**شوخی با ایران انجمنی ها نسخه 9 **

[سنجاقي]

​

 

[سنجاقي]

خوب شروع میکنیم...

خب بذاربد ببینم از کی شروع کنم؟
.
.
.
.
.
.

یه دخملی بود...
که تازه وارد این انجمن شده بود...
.
.
.
.

خوشحال و شاد... چندساعتی از روز رو در این انجمن میگذروند...
.
.
.

بعدش شبها رو هم تو انجمن میگذروند...
بدون وقفه...

که اتاقش بعد از مدت کوتاهی این وضعی شد...
.
.
.
.
و بعد از اینکه رکورد پستها رو شکوند... دیگه اینجوری شد...

دیگه میدونید کیه ...:نیش2:
نگاری جون : بوس شونصدتا::1:

 

[سنجاقي]

نفر بعدی مرد متفکری که همیشه ایده های جدیدی داره ...

.
.
.


اما وقتی پول به مشامش میخوره دیگه ایده رو ولش میکنه...

چیه محمد واقعیت رو باید بقیه میدونستن دیگه ...:قهر::46:

 

[admin]

بسیار عالی آیدا خانم عزیز.
فقط به جهت اینکه شرایط آینده ی آپلودسنتر عکس مشخص نیست و احمال از بین رفتن عکس های موجود در اون هست ای کاش که عکس هارو در خود انجمن آپلود میکردید.
آموزش در پست دوم این تاپیک:
http://www.iranjoman.com/showthread.php?t=30102&p=154267&viewfull=1#post154267

 

[سنجاقي]

آقا هوشنگ هم که معرف حضورتون هست...
ایشون هم بالاخره به حاج خانم یه تعهد نامه دادند...
که یه بار دیگه بیاد به ایران انجمن ...

.
.
.

.
.
.
کامپیوتر میشه .... بووووووووووووووووووومممممممممممم

.
.
.
اون یه مدتی هم که نبود آقا هوشنگ واسه همین بود دیگه...:نیش2::نیش2:

 

[سنجاقي]

خب فاطمه جون رو هم که میشناسید...
وقتی یکی تو بخش ادبیات کلمات رو اشتباه میکنه...
عکس العمل جالبی داره ...
ببینیم...

 

[سنجاقي]

همیشه باید مراقب باشیم...
شاید کاری کنیم که جبرانش غیر ممکنه...
چرا که بعضی ها حواسشون به همه جا هست...

یکی از این ها مریم گلی ماست...


حتی میتونن پشت سرشون رو ببینن...:تعجب2:



نه مریم جون...:ترس:

 

[baroon]

:شاد: مرسی مرسی آیدایی :شاد::گل:

 

[سنجاقي]

آدمها میتونن تغییر کنن...

یه دخملی بود شاد و خوشحال...


عاشق بارون... و روحیه ای رومانتیکی داشت...


وای باران
گرچه تنهایم و از تو دورم
لیک، سرشارم از خاطر تو
لیک، با شادی تو مسرورم

.
.
.
.
اما وقتی یخورده فکر کرد دید باید دست به یه کار مهمی بزنه...



و بخش ادبیات بدین ترتیب بهترین بخش انجمن بشه...
.
.
.
و این هم لبخند ملیح و زیباش...


.
.
.
.

:سوت::سوت:

 

[سنجاقي]

خب بعدی کیه ؟



یکی بود میگفت من پلنگم...
منم یه نیگاهی کردم به قد و قواره اش...:تعجب:

.
.
.
.
" یک - دو - سه "



آیدا منم پلنگ... چیزی شده ؟



نه... :تعجب2:

وقتی موش شکار میکرد فکر میکرد دیگه خوده پلنگ هست نسخه اورجینالش...



تا اینکه تو یکی از قایم موشک بازیها بود...


که صداهایی شنید...


"" این پلنگه واقعا پلنگه ؟"
" ندیدیش مگه "
"" نه ، چطور؟""
" توهم زده ، یه گربه است... پلنگش کیلویی چند"



نهههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

.
.
.
.
.
بعدش تصمیم گرفت وصیت نامه اش رو تو اینترنت واسه نمایش بذاره ...

.
.
.
و بعدش پایان....

خدایش بیامرزد...:دعا:

:18::18:

 

[سنجاقي]

نمیدونم شما صحبتهای فوتبالیستها رو شنیدید که یه دوره ای بود که میپرسیدن شما از کی و از کجا فوتبال رو شروع کردید؟

99% اونها میگفتن از با توپ پلاستیکی و از کوچه های خاکی ...
الانم دوتا داداش داریم تو این انجمن ... علی و امین ...
حالا این رو باید از علی بپرسیم که خب دیگه معلومه...

امین داشت حالا چی کار میکرد ؟

بقیه رو خودتون ببینید ... دیگه بدون شرح هستش ...

علی ...

امین...

علی...

امین...

علی ...

امین ...

علی....

امین...

اما... با درایت علی ، امین همراه برادر شد...
چقدر خوبه برادری هوای برادر خودش رو داره...

عکس بالا پشت صحنه ایران انجمنه...

 

[سنجاقي]

خب مردی که زیاد سوال داشت...امین بنفش رنگ ... کاربری که همیشه روی اعصاب علی اسکی میرفت...100 سال بعد توی اون دنیا یکی تونست از علی یه عکسی بگیره...

که اون دنیا هم امین دست از سر این علی طفلکی بر نمیداره... واقعا چی باید گفت...:تعجب2:

 

[سنجاقي]

یه جوجه ای بود بین بقیه جوجه های دیگه...



...یه روز به یکی گفت :....






خب بعدش ... بوووووووووووووومممممممممممم....این شکلی شد...

وقتی بهش گفت برو جوجه هیچی نیستی ...اون هم قهر کرد.....



ماکسیما من چیزی دیگه نمیگم...
:نیش2:

 

[سنجاقي]

بقیه رو فردا میذارم... فعلا شبتون خوش...

 

[فائزه حسین زاده]

خیلی خیلی قشنگ بود آفرین آیدا جون دستت درد نکنه .سال جدید مبارک.

 

[سنجاقي]

یه ناظمی این انجمن داره...
اصلا اصلا خشن نیست...
.
.
.



همیشه هم عکس العمل هاش عادی و نرمال هست...

 

[سنجاقي]

نوبتی هم باشه نوبت سوسک سبز من هست...

.
.
.



فیلم گرگ و میش رو دیدید؟
بازیگر نقش اولش رو همین سوسک سبز بعهده داشت دیگه...


.
.
.
مهدی مایکل جکسون شو...:نیش2::نیش2:

 

[سنجاقي]

و آخرین نفر
.
.
.
.

.
.
.
امید خودمون هست...
امیدددددددددددددددددد...........:نیش2::نیش2::نیش2::نیش2::نیش2:

 

[سنجاقي]

و در آخر...
اگه دوستان ناراحت شدن باهاشون شوخی کردم ببخشید...

**پایان**​

 

[Mahdi Askari]

دوست عزیز شوخی های جالبی بود
ولی من گربه ام
بچه جون شما که آواتار منو می بینی فرار می کنی. :سوت:
حالا یک دعا
خدایا یک فکر دیگه مثل شوخی به کله من بنداز تا این ناظم خشن یک کم نرم تر بشه.:دعا:
شوخی که روش تاثیر گذاشته :نیش:
راستی آیدا خانم بالاخره درخواست دوستی منو قبول کردید. :غش2: