رضــrezaــا
کاربر ویژه
احسان پیربرناش در روزنامه قانون نوشت: جهان سوم جايي است كه تلويزيون بيوقفه تو را به بچهدار شدن ترغيب ميكند اما سه روز بعد ويچت را به واسطه ضدتبليغات همان صدا و سيما فيلتر ميكنند كه مبادا به كسي بگويي دوستت دارم.
البته اين اصلا بهانه خوبي نيست كه بگوييد چون نميتوانستيد با كسي آشنا شويد و ازدواج كنيد، بچهدار نشديد. اينها همهاش بهانه است. آدم اگر فعل خواستن را صرف كند، از طريق گردهافشاني هم ميتواند بچهدار شود اما به شرط آنكه نشان بدهد واقعا از گردهافشاني متنفر است و از روي اجبار تن به آن ميدهد، چرا كه اگر دوستان ما پي ببرند گروهي از اين كار لذت ميبرند، آن را هم فيلتر ميكنند و آن موقع است كه براي بچهدار شدن هم بايد از فيلترشكن استفاده كنيم.
با اين تفاسير براي آشنايي دختر و پسر چند راه بيشتر نميماند. در اين مطلب با سه روش منحصربهفرد آشنايي خانوادهها آشنا ميشويم:
آشنايي از طريق نوشتههاي پشت نيسان
هر خانواده ايراني يك نيسان آبي ميخرد و پشت آن عكسي از داماد، به همراه مشخصات و مهارتهاي فردي او مينويسد. پشت نيسان، بهنوعي نقش پروفايل داماد را در اين روش ايفا ميكند، منتها تعويض عكس و ويرايش مشخصات كاربري به راحتي ويچت و فيسبوك نيست. اگر خانوادهاي دو پسر مجرد دارد، استفاده از پشت خاور ميتواند كارآمدتر باشد.
ديالوگ مرتبط
مالك ماشين در استاتوسي پشت نيسان نوشته: ... ويچت اگر نيست، نيسان هست هنوز
دختر يك دل نه صد دل عاشق ميشود و ميگويد: واي چه رمانتيك! مامان همين خوبه ديگه... تازه شاعر هم هست.
مادر: هزار بار بهت نگفتم به اين نوشتههاي پشت نيسان اعتماد نكن؟ نشنيدي تلويزيون ميگفت توي اروپا هزاران نفر بهخاطر اينكه فريب نوشتههاي پشت نيسان آبي رو خوردن، ايدز گرفتن، بعد بلافاصله غرق شدن؟ بميري من راحت بشم از دستت ايشاا...، آقا توام برو پشت يه خاوري، كاميوني، چيزي.... چيه دو ساعته دنبال اين لگن راه افتادي؟
پدر با هزار بدبختي سبقت ميگيرد. پشت نيسان بعدي نوشته شده: «حالا كي از پشت لباستو ميبنده؟!» مادر و پدر از خجالت سرخ ميشوند، دختر ريز ميخندد.
آشنايي از طريق ارسال امواج پارازيت
با توجه به اينكه هنوز در اين مملكت روستاهايي هستند كه برق ندارند اما بلااستثنا پارازيت دارند، بهترين روش براي آشنايي، ارسال مهر و محبت كنترل شده از طريق امواج پارازيت است. دريافتكننده به محض رويت امواج، زن عقدي ارسالكننده محسوب ميشود و حق طلاق هم طبق قانون با مخابرات خواهد بود.
ديالوگ مرتبط
دختر با خوشحالي وارد خانه ميشود و فرياد ميزند: مامان بيا، مامان بيا... خواستگارم دكتره.
مادر: از كجا فهميدي ذليلمرده؟
دختر: آخه اصلا معلوم نيست چي نوشته!
آشنايي از طريق ارسال پيامك به برنامه نود
دختر و پسر در طول پخش برنامه نود در نظرسنجي شركت ميكنند و عادل فردوسيپور با بررسي افرادي كه به يك گزينه خاص راي دادهاند، دختر و پسرهاي همفكر را در يك سبد قرار ميدهد. سپس هوشنگ نصيرزاده عروس و دامادها را به قيد قرعه انتخاب و پس از رفع ايرادات مدنظر فيفا، آنها را به عقد يكديگر درميآورد.
ديالوگ مرتبط
هوشنگ نصيرزاده: شماره صد و بيست و دوهزار و نهصد و نود، و شماره سه هزار و هفتصد و بيست و سه
عادل فردوسيپور: اوه اوه، به قول شاعر: کبوتر با کبوتر، باز با باز، کند هم جنس با هم جنس پرواز... نميشه يه فرصت ديگه بهشون داد آقاي نصيرزاده؟
هوشنگ نصيرزاده: وا... دست ما نيست، فيفا اگر بفهمه دوبار قرعهكشي شده ممكنه اين زوج رو با محروميتهايي مواجه كنه.
عادل فردوسيپور پوزخندي ميزند و به طعنه ميگويد: البته فيفا بايد درنظر داشته باشه اين بندههاي خدا همينجوري هم توي محروميت هستن... به هر حال مبارك باشه... بريم سراغ آيتم نود تا نود.