Maryam
متخصص بخش ادبیات
صورت فلکی حمل، در هنگام اعتدال بهاری، منطقه ای است که خورشید از آن نقطه عبور می کند و جزء زیباترین ماه های سال است. اقوام کهن آن را سمبل فراوانی و باروری برای دام و طیور خود به ویژه گوسفندان می پنداشتند.
وقتی این برج، با ستارگان کم فروغش برای چشمان غیر مسلح قابل مشاهده می گردد، به سر یک قوچ شباهت پیدا می کند؛ به بیان دیگر، این صورت فلکی شکلی به سان سر یک گیاهخوار، با شاخ های حلزونی دارد. در اسطوره های یونانی، اعتقاد بر این است که این صورت فلکی، قوچی را نمایش داده که دو کودک بی گناه را از خشم و حسادت نامادری بدجنس نجات می دهد.
داستان این گونه آغاز می شود که فریکسیوس و هله فرزندان دوقلوی آدامیوس و نفله بودند، آدامیوس پادشاه منطقه بوآتیا و همسر او بانوی ابرها بود. گویا پس از مرگ همسر مهربان پادشاه، او دختر کادمیوس که پادشاه منطقه تبس بود را به زنی اختیار کرد. اینو همسر جدید پادشاه با نفرت شدیدی همیشه در پی اذیت و آزار نوباوگان دوقلو بود، این بد رفتاری ها تا جایی ادامه یافت که دیگر تحمل دو کودک برای او ناممکن گشت و تصمیم به نابودی آن ها گرفت. در یک نسخه آمده است که او بیماری را بین دانه ها ومحصولات پراکند تا محصولی قابل کشت نباشدو در نسخه دیگر آمده است که نامادری حسود، روزی زنان سرزمین خود را راضی کرد تا تمام بذرهای غلات را برشته کنند . سپس در خاک بکارند تا در زمین بپوسند و به این ترتیب مردم با خطر قحطی و گرسنگی روبرو گردند.
وقتی موسم درو فرا رسید، شاه متوجه قحطی نابهنگام شد و اینوی بدجنس این فاجعه را به گردن دو کودک بی گناه انداخت. پادشاه تصمیم گرفت دو پیک به معبد دلفی ارسال کند تا از راهبه پیتیا در معبد دلفی راه حل مشکل قحطی و راه نجات انسان ها از گرسنگی و مرگ را بپرسند.
ملکه خیانتکار که وضعیت را این گونه دید، هر دو پیک را از طریق وعده دروغین راضی کرد تا به پادشاه پاسخ دهند که سروش معبد دلفی تنها راه نجات را در قربانی کردن دو فرزند وی در محراب ایزد ایزدان، زئوس، اعلام کرد.
پادشاه آدامیوس ابتدا برای قربانی کردن فرزندانش دچار تردید شد، اما او نیز در برابر پافشاری های بزرگان و معبدیان تسلیم گشت.
وی کودکانش را به معبد زئوس برد تا در محراب، آن ها را قربانی نماید. لحظه ای که همه پیز برای این کار فراهم شده بود، نفله مادر فرکسیوس و هله که بسیار غمگین شده بود از آسمان ها به آن ها نگاهی انداخت و از خدایان درخواست کرد تا کودکانش را از نقشه اهریمنی نامادری بدجنس نجات دهند. در این هنگام، از سوی خداوند هرمس قوچی به زمین نازل شد، که می توانست مانند انسان ها سخن بگوید و پشم هایی از طلای ناب داشت. این قوچ آمده بود تا کودکان را به جای امنی برساند. دو کودک سوار بر قوچ به آسمان ها پرواز کردند.
سفر از خاور زمین به سوی باختر زمین بود، در میان راه هله که دختر کوچکی بیش نبود از پشت قوچ به زمین سقوط کرد و در جایی میان دریای سیاه و مدیترانه غرق شد. این کانال که امروزه داردانل خوانده می شود، از آن پس یونانیان به یاد هله کوچک هلسپونت نامیدند.
قوچ به همراه فریکسوس به پروازش ادامه داد تا به دورترین سرزمین های جهان، یعنی کلوخیس رسید.در پایان داستان نیز بادو نسخه متفاوت مواجه می شویم که در کی از آنها پادشاه کلوخیس قوچ را قربانی کرد و پشمش را بر درختی انداخت و اژدهایی خطرناک را مامور حفاظت از آ« کرد تا این که بعدها دریانوردی به نام لاسون با کشتی خود به نام آرگو پشم قوچ را به یونان بازگرداند که به پاس کار بزرگوارانه او برای نجات کودکان بی گناه، زئوس روح قوچ را به نقشی در آسمان تبدیل کرد.
اما در نسخه بعدی آمده است که فریکسیوس هنگامی که به سلامت به مقضد رسید، با قدرناشناسی قوچ را برای زئوس قربانی نمودو پشم حیوان را در درختستانی واقع در آرس آویختو اژدها از پشم زرین محافظت می کرد، این پشم زرین را جیسون و آرگونت نیز مطالبه کردند. بابلیان، یونانیان، مصریان همگی در مورد نام حمل برای این صورت فلکی هم عقیده اند.
اولین صورت فلکی دایره البروجی، نقطه اعتدال بهاری که به نام اولین نقطه حمل شناخته می شود. در زمان بطلمیوس در این صورت بوده است که البته در حال حاضر به دلیل حرکت تقدیمی زمین به صورت فلکی حوت یا ماهی منتقل شده است. این صورت فلکی در نزدیکی صورت فلکی آندرومدا واقع شده و ستاره آلفا آن حمل نام داشته که یک ستاره نارنجی رنگ از قدر ۲ است و دمای سطحی آن هم ۳۸۰۰ درجه کلوین است. دومین ستاره پرنور آن بتا یا شرطین نام دارد. که ستاره ای از قدر ۲.۶۴ است. ستاره گاما ستاره ای دو تایی است با قدر ۳.۸۷ ، ۴.۵۶ از رده طیفی B۹ و A۱ و جدایی زاویه ای ۹ ثانیه قوسی . ستاره گاما یکی از اولین ستاره های دوتایی در سال ۱۶۶۴ توسط رابرت هوک در حالیکه در جستجوی دنباله داری بودند ، کشف شده است