Maryam
متخصص بخش ادبیات
یک خانواده آمریکایی-ژاپنی زمانی که برای مسافرت به توکیو رفته بودند در یک مغازه فروش حیوانات خانگی کاملا اتفاقی با "مورو" آشنا می شوند، از آن پس مسیر زندگی "مورو" و کوچکترین عضو خانواده به یکدیگر گره خورده و شرایط عجیبی را موجب می شود.
حالا حدس بزنید چطوری عوض میشه :بدجنس:
"سباستین فاستر" 36 ساله در رشته دندانپزشکی تحصیلا ت خود را به پایان رسانده است. وی در جریان تحصیل با "کیتو" همسر ژاپنی خود آشنا شده و ازدواج می کند. حاصل این پیوند کودکی دو رگه با نام "جان" است. این خانواده آمریکایی-ژاپنی زمانی که برای مسافرت به توکیو رفته بودند در یک مغازه فروش حیوانات خانگی کاملا اتفاقی با "مورو"(سگ) آشنا می شوند و از آن پس مسیر زندگی "مورو" و کوچکترین عضو خانواده به یکدیگر گره خورده و شرایط عجیبی را موجب می شود.
اما شرح داستان: "سباستین" که برای ملاقات با خانواده همسرش به توکیو رفته بود پیش از بازگشت تصمیم می گیرد تا برای خواهرزاده خود یک پرنده به سوغات بیاورد اما در هنگام ورود به مغازه فروش حیوانات خانگی، "جان" نیز که همراه وی بوده به شدت نسبت به یک سگ واکنش نشان داده و سعی می کند تا خود را به سمت آن برساند. سباستین بدون توجه به این مساله و پس از خرید پرنده به خانه پدر زنش باز می گردد تا وسایل را جمع آوری کند اما جان به شدت ناآرامی کرده و تنها زمانی که کتاب داستان با تصویر سگ در مقابلش قرار می گیرد، آرامش می یابد. تکرار این مساله "سباستین" را به یاد مغازه فروش حیوانات و واکنش فرزندش می اندازد. بدون آنکه از عواقب عمل خود آگاه باشد! تصمیم می گیرد تا آن سگ را خریداری کرده و با خود به آمریکا بیاورد. این تصمیم آغازی بر رابطه عجیب و البته پردردسر "جان" و "مورو"(سگ) می شود. این دو پس از مواجه شدن با یکدیگر حتی یک لحظه را هم به تنهایی نمی گذرانند. "مورو" شب ها در کنار تخت جان می خوابد و در تمام طول روز به مراقبت از او مشغول است. با جان بازی می کند برای او زوزه می کشد و خلاصه هر چه هنر دارد به نمایش می گذارد تا "جان" سرگرم باشد. "سباستین" حتی "جان" را نزد یک روانپزشک هم برده است اما توجیهی برای رابطه دوستانه فرزندش و "مورو" ارائه نشده است. "کیتو"(مادر خانواده) در این رابطه می گوید: البته "مورو" کار مرا کم کرده است! اما مشکلاتی هم وجود دارد برای نمونه غیر از اعضا خانواده هیچکس نمی تواند به "جان" نزدیک شود زیرا با واکنش شدید "مورو" مواجه می شود. "سباستین" نیز به هزینه بالای نگهداری این سگ و بررسی های مرتب دامپزشک اشاره می کند. وی که تا حدودی نگران سلامت فرزندش است، در این رابطه می گوید: ماهانه 500 دلار بابت ویزیت دامپزشک می پردازم، "مورو" را هر روز به حمام برده و داروهای مختلفی را به وی می دهیم تا مانع بیمار شدن "جان" شویم. وی تاکید می کند: جدا کردن این دو غیر ممکن است زیرا یکبار این مساله را آزمایش کردیم و "جان" دیگر حاضر به خوردن غذا نبود! بدین ترتیب علاقه پردردسر "جان" و "مورو" تداوم یافته است.
حالا حدس بزنید چطوری عوض میشه :بدجنس:
"سباستین فاستر" 36 ساله در رشته دندانپزشکی تحصیلا ت خود را به پایان رسانده است. وی در جریان تحصیل با "کیتو" همسر ژاپنی خود آشنا شده و ازدواج می کند. حاصل این پیوند کودکی دو رگه با نام "جان" است. این خانواده آمریکایی-ژاپنی زمانی که برای مسافرت به توکیو رفته بودند در یک مغازه فروش حیوانات خانگی کاملا اتفاقی با "مورو"(سگ) آشنا می شوند و از آن پس مسیر زندگی "مورو" و کوچکترین عضو خانواده به یکدیگر گره خورده و شرایط عجیبی را موجب می شود.
اما شرح داستان: "سباستین" که برای ملاقات با خانواده همسرش به توکیو رفته بود پیش از بازگشت تصمیم می گیرد تا برای خواهرزاده خود یک پرنده به سوغات بیاورد اما در هنگام ورود به مغازه فروش حیوانات خانگی، "جان" نیز که همراه وی بوده به شدت نسبت به یک سگ واکنش نشان داده و سعی می کند تا خود را به سمت آن برساند. سباستین بدون توجه به این مساله و پس از خرید پرنده به خانه پدر زنش باز می گردد تا وسایل را جمع آوری کند اما جان به شدت ناآرامی کرده و تنها زمانی که کتاب داستان با تصویر سگ در مقابلش قرار می گیرد، آرامش می یابد. تکرار این مساله "سباستین" را به یاد مغازه فروش حیوانات و واکنش فرزندش می اندازد. بدون آنکه از عواقب عمل خود آگاه باشد! تصمیم می گیرد تا آن سگ را خریداری کرده و با خود به آمریکا بیاورد. این تصمیم آغازی بر رابطه عجیب و البته پردردسر "جان" و "مورو"(سگ) می شود. این دو پس از مواجه شدن با یکدیگر حتی یک لحظه را هم به تنهایی نمی گذرانند. "مورو" شب ها در کنار تخت جان می خوابد و در تمام طول روز به مراقبت از او مشغول است. با جان بازی می کند برای او زوزه می کشد و خلاصه هر چه هنر دارد به نمایش می گذارد تا "جان" سرگرم باشد. "سباستین" حتی "جان" را نزد یک روانپزشک هم برده است اما توجیهی برای رابطه دوستانه فرزندش و "مورو" ارائه نشده است. "کیتو"(مادر خانواده) در این رابطه می گوید: البته "مورو" کار مرا کم کرده است! اما مشکلاتی هم وجود دارد برای نمونه غیر از اعضا خانواده هیچکس نمی تواند به "جان" نزدیک شود زیرا با واکنش شدید "مورو" مواجه می شود. "سباستین" نیز به هزینه بالای نگهداری این سگ و بررسی های مرتب دامپزشک اشاره می کند. وی که تا حدودی نگران سلامت فرزندش است، در این رابطه می گوید: ماهانه 500 دلار بابت ویزیت دامپزشک می پردازم، "مورو" را هر روز به حمام برده و داروهای مختلفی را به وی می دهیم تا مانع بیمار شدن "جان" شویم. وی تاکید می کند: جدا کردن این دو غیر ممکن است زیرا یکبار این مساله را آزمایش کردیم و "جان" دیگر حاضر به خوردن غذا نبود! بدین ترتیب علاقه پردردسر "جان" و "مورو" تداوم یافته است.