• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عشق

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دوستان سلام :گل:
این تاپیک مختص اشعار نو با موضوع عشقه
:2:

bnavr77wr0fy9ym1axc1.jpg




عشق را
می گویم
باید این حادثه را
از نگه سبز تو
آغاز نمود
عشق را
باید
از زمزمه
بارش چشمان تو
با واژه احساس
سرود
و در این
قدرت دریایی تو
کشتی توفان زده را
در دل امواج
سپرد
به تب حادثه غرق شدن
مردن و آغاز شدن
به هم آوایی قلب دو پرنده
به سبکبالی اوج
دل سپردن
به شب هم نفسی
راغب پرواز شدن
آری
عشق را
باید ابراز نمود
عشق را
باید گفت


ترانه جوانبخت
 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من تو را می‌جویم
من تو را می‌خوانم
و به تو می‌گویم
صحبت از عشق کنیم
تو به من می‌گویی
پیر مردی شده ای
صحبت از عشق
قباحت دارد
دل من می‌شکند
که چرا هیچ کسی
عشق را
جز به یک زاویه نتواند دید
و بدانگونه که هست
نتواند فهمید
عشق بذریست که چون
رویشش در دلت آغاز شود
لحظه ها رنگ دگر می‌گیرند
همه چیز پیش چشمان تو زیبایی خاصی دارد
و توان می‌یابی
بشنوی پر زدن پروانه
تپش قلب گل سرخ در آغوش نسیم
حس کنی لذّت پرواز چکاوک را
و سبکبالی سنجاقک را
سبز را می‌بینی
زرد را می‌بینی
سرخ را می‌بینی
پیش چشمان تو دنیا رنگیست
هرصدا پیش تو خوش آهنگی ست
چتر را می بندی
غرق باران طراوت بشوی
ساکن کوچه‌ی عشق
روح ایثار و سخاوت بشوی
عشق ابعاد قشنگی دارد
حیف باشد که ز یک زاویه درآن نگریم





رحیم سینایی

 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
هر چند عاشقان قدیمی
از روزگار پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بوده اند
اما
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه ی کوچک
بر پله های سنگی دانشگاه
و میله های سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردی بهشت
یا چند شنبه بود
نمی دانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمی کند
زیرا
ما هر دو در بهار
- در یک بهار -
چشم به دنیا گشوده ایم
ما هر دو
در یک بهار چشم به هم دوختیم
آن گاه ناگهان
متولد شدیم و نام تازه ای
بر خودگذاشتیم
فرقی نمی کند
آن فصل
- فصلی که می توان متولد شد -
حتما بهار باید باشد
و نام تازه ی ما ، حتما
دیوانه وار باید باشد
فرقی نمی کند
امروز هم
ما هر چه بوده ایم ، همانیم
ما باز می توانیم هر روز ناگهان متولد شویم
ما
همزاد عاشقان جهانیم .....................................قیصر امین پور
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
"سیب سرخ"

چشم انتظار یک شب مهتابی ام بی تو
دلتنگ دیداری دوباره!
تا بیایی...
و بمانی...
که بخوانی، در چشمانم، ترانه هایی را که برای تو سرودم،
و ببینی، شکوفه های درخت انتظارم را
که به بار نشسته و میوه ی عشق داده!
سیب سرخی که چیدن و خوردنش
"زمینی ات" نمیکند، قول میدهم...
فقط تو را تبعید میکند به "آغوشم"
تا همیشه...!


معصوم وهابی​
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
نهایت تمامی نیروها پیوستن است
پیوستن به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور ...
چرا توقف کنم؟
صدا، صدا، تنها صدا
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک
صدای انعقاد نطفه ی معنی
و بسط ذهن مشترک عشق...
چرا توقف کنم؟

فروغ فرخ زاد​

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

تو مثل هیچ مردی نیستی‌
تو می‌آیی
تو یک روز آفتابی می‌‌آیی
( نه مثل آن مرد که در باران آمد )

تو با شور
با شادمانی
تو با ذوق
تو با تمام وجود می‌آیی
( نه مثل آن مرد که با اسب آمد )

تو در کوله بارت نور داری
شعر داری
عشق داری
تو یک مشت پر از بهار داری
( نه مثل آن مرد که تنها انار داشت )

تو می‌مانی
تو می‌مانی
تو می‌مانی
( نه مثل آن مرد که رفت و تنها رفت)
تو مثل هیچ مردی نیستی‌


نیکی‌ فیروزکوهی
 
بالا