یه روز یه کشاورز متوجه میشه که مرغاش مریض شدن.خیلی دست پاچه میشه،میره یه زیست شناس،یه شیمیدان و یه فیزیکدان میاره.
زیست شناس میاد یه مقدار رفتار مرغها رو تحت نظر میگیره اما بعد از مدتی میگه نمیدونم چشون شده.
شیمیدان میاد چند تا آزمایش و اندازه گیری انجام میده و بعد از مدتی اون هم میگه نمیدونم چه مرگشونه.
نوبت به فیزیکدان میرسه که بدون نزدیک شدن به مرغها،یهو یه خودکار و دفترچه از جیبش درمیاره و شروع میکنه به محاسبه.بعد از بیست دقیقه میگه من فهمیدم چی شده ولی جواب من فقط برای مرغهای کاملا کروی در خلا صدق میکنه. :خنده1:
زیست شناس میاد یه مقدار رفتار مرغها رو تحت نظر میگیره اما بعد از مدتی میگه نمیدونم چشون شده.
شیمیدان میاد چند تا آزمایش و اندازه گیری انجام میده و بعد از مدتی اون هم میگه نمیدونم چه مرگشونه.
نوبت به فیزیکدان میرسه که بدون نزدیک شدن به مرغها،یهو یه خودکار و دفترچه از جیبش درمیاره و شروع میکنه به محاسبه.بعد از بیست دقیقه میگه من فهمیدم چی شده ولی جواب من فقط برای مرغهای کاملا کروی در خلا صدق میکنه. :خنده1: