علم جدا از فناورى نيست
محمد يلپانى
به دلايلى كه در زير مشخص خواهد شد فناورى مدرن از علم جدا شدنى نيست. لذا تعاريف اين دو واژه كنار هم آورده مى شوند. اين تفكيك ناپذيرى هميشه اين طور نبوده است. ساخت ابزار سنگى در عصر حجر مسلماً فقط فناورى بوده كه انسان سازنده آن هيچ اطلاعى از اجزاى تشكيل دهنده سنگ نداشته است. همين طور اختراع چرخ نيازى به درك مسائل اصطكاك و دانستن معادلات مربوطه نداشته است. نياز به انتقال بار و عدم توان حيوانات موجود براى حمل آن به اختراع آن انجاميد. وجود شتر و شرايط خاص اقليمى و استفاده از آنچه كه شناخته شده بود، قومى را بى نياز از چرخ مى كند و نه تنها از آن، بلكه همين طور از رسيدن به دانش پيشرفته ساختن جاده ها و پل ها. قومى ديگر كه شتر نداشت مجبور شد براى استفاده بهينه از اسب براى حمل بارهاى خود فناورى جاده و پل سازى را به تكامل رساند. اقوام بومى آمريكا تا قبل از ورود اسپانيايى ها حتى چرخ را نمى شناختند. آنها كه در شمال اين قاره بودند هيچ حيوانى در اختيار نداشتند و بالاجبار خود بار مى كشيدند و آنهايى كه در كوه هاى جنوب قاره سكونت كرده و به تمدن هاى بسيار پيشرفته رسيدند از لاماى شترمانند استفاده مى كردند. پس مى توان گفت كه نيازها انسان هوشمند را به استفاده بهينه از امكانات محيط اش رهنمون بوده اند. در جهتى ديگر، با شروع تمدن هاى دره نيل و بين النهرين و نهايتاً يونان، انسان هاى پرسشگرى پيدا شدند كه با تمركز روى مشاهدات خود، و يافتن نكات مشترك پرداختند. آنها با تشريح اين نكات مشترك به يافتن راه هاى مثبت و انتقال آنها به نسل هاى بعد، دانش ياscience عصر عتيق را بوجود آوردند. اينگونه دانش قديم به پيشرفت كشاورزى، ساختمان، راه و كشتى سازى، در ساخت و تبديل فلزات، دسترسى به ابزار جنگ، چينى آلات، رنگ و لعاب، عطريجات و زينت آلات و خلاصه، برآورى بسيارى از نياز هاى آن زمان كمك چندانى يارى نكرد.
حتى بعد ها براى ساخت باروت و يا سوزن مغناطيس، ساخت شيشه، توليد كاغذ و مركب نوشتن و غيره و باز هم خيلى جديدتر و نزديكتر به عصر ما، براى ساختن بناهاى عظيمى مانند مساجد، كاتيدرال هاى مسيحيان، قصر هاى شكوهمند، حتى تبديل شيشه به دوربين براى تماشاى ستارگان و يا كشتى هاى دشمن و... تنها از تجربيات استادكارانى استفاده شد كه هيچكدام از رموز رياضيات، شيمى، متالورژى، نحوه انتشار پرتو نور، مقاومت مصالح و... اطلاعى نداشتند در بسيارى از ادوارى كه استادكاران اين فنون را كشف كرده و به تكامل آنها مى پرداختند متفكرين جوامع پرتحرك آرام ننشسته بودند. آنها (از شرق خودى كه بگذريم) براى خود دانش موجود پيشينيان را از همه جا جمع آورى كردند، درباره آنها براساس مشاهدات جديد خود رساله هايى نوشتند، آنها را بين همطرازان توزيع و با تعامل با آنان با قدم هايى بطئى به دانش هايى همواره نوين دست يافتند. اما در آن زمان اين درك ها به ندرت مستقيماً راهگشاى فنون جديد شدند. براى مثال مى توان به قوانين سه گانه راهگشا و پراهميت و هنوز هم كاملاً مطرح نيوتن اشاره كرد كه هيچكدام از آنها به توليد ماشين بخار و يا در آن زمان فناورى هاى جديد منجر نشدند. در طول اين قرن ها، اين متفكرين توانستند از ميان مجموع دانش هايى كه از ارسطو و ديگران به آنها رسيده بود جنبه هاى تخيلى و فرضيات غيرقابل اثبات (يا در زمان خود هنوز غيرقابل اثبات) را جدا كرده و دانش جديد و دقيقى كه براساس تنظيم مشاهدات پديده هاى زيبا و قانونمند طبيعت پى ريزى شده بود را با لغت لاتينى ساينس يا علم از مفهومى عامى كه تحت عنوان دانش يا knowledge رواج دارد تفكيك نمايند.
حتى تا اواخر قرن 19 ميلادى، نه تنها دانش دانشگر ها به توليد فنون كمك شايانى نكرد، بلكه بالعكس پيشرفت دانش هميشه مديون فناورى بوده است. در اين مورد باز هم به عنوان مثال، اگر آن استادكار گمنام عينك ساز هلندى اساس دوربين سازى را گزارش نكرده بود گاليله هيچ وقت به اثبات فرضيات كوپرنيك و قراردادن خورشيد در مركز «جهان» بر اساس مشاهده ماه هاى مشترى دست نمى يافت. ولى گذشته هاى بسيار دور به كنار، در همين دوران معاصر هم كراراً شاهد كمك رسانى فناورى به توليد علم بوده ايم. اگرچه بسيارى از دستگاه ها و ابزار اندازه گيرى آزمايشگاهى بر اساس كشفياتى علمى ساخته شده اند ولى براى توليد انبوه آنها علم اغلب كاربردى نداشته است، اگرچه تحقيقات صنعتى هميشه اهميت ويژه اى داشته است. يك مثال از اينگونه، دستيابى به تكنولوژى دستگاه هاى مدرن NMR است كه با كمك هليوم مايع مغناطيس هاى فوق هادى ساخته مى شود كه كاربرد وسيع خود را هم اكنون در تشخيص پزشكى نيز يافته است و همين طور نيز در اندازه گيرى ها و تشخيص هاى صرفاً علمى در آزمايشگاه هاى شيمى، دارويى و بسيارى از رشته هاى علمى و عملى ديگر. آنچه كه بخصوص در اين مورد جالب است شروع ساخت و كاربرد بسيارى از جنبه هاى مختلف ساخت و كاربرد ابزار هاى رسيدن به دانش جديد در دانشكده هاى فيزيك، شيمى و پزشكى و... است. دانش آنها بعدها براى تكامل به بيرون از دانشگاه ها انتقال داده شده و بالاخره با بازگشت دادن محصول صنعتى آنها به دانشگاه تحقيقات جديد پيش مى رود.
در گذشته راه يافتن نتايج تحقيقات دانشگاهى به صنعت گاه ده ها سال گذر زمان لازم داشت و اغلب خود محقق دانشگاهى در طول عمر خود هيچ وقت كاربرد كشف خود را در محصولى صنعتى نمى ديد. امروزه اما، اغلب محققين موفق، همراه با نتايج خود براى تكامل و توليد يا كلاً به بيرون از دانشگاه مى روند و يا اينكه با حفظ شغل دانشگاهى، بين صنعت و دانشگاه دانش كسب شده را رد و بدل و بهينه مى نمايند. اگر تا اواخر قرن گذشته ميلادى محققين دانشگاهى هنوز هم مى توانستند تحقيقات خود را بدون تعامل با كاربرد آن دنبال كنند، امروزه نتايج مادى تحقيقات آنچنان براى همگان عيان، جذاب و پرسود شده است كه چه تامين كنندگان اعتبارات تحقيقاتى (بخش دولتى و يا خصوصى) و چه خود محقق ديگر بين تحقيقات محض دانشگاهى و تحقيقات كاربردى مرزى نمى بيند.
نتيجه
در جوامع پيشرفته امروزى مرز هاى كشف علم و كاربرد آن براى نفع جامعه آنقدر به هم نزديك شده اند كه ديگر سازمانى پيدا نمى شود اعتبارى را براى تحقيقات در اختيار پروژه اى بگذارد كه به ميزان معقولى اميد بازدهى اقتصادى در بر نداشته باشد. جالب نيز اينكه اعطاى جايزه نوبل شيمى سال 2002 به كويچى تاناكا Koichi Tanaka محقق ليسانسه شركت تجارى شيماتسو ژاپن بار ديگر نشان داد كه كاشف دانش هاى نوين علمى نه تنها به داشتن مدارك علمى و مدارج دانشگاهى نياز ندارد، بلكه ديگر كار علمى محدود و در انحصار دانشگاه ها و مراكز تحقيقات ملى كشور ها نيست. در صورت صحت برداشت هاى ارائه شده در اين نوشته، از آنچه كه در كانون هاى علم ممالك پيشرفته مى گذرد، مشخص است كه تعاريف جارى در كشورمان براى دانشمند، علم، فناورى و تحقيقات، آن طور كه از قلم همكار محترم برداشت مى شود اگرچه مسلماً مشروعيت خاص خود را دارد ولى با آنچه كه زيربناى تحقيقات علمى و يا فنى غرب را تشكيل مى دهد فرق اساسى دارد. حال آيا اينكه مى توانيم با مفاهيم بومى خود به پيشرفت مورد نياز براى بقا در جهان امروزى برسيم بحثى است جداگانه كه جاى خود را خواهد داشت.
منبع: شرق
محمد يلپانى
به دلايلى كه در زير مشخص خواهد شد فناورى مدرن از علم جدا شدنى نيست. لذا تعاريف اين دو واژه كنار هم آورده مى شوند. اين تفكيك ناپذيرى هميشه اين طور نبوده است. ساخت ابزار سنگى در عصر حجر مسلماً فقط فناورى بوده كه انسان سازنده آن هيچ اطلاعى از اجزاى تشكيل دهنده سنگ نداشته است. همين طور اختراع چرخ نيازى به درك مسائل اصطكاك و دانستن معادلات مربوطه نداشته است. نياز به انتقال بار و عدم توان حيوانات موجود براى حمل آن به اختراع آن انجاميد. وجود شتر و شرايط خاص اقليمى و استفاده از آنچه كه شناخته شده بود، قومى را بى نياز از چرخ مى كند و نه تنها از آن، بلكه همين طور از رسيدن به دانش پيشرفته ساختن جاده ها و پل ها. قومى ديگر كه شتر نداشت مجبور شد براى استفاده بهينه از اسب براى حمل بارهاى خود فناورى جاده و پل سازى را به تكامل رساند. اقوام بومى آمريكا تا قبل از ورود اسپانيايى ها حتى چرخ را نمى شناختند. آنها كه در شمال اين قاره بودند هيچ حيوانى در اختيار نداشتند و بالاجبار خود بار مى كشيدند و آنهايى كه در كوه هاى جنوب قاره سكونت كرده و به تمدن هاى بسيار پيشرفته رسيدند از لاماى شترمانند استفاده مى كردند. پس مى توان گفت كه نيازها انسان هوشمند را به استفاده بهينه از امكانات محيط اش رهنمون بوده اند. در جهتى ديگر، با شروع تمدن هاى دره نيل و بين النهرين و نهايتاً يونان، انسان هاى پرسشگرى پيدا شدند كه با تمركز روى مشاهدات خود، و يافتن نكات مشترك پرداختند. آنها با تشريح اين نكات مشترك به يافتن راه هاى مثبت و انتقال آنها به نسل هاى بعد، دانش ياscience عصر عتيق را بوجود آوردند. اينگونه دانش قديم به پيشرفت كشاورزى، ساختمان، راه و كشتى سازى، در ساخت و تبديل فلزات، دسترسى به ابزار جنگ، چينى آلات، رنگ و لعاب، عطريجات و زينت آلات و خلاصه، برآورى بسيارى از نياز هاى آن زمان كمك چندانى يارى نكرد.
حتى بعد ها براى ساخت باروت و يا سوزن مغناطيس، ساخت شيشه، توليد كاغذ و مركب نوشتن و غيره و باز هم خيلى جديدتر و نزديكتر به عصر ما، براى ساختن بناهاى عظيمى مانند مساجد، كاتيدرال هاى مسيحيان، قصر هاى شكوهمند، حتى تبديل شيشه به دوربين براى تماشاى ستارگان و يا كشتى هاى دشمن و... تنها از تجربيات استادكارانى استفاده شد كه هيچكدام از رموز رياضيات، شيمى، متالورژى، نحوه انتشار پرتو نور، مقاومت مصالح و... اطلاعى نداشتند در بسيارى از ادوارى كه استادكاران اين فنون را كشف كرده و به تكامل آنها مى پرداختند متفكرين جوامع پرتحرك آرام ننشسته بودند. آنها (از شرق خودى كه بگذريم) براى خود دانش موجود پيشينيان را از همه جا جمع آورى كردند، درباره آنها براساس مشاهدات جديد خود رساله هايى نوشتند، آنها را بين همطرازان توزيع و با تعامل با آنان با قدم هايى بطئى به دانش هايى همواره نوين دست يافتند. اما در آن زمان اين درك ها به ندرت مستقيماً راهگشاى فنون جديد شدند. براى مثال مى توان به قوانين سه گانه راهگشا و پراهميت و هنوز هم كاملاً مطرح نيوتن اشاره كرد كه هيچكدام از آنها به توليد ماشين بخار و يا در آن زمان فناورى هاى جديد منجر نشدند. در طول اين قرن ها، اين متفكرين توانستند از ميان مجموع دانش هايى كه از ارسطو و ديگران به آنها رسيده بود جنبه هاى تخيلى و فرضيات غيرقابل اثبات (يا در زمان خود هنوز غيرقابل اثبات) را جدا كرده و دانش جديد و دقيقى كه براساس تنظيم مشاهدات پديده هاى زيبا و قانونمند طبيعت پى ريزى شده بود را با لغت لاتينى ساينس يا علم از مفهومى عامى كه تحت عنوان دانش يا knowledge رواج دارد تفكيك نمايند.
حتى تا اواخر قرن 19 ميلادى، نه تنها دانش دانشگر ها به توليد فنون كمك شايانى نكرد، بلكه بالعكس پيشرفت دانش هميشه مديون فناورى بوده است. در اين مورد باز هم به عنوان مثال، اگر آن استادكار گمنام عينك ساز هلندى اساس دوربين سازى را گزارش نكرده بود گاليله هيچ وقت به اثبات فرضيات كوپرنيك و قراردادن خورشيد در مركز «جهان» بر اساس مشاهده ماه هاى مشترى دست نمى يافت. ولى گذشته هاى بسيار دور به كنار، در همين دوران معاصر هم كراراً شاهد كمك رسانى فناورى به توليد علم بوده ايم. اگرچه بسيارى از دستگاه ها و ابزار اندازه گيرى آزمايشگاهى بر اساس كشفياتى علمى ساخته شده اند ولى براى توليد انبوه آنها علم اغلب كاربردى نداشته است، اگرچه تحقيقات صنعتى هميشه اهميت ويژه اى داشته است. يك مثال از اينگونه، دستيابى به تكنولوژى دستگاه هاى مدرن NMR است كه با كمك هليوم مايع مغناطيس هاى فوق هادى ساخته مى شود كه كاربرد وسيع خود را هم اكنون در تشخيص پزشكى نيز يافته است و همين طور نيز در اندازه گيرى ها و تشخيص هاى صرفاً علمى در آزمايشگاه هاى شيمى، دارويى و بسيارى از رشته هاى علمى و عملى ديگر. آنچه كه بخصوص در اين مورد جالب است شروع ساخت و كاربرد بسيارى از جنبه هاى مختلف ساخت و كاربرد ابزار هاى رسيدن به دانش جديد در دانشكده هاى فيزيك، شيمى و پزشكى و... است. دانش آنها بعدها براى تكامل به بيرون از دانشگاه ها انتقال داده شده و بالاخره با بازگشت دادن محصول صنعتى آنها به دانشگاه تحقيقات جديد پيش مى رود.
در گذشته راه يافتن نتايج تحقيقات دانشگاهى به صنعت گاه ده ها سال گذر زمان لازم داشت و اغلب خود محقق دانشگاهى در طول عمر خود هيچ وقت كاربرد كشف خود را در محصولى صنعتى نمى ديد. امروزه اما، اغلب محققين موفق، همراه با نتايج خود براى تكامل و توليد يا كلاً به بيرون از دانشگاه مى روند و يا اينكه با حفظ شغل دانشگاهى، بين صنعت و دانشگاه دانش كسب شده را رد و بدل و بهينه مى نمايند. اگر تا اواخر قرن گذشته ميلادى محققين دانشگاهى هنوز هم مى توانستند تحقيقات خود را بدون تعامل با كاربرد آن دنبال كنند، امروزه نتايج مادى تحقيقات آنچنان براى همگان عيان، جذاب و پرسود شده است كه چه تامين كنندگان اعتبارات تحقيقاتى (بخش دولتى و يا خصوصى) و چه خود محقق ديگر بين تحقيقات محض دانشگاهى و تحقيقات كاربردى مرزى نمى بيند.
نتيجه
در جوامع پيشرفته امروزى مرز هاى كشف علم و كاربرد آن براى نفع جامعه آنقدر به هم نزديك شده اند كه ديگر سازمانى پيدا نمى شود اعتبارى را براى تحقيقات در اختيار پروژه اى بگذارد كه به ميزان معقولى اميد بازدهى اقتصادى در بر نداشته باشد. جالب نيز اينكه اعطاى جايزه نوبل شيمى سال 2002 به كويچى تاناكا Koichi Tanaka محقق ليسانسه شركت تجارى شيماتسو ژاپن بار ديگر نشان داد كه كاشف دانش هاى نوين علمى نه تنها به داشتن مدارك علمى و مدارج دانشگاهى نياز ندارد، بلكه ديگر كار علمى محدود و در انحصار دانشگاه ها و مراكز تحقيقات ملى كشور ها نيست. در صورت صحت برداشت هاى ارائه شده در اين نوشته، از آنچه كه در كانون هاى علم ممالك پيشرفته مى گذرد، مشخص است كه تعاريف جارى در كشورمان براى دانشمند، علم، فناورى و تحقيقات، آن طور كه از قلم همكار محترم برداشت مى شود اگرچه مسلماً مشروعيت خاص خود را دارد ولى با آنچه كه زيربناى تحقيقات علمى و يا فنى غرب را تشكيل مى دهد فرق اساسى دارد. حال آيا اينكه مى توانيم با مفاهيم بومى خود به پيشرفت مورد نياز براى بقا در جهان امروزى برسيم بحثى است جداگانه كه جاى خود را خواهد داشت.
منبع: شرق