افزايش مييابد. سپس به يك مقدار حداكثر قبل از افتادن رسيده و نهايتاً در
به صفر بالغ ميشود. اما به هر حال،
نميتواند بهطور عملي كاهش يابد بهخاطر اينكه نيرويي براي اعمال بر روي شيء بهسمت چپ وجود ندارد. بنابراين آنچه اتفاق ميافتد آن است كه
ابتدا افزايش مييابد كه در نتيجهي اعمال نيروي غير صفري است كه تا زمان وجود تماس كماكان وجود دارد. اما پس از آن
به مقدار حداكثر خود ميرسد كه كمك ميكند نيروي عمود بر نيمكره به صفر متمايل شده و تماس خود را با نيمكره قطع كند. پس از قطع تماس با سطح نيمكره، شيء به حكت خود با سرعت ثابت
ادامه مي دهد.بنابراين هدف ما آن است كه مقداري از زاويهي
را محاسبه كنيم كه در آن
در رابطهي 4 حداكثر باشد. بنابراين اين مقدار با مشتق گرفتن از رابطهي 4 و مساوي صفر قرار دادن آن بهدست ميآيد.
با در نظر گرفتن چهارچوب نيمكره، سرعت افقي ذره از رابطهي ذيل بهدست ميآيد:
(رابطهي 9)سرعت كلي اين چهارچوب از تقسيم سرعت افقي ذره بر
بهدست ميآيد:
(رابطهي 10)شيء نيمكره را زماني ترك ميكند كه نيروي عمود بر آن بر سطح نيمكره برابر «صفر» باشد. بنابراين نيروي شعاعي وارد بر آن با توجه به
برابر رابطهي ذيل خواهد بود:
(رابطهي 11)ممكن است از نيروهايي صرفنظر كرد كه ممكن است موجب شتاب چهارچوب نيمكره شوند. اما به هر حال، نيمكره در لحظهاي كه شيء تماس خود را با آن قطع ميكند شروع به شتاب گرفتن نميكند زيرا نيروي عمود بر سطح نيمكره در آن لحظه برابر «صفر» است.بنابراين رابطهي 11 دقيقاً شبيه به مسألهي مشابه در حالت نيمكرهي ثابت خواهد بود. تفاوت دو مسأله در اندازهي سرعت
است.با جايگذاري رابطههاي 10 و 4 در رابطهي 11 چنين خواهيم داشت:
(رابطهي 12)با ساده كردن رابطهي فوق چنين خواهيم داشت:
(رابطهي 13)رابطهي فوق با خط دوم رابطهي 5 معادل است. بنابراين جواب مسأله همانند ادامهي راهحل اول است.
، رابطهي 5 را با استفاده از روابط مربوط به ريشههاي يك معادلهي درجهي سوم يا بهسادگي با جايگذاري عددي قابل محاسبه است.چند نتيجهي ناشي از جايگذاري عددي در جدول 1 آمده است: