال امام زاده محمد محروق، بارگاه امام‌زاده محمد محروق (محمد بن زيد بن علی ين حسين)، مسجد جامع‌نيشابور، آرامگاه فريدالدين عطار نيشابوري، آرامگاه كمال الملك نقاش يا محمد غفاری، بقعه قدمگاه در راه نيشابور – مشهد و كاروان‌سرای صفوی برخي از مكان هاي تاريخي و ديدني اين شهرستان را تشكيل مي‌دهند.
 

neda_omid

متخصص بخش گردشگری
صنايع و معادن

كارخانه‌های‌قند، پنبه‌پاك‌كنی و كولر سازی نيشابور دارای اهميت است. نيشابور دارای معادن نمك، فيروزه، تالك، كائولن و سنگ آهك است و فيروزه تراشي يكي از مهم‌ترين صنايع اين شهرستان به شمار مي‌آيد.
 

neda_omid

متخصص بخش گردشگری
کشاورزی و دام داری

اقتصاد اين شهرستان برپايه‌كشاورزی، دام‌پروری و صنايع استوار است. مهم ترين فرآورده های آن گندم، جو، ذرت، پنبه، باقلا، عدس، لپه، ماش، نخود، صيفی‌جات، ميوه های گوناگون و فرآورده های دامی است. پرورش دام در اين ناحيه به گونه سنتی و صنعتی رواج دارد عمده ترين دام هايی كه در نيشابور پرورش داده می شود، شامل گوسفند، بز، گاو،‌ گاوميش، شتر،‌ اسب و استر است. پرورش مرغ به روش سنتی و صنعتی در نيشابور معمول بوده و از جايگاه خوبی برخوردار است.
 

neda_omid

متخصص بخش گردشگری
مشخصات جغرافيايي

شهرستان نيشابور، با پهنه ای حدود 9308 كيلومتر مربع، در شمال خراسان رضوي،از نظر جغرافيايی در 36 درجه و 12 دقيقه پهنای شمالی و 58 درجه و 48 دقيقه درازای خاوری و بلندی 1193 متر از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان های چناران و قوچان، از باختر به شهرستان سبزوار، از خاور به شهرستان های مشهد و چناران و از جنوب به شهرستان های تربت حيدريه و كاشمر محدود است. آب و هوا در دامنه ها معتدل و در نواحی پست، اندك‌اندك بر گرما و خشكی هوا افزوده می شود. شهرستان نيشابور پوشش گياهی گوناگونی را داراست. در بخش كوه‌پايه ای، گياهانی مانند ريواس، كمای و دانه شور و در بخش دشتی تاغ، گز و جنگل های دست ساز برای تثبيت شن های روان وجود دارد. در سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت شهرستان نيشابور 412904 نفر برآورد شده كه از اين تعداد 158847 نفر در مركز اين شهرستان زندگي مي‌كردند.
 

neda_omid

متخصص بخش گردشگری
وجه تسميه و پيشينه تاريخي

نام اين شهر در اوستا «رئونت» آمده و به معنی دارنده شكوه و جلال است. اين واژه در گذر زمان و دگرگونی زبان اوستايی به پهلوی به «رای‌اومند» تبديل شد. در نبشته های پهلوی، اين واژه به عنوان صفتی برای خداوند آمده است و در سر آغاز بيش تر نامه های پهلوی به چشم می خورد. از اين رو می توان دريافت كه آن شهر باستانی تا چه پايه نزد ايرانيان ارجمند بوده است، كه با چنين صفتی از آن ياد می كنند. هم اكنون نيز بخش باختری نيشابور تا مرز سبزوار «ريوند» نام دارد و در دوران اسلامی نيز بزرگانی از آن برخاسته اند، كه در آثار اسلامی، از آن ياد شده است. اين نام، در شاهنامه به گونه «ريونيز»‌ به عنوان محلی که در يكی از نبردهای ميان ايرانيان و تورانيان ويران گشته، آمده است. بر اساس متن کهن «نامه شهرستان های ايران» اين شهر در زمان شاپور اردشير ساسانی دوباره ساخته شده است. در اين نامه از نيشابور به نام «نيوشاپوهر» ياد شده است. از سويی در همين دوره پارتيان ساکن خراسان، که از چيره گی اردشير خشنود نبودند، با ماندن نام پسر اردشير بر شهرستان هم رای نبوده و بدين روی صفت «ابرشهر» (به معنی شهر برين) را بر آن نهادند و در پاره ای از نبشته های پهلوی، اين نام به گونه «اپر شتر» آمده است. اين نام به گونه ای همان نام پيشين را، كه به معنی «دارنده شكوه بود» به ياد می آورد. در نوشته های پس از اسلام نيز پيش از آن كه نام «نيشابور» آيد، «ابر شهر» آمده و برخی از نويسنده گان اين زمان نيز در معنی آن بلندی زمين را دليل دانسته اند.
نيشابور در روزگار پادشاهی يزدگرد دوم (438- 457 م) از لحاظ اهميت در شمار شهرهايی چون مرو و سمرقند در دروه های بعدی بوده است. پيدا شدن سكه های ساسانی در ويرانه های گوناگون نيشابور، خود نشان دهنده اهميت اين شهر در آن دوران است. نيشابور در سال 31 هـ . ق، در روزگار عثمان گشوده شد. شش سال بعد، در زمان خلافت حضرت علی(ع) گروهی از ايرانيان زرتشتی نيشابور شورش كردند، ولی اين مخالفت زود گذر و ناپايدار بود.
نخستين امير ايرانی كه در نيشابور پس از اسلام تخت نهاد، ابومسلم مروزی سپهبد جوانمرد ايرانی بود، كه در سال 131 هـ . ق، به ياری سپاه خراسان بنی اميه را پس از يك سده ستم، از پهنه زمين بزدود. پس از او سنباد گبر نيشابوری به خونخواهی ابومسلم، از نيشابور برخاست و چند سال با سپاهيان بنی عباس جنگيد و سال ها (تا 138 هـ . ق) خاور ايران را از دستبرد عباسيان ايمن داشت.
طاهريان از سال 206 هـ . ق، نام مامون را از خطبه های نماز انداختند و نيشابور را پايتخت خود كردند. يعقوب ليث صفاری در سال 259 هـ . ق، بازمانده طاهريان را در نيشابور شكست داد و چندی نيز در نيشابور زيست. پس از شكست عمروليث از امير اسماعيل سامانی در سال 287 هـ . ق، بخارا پايتخت خراسان شد و همواره از سوی ايشان اميری بر نيشابور فرمان می راند.
سلجوقيان هر از گاهی نيشابور را پايتخت خود قرار داده اند. در اين بين آلب ارسلان، ملكشاه و سنجر بيش تر در اين شهر به سر برده اند. در هجوم غزنويان به سال 549 هـ . ق، به علت پايداری مردم که به فرمان پيشوای مذهبی خويش امام محمد يحيی عمل کردند، شهر را به آتش كشيدند، كتابخانه ها را چپاول كردند و كتاب ها را سوزاندند. در حمله مغول (618 هـ . ق)، به فرمان تولی – پسر چنگيز – به علت کشته شدن داماد چنگيز به تير نيشابوريان، مردم و حتی سگ و گربه های شهر را كشتند. پس از يورش تولی خان و با خاك يكسان شدن شادياخ، شهر جديد نيشابور، در شمال شادياخ و شايد در روی ويرانه های نيشابور پيشين پی افكنده شد. 59 سال بعد شهر جديد نيز در زلزله ای که خرابی هايش از خرابی های لشگريان چنگيزی كمتر نبود به طور تمام ويران گشت. در 695 هـ . ق، با ورود غازان خان به خاك خراسان، فصل نوينی در پيشينه اين شهر آغاز شد. اين بار باز در همان محل يا پيرامون ويرانه های نيشابور باستانی، شهر جديدی بنياد نهاده شد، كه می توان آن را نيشابور جديد نام نهاد. در اواخر حكومت ايلخانان مغول در ايران، نيشابور جزو قلمرو سربداران سبزواری شد و در سال 782 هـ . ق نظر به اين كه خواجه علی مويد، آخرين فرمانروای سربداران، اطاعت تيمور لنگ را گردن نهاد، نيشابور از خرابی های تيمور رهايی يافت.
با پيشرفت روز افزون مشهد از لحاظ مهمترين شهر زيارتی شيعيان در دوران صفوی، نه تنها نيشابور كمتر مورد توجه بود، بلكه همانند هرات و مشهد در خطر يورش اوزبكان و تركمانان و سرانجام افغانان بود. نخستين يورش افغان ها در پايان پادشاهی شاه سلطان حسين، سبب خرابی استحكامات و پاره ای از ساختمان های نيشابور شد. در 1160 هـ . ق، به دنبال كشته شدن نادر شاه افشار، يكی از سردارانش به نام احمد خان ابدالی، كه بعدها به احمد شاه درانی سرشناس شد، پس از چند بار نبرد، نيشابور را گرفت و خرابی های بسيار به بار آورد. وی عباسقلی خان بيات را به حكومت آن جا منصوب گردانيد، عباسقلی خان در نيشابور با دلسوزی و مردم نوازی گروهی از رنجبران و كشاورزان فراری شهر را تشويق به بازگشت كرد و به ساختن ديوار شهر و بازسازی پاره ای از خرابی ها همت گماشت. با اين حال نيشابور اهميت پيشين خود را پيدا نكرد تا آن كه در سده 13 هـ . ق، به دست قاجاريان افتاد.
 
بالا