توی زندگی ، تفاوت آدم ها در نگاه شون به زندگی ، به اندازه تعداد اونهاست . همون طور
که صورت ها و ظاهر آدم ها با هم فرق داره ، توی افکار و رفتارشون هم با هم تفاوت
دارن .
به نوعی می شه گفت هر انسانی یک کتابه . تا زمانی که بازش نکنی و نخونیش ، اون رو
کامل نشناختی . اصلا هم آسون نیست چون گاهی بعضی کتاب ها اونقدر وحشتناک هستند
که تا چند وقت از خوندنشون کابوس می بینی و آشفته می شی ولی گاهی خوندن بعضی
کتاب ها تا سال ها مستت می کنه چون یک جمله اش می تونه روحت رو دوباره از اول جلا
بده و دلت رو صاف کنه .
توی این دنیا از بچگی ، ما تعلیم داده می شیم و قوانینی برای ذهن بی برنامه و خالی ما
وضع میشه که از طرف خانواده ، دوست ، مدرسه و اجتماع خودآگاه ، نا خودآگاه ، مستقیم
، یا غیرمستقیم ، ارادی و غیرارادی در مغز کوچیک ما جا گرفته که پاک کردن و از اول
نوشتن قوانین، اراده فولادی و تمرین خیلی زیاد می خواد .
دکتر وین دایر در کتاب عظمت خود را دریابید، میگه :
آدم ها دو دسته هستند: غازها و عقاب ها. هرگز نباید عقاب ها رو به مدرسه غازها فرستاد
و نباید افکار دست و پا گیر غازها فکر عقاب ها رو مشغول کنه. کسی که مثل غاز هست و
تعلیم داده شده، نمی تونه درست پرواز کنه و به خار و خاشاک گیر می کنه که مانع
پروازش می شه . ولی عقاب رسالتش اوج گرفتنه . عقابی که مثل غاز رفتار می کنه از
ذات خودش فرار می کنه .
بدترین چیز ندونستن قوانین عقاب هاست . این که ندونیم چطوری عقاب باشیم :
غازها همه مثل هم فکر می کنند و همیشه هم ادعا می کنند که درست فکر می کنند .
افکارشون کپی شده هست و اصلاً خلاقیت نداره . اکثر مواقع هم همگی با هم به نتایج
یکسان می رسند چون دقیقا مثل هم فکر می کنند .
عقاب ها میدونند زمانی که همه مثل هم فکر می کنند در واقع اصلا کسی فکر نمی کنه .
غازها همیشه می دونند غاز دیگه چطوری زندگی کنه بهتره . هر کسی جای کس دیگه
تصمیم می گیره. برای همین اکثراً یا دیر به بلوغ ( فکری – جنسی – احساسی ) می رسن
و یا اصلا بالغ نمی شن.
عقاب ها به خلاقیت ذهن هر کس اعتقاد دارن و در زندگی, ماهیگیری به فرد یاد می دن و
نه ماهی . در محله عقاب ها هر کسی جای خودش باید فکر کنه و کسی مسوولیت زندگی
کس دیگه رو به عهده نمی گیره.
غازها از جسمشون بیش از حد کار می کشن و تمام توان داشته و نداشته رو به کار می
گیرن ولی به نتایج دلخواه نمی رسن .
عقاب ها اول تمام جوانب کار رو در نظر می گیرن ، باتوجه به تجارب قبلی و برنامه ریزی
های ذهن خلاقشون تصمیم می گیرند و بعد شروع به کار می کنند . عقاب ها ایمان دارند که
تلاش جسمی به تنهایی اصلا برای کار کافی نیست .
غازها حریم شخصی ندارند و بارها و بارها وارد حریم خصوصی عقاب ها می شن چون
حرمت ندارند .
عقاب ها به حریم شخصی هر فردی احترام می زارن و قاطعانه به افرادی که وارد حریم
خصوصی اونها می شن تذکر می دن .
غازها باید همه رو راضی نگه دارند و تمام تلاششون رو در روابط می کنند که همه انسان
ها ، تک به تک از اونها راضی باشند . به جای انجام وظایف و رسالت خودشون ، رضایت
همه اطرافیان رو با هر زحمتی شده به دست می یارن چون اگر به دست نیارن احساس خلا
می کنند .
عقاب ها می دونند که به دست اوردن رضایت همه افراد امکان نداره و نیمی از مردم
همیشه با نیمی از افکار اونها مخالفند و این وظیفه یک عقاب نیست که مخالفانش رو
راضی نگه داره .
غاز نه نمی گه و همش شاکی هست که چرا باید اینهمه به دیگران توجه کنه .
عقاب در مواقعی که لازم هست ، به راحتی نه می گه .
غاز شرط اول ارتباط رو صمیمیت بیش از حد می دونه .
عقاب شرط اول ارتباط رو احترام متقابل می دونه .
غاز نمی خواد باور کنه که دشمنی داره .
عقاب می دونه که باید دشمنش رو ببخشه ولی بهش اعتماد نمی کنه .
غاز از تجربیات درس نمی گیره و فقط آزار می بینه .
عقاب بعد از گذروندن سختی مسئله ، به فکر پذیرش مسئله و درس های ممکنه هست .
غاز یا احساسیه و یا منطقی .
عقاب می دونه که در دورانی از زندگی باید مغز رو پرورش و ورزش دارد و در دورانی
دیگه باید دل رو نوازش داد و به حرف های دل بها داد .
غاز اشتباه نمی کنه .
عقاب می دونه اگر هیچ وقت اشتباهی نکرده ، دلیلش اینه که اصلا دست به عملی نزده .
غاز جای دیگران زندگی می کنه .
عقاب می دونه که باید به دیگران کمک کنه ولی جای کسی نباید زندگی کنه چون تجربه خود
بودن رو از اون فرد گرفته .
غاز همیشه همه کار می تونه انجام بده .
عقاب می دونه چه کارهایی رو می تونه انجام بده و چه جایی باید اعلام کنه که از عهده
اون بر نمی یاد .
غاز همیشه مجبوره .
عقاب همیشه مختاره و اگر به جبر روزگار مجبور شد کاری رو انجام بده ، می پذیره و می
گه : ترجیح می دم این کار رو انجام بدم .
زمان تفریح غاز مشخص نیست .
عقاب برای تفریحش برنامه ریزی می کنه و می دونه که فاصله خالی این نت تا نت بعدی در
موسیقی ،دلیل دل نشین بودن اون هست .
غاز همیشه ناراضیه و شاکی و همیشه در حال شناخت عامل این بدبختی است .
عقاب تکرار و عادت و روزمرگی رو مرگ دل و پرستش می دونه .
غاز نسبت به عقاب یا احساس برتری می کنه و یا احساس ضعف .
عقاب باور داره برتری وجود نداره . اصل فقط تفاوت است که باعث برتری کسی بر کس
دیگه نمی شه .
غاز زیاد از مغزش کار می کشه البته بدون بهره وری لازم .
عقاب مفید فکر می کنه و از اشتباهاتش درس می گیره .
غاز می خواد غاز باشه چون غاز بودن و نپریدن خیلی آسون تر از پرواز و اوج گرفتنه.
عقاب بر عقاب بودن اصرار داره ، حتی اگر بارها به مدرسه غازها رفته باشه و به خاطر
عقاب شدن بهای سنگینی رو بپردازه .
که صورت ها و ظاهر آدم ها با هم فرق داره ، توی افکار و رفتارشون هم با هم تفاوت
دارن .
به نوعی می شه گفت هر انسانی یک کتابه . تا زمانی که بازش نکنی و نخونیش ، اون رو
کامل نشناختی . اصلا هم آسون نیست چون گاهی بعضی کتاب ها اونقدر وحشتناک هستند
که تا چند وقت از خوندنشون کابوس می بینی و آشفته می شی ولی گاهی خوندن بعضی
کتاب ها تا سال ها مستت می کنه چون یک جمله اش می تونه روحت رو دوباره از اول جلا
بده و دلت رو صاف کنه .
توی این دنیا از بچگی ، ما تعلیم داده می شیم و قوانینی برای ذهن بی برنامه و خالی ما
وضع میشه که از طرف خانواده ، دوست ، مدرسه و اجتماع خودآگاه ، نا خودآگاه ، مستقیم
، یا غیرمستقیم ، ارادی و غیرارادی در مغز کوچیک ما جا گرفته که پاک کردن و از اول
نوشتن قوانین، اراده فولادی و تمرین خیلی زیاد می خواد .
دکتر وین دایر در کتاب عظمت خود را دریابید، میگه :
آدم ها دو دسته هستند: غازها و عقاب ها. هرگز نباید عقاب ها رو به مدرسه غازها فرستاد
و نباید افکار دست و پا گیر غازها فکر عقاب ها رو مشغول کنه. کسی که مثل غاز هست و
تعلیم داده شده، نمی تونه درست پرواز کنه و به خار و خاشاک گیر می کنه که مانع
پروازش می شه . ولی عقاب رسالتش اوج گرفتنه . عقابی که مثل غاز رفتار می کنه از
ذات خودش فرار می کنه .
بدترین چیز ندونستن قوانین عقاب هاست . این که ندونیم چطوری عقاب باشیم :
غازها همه مثل هم فکر می کنند و همیشه هم ادعا می کنند که درست فکر می کنند .
افکارشون کپی شده هست و اصلاً خلاقیت نداره . اکثر مواقع هم همگی با هم به نتایج
یکسان می رسند چون دقیقا مثل هم فکر می کنند .
عقاب ها میدونند زمانی که همه مثل هم فکر می کنند در واقع اصلا کسی فکر نمی کنه .
غازها همیشه می دونند غاز دیگه چطوری زندگی کنه بهتره . هر کسی جای کس دیگه
تصمیم می گیره. برای همین اکثراً یا دیر به بلوغ ( فکری – جنسی – احساسی ) می رسن
و یا اصلا بالغ نمی شن.
عقاب ها به خلاقیت ذهن هر کس اعتقاد دارن و در زندگی, ماهیگیری به فرد یاد می دن و
نه ماهی . در محله عقاب ها هر کسی جای خودش باید فکر کنه و کسی مسوولیت زندگی
کس دیگه رو به عهده نمی گیره.
غازها از جسمشون بیش از حد کار می کشن و تمام توان داشته و نداشته رو به کار می
گیرن ولی به نتایج دلخواه نمی رسن .
عقاب ها اول تمام جوانب کار رو در نظر می گیرن ، باتوجه به تجارب قبلی و برنامه ریزی
های ذهن خلاقشون تصمیم می گیرند و بعد شروع به کار می کنند . عقاب ها ایمان دارند که
تلاش جسمی به تنهایی اصلا برای کار کافی نیست .
غازها حریم شخصی ندارند و بارها و بارها وارد حریم خصوصی عقاب ها می شن چون
حرمت ندارند .
عقاب ها به حریم شخصی هر فردی احترام می زارن و قاطعانه به افرادی که وارد حریم
خصوصی اونها می شن تذکر می دن .
غازها باید همه رو راضی نگه دارند و تمام تلاششون رو در روابط می کنند که همه انسان
ها ، تک به تک از اونها راضی باشند . به جای انجام وظایف و رسالت خودشون ، رضایت
همه اطرافیان رو با هر زحمتی شده به دست می یارن چون اگر به دست نیارن احساس خلا
می کنند .
عقاب ها می دونند که به دست اوردن رضایت همه افراد امکان نداره و نیمی از مردم
همیشه با نیمی از افکار اونها مخالفند و این وظیفه یک عقاب نیست که مخالفانش رو
راضی نگه داره .
غاز نه نمی گه و همش شاکی هست که چرا باید اینهمه به دیگران توجه کنه .
عقاب در مواقعی که لازم هست ، به راحتی نه می گه .
غاز شرط اول ارتباط رو صمیمیت بیش از حد می دونه .
عقاب شرط اول ارتباط رو احترام متقابل می دونه .
غاز نمی خواد باور کنه که دشمنی داره .
عقاب می دونه که باید دشمنش رو ببخشه ولی بهش اعتماد نمی کنه .
غاز از تجربیات درس نمی گیره و فقط آزار می بینه .
عقاب بعد از گذروندن سختی مسئله ، به فکر پذیرش مسئله و درس های ممکنه هست .
غاز یا احساسیه و یا منطقی .
عقاب می دونه که در دورانی از زندگی باید مغز رو پرورش و ورزش دارد و در دورانی
دیگه باید دل رو نوازش داد و به حرف های دل بها داد .
غاز اشتباه نمی کنه .
عقاب می دونه اگر هیچ وقت اشتباهی نکرده ، دلیلش اینه که اصلا دست به عملی نزده .
غاز جای دیگران زندگی می کنه .
عقاب می دونه که باید به دیگران کمک کنه ولی جای کسی نباید زندگی کنه چون تجربه خود
بودن رو از اون فرد گرفته .
غاز همیشه همه کار می تونه انجام بده .
عقاب می دونه چه کارهایی رو می تونه انجام بده و چه جایی باید اعلام کنه که از عهده
اون بر نمی یاد .
غاز همیشه مجبوره .
عقاب همیشه مختاره و اگر به جبر روزگار مجبور شد کاری رو انجام بده ، می پذیره و می
گه : ترجیح می دم این کار رو انجام بدم .
زمان تفریح غاز مشخص نیست .
عقاب برای تفریحش برنامه ریزی می کنه و می دونه که فاصله خالی این نت تا نت بعدی در
موسیقی ،دلیل دل نشین بودن اون هست .
غاز همیشه ناراضیه و شاکی و همیشه در حال شناخت عامل این بدبختی است .
عقاب تکرار و عادت و روزمرگی رو مرگ دل و پرستش می دونه .
غاز نسبت به عقاب یا احساس برتری می کنه و یا احساس ضعف .
عقاب باور داره برتری وجود نداره . اصل فقط تفاوت است که باعث برتری کسی بر کس
دیگه نمی شه .
غاز زیاد از مغزش کار می کشه البته بدون بهره وری لازم .
عقاب مفید فکر می کنه و از اشتباهاتش درس می گیره .
غاز می خواد غاز باشه چون غاز بودن و نپریدن خیلی آسون تر از پرواز و اوج گرفتنه.
عقاب بر عقاب بودن اصرار داره ، حتی اگر بارها به مدرسه غازها رفته باشه و به خاطر
عقاب شدن بهای سنگینی رو بپردازه .