• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عنايت ويژه امام علی (علیه السلام)

چاووش

متخصص بخش ادبیات
متفكر و فيلسوف بزرگ، حضرت علامه محمدتقي جعفري; در تابستان 1376 در جمع تعدادي از انديشمندان دربارة مهم‌ترين عامل موفقيت خويش در تحصيل علم و ترويج معارف نوراني اسلام و موفقيتي كه در شرح و تفسير نهج ‌البلاغه كسب نموده است، خاطره‌اي تكان‌دهنده و الهام‌بخش نقل فرمود كه براي تمامي مشتاقان سعادت و رستگاري آموزنده و مفيد فايده است:

اينجانب توفيقي را كه در زمينة تحصيل علوم و ترويج مباني ديني كسب كرده‌ام، از توجّه ويژه مولاي متقيان علي‌بن‌ابي‌طالب (علیه السلام) نسبت به خودم دارم.
در سال‌هاي جواني و اقامت در نجف اشرف در يك شب گرم تابستان به دليل گرماي بيش از اندازه و سختي اقامت در حجره، دعوت مؤمني را جهت پيوستن به جمع دوستاني كه در خانه آن شخص گرد آمده بودند، پذيرفتم. در آن جلسه، شخصي كه به طنزگويی، مزّاحي و نشاط‌بخشي در محفل دوستان معروف بود، طبق معمول به شوخي و بذله‌گويي پرداخت و اعلام داشت: من عكس زيبايِ «زن شايسته» يكي از كشورهاي اروپايي را كه در روزنامه ها چاپ شده را با خود آورده‌ام تا دوستان حاضر در جلسه ببينند و قضاوت كنند. آن شخص از دوستان جلسه درخواست كرد بدون تظاهر به دين‌داري و تقدس، هر كس پس از مشاهده عكس با صراحت و بدون تعارف بگويد که بين يك لحظه ملاقات و ديدار با اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) به طور حضوري و يك عمر ازدواج و زندگي با صاحب اين عكس، كدام يك را برمي‌گزيند؟
عكس آن زن را به نوبت به افراد نشان مي‌داد و افراد هم هر كدام به فراخور برداشت و سليقة خود از عكس نظري مي‌دادند. معمولاً افراد بيننده اظهار مي‌داشتند حضرت امير (علیه السلام) را كه ان‌شاء‌الله در لحظة مرگ و عالم برزخ از نزديك مي‌بينيم؛ اما در اين دنيا، زندگي با اين زن مفيد است!
من پنجمين نفر بودم. وقتي خواست عكس را به من نشان بدهد، طوفاني در قلبم به وجود آمد. بر خود لرزيدم و پيش خود گفتم چه آزمون حساس و بزرگي است! آيا به راستي سزاوار است لحظه‌اي ديدار با علي‌بن‌ابيطالب (علیه السلام)، آن بزرگ مرد الهي را با شهوات مبادله كنيم؟! بدون اين‌كه عكس را ببينم، از جا برخاستم و جلسه را ترك كردم. هرچند مورد اعتراض حاضران واقع شدم، اما اعتنايي نكردم و خود را با ناراحتي به حجره رساندم. در حجره را باز كردم، اما به دليل نامناسب بودن هوا داخل نشدم. روي پله نشستم، در حالي كه سرم را به ديوار تكيه داده بودم، به خواب رفتم.

ناگهان خود را در سالني نسبتاً بزرگ يافتم كه تعدادي از علماي گذشته حضور داشتند و در صدر جلسه تختي قرار داشت و حضرت مولا علي‌بن‌ابي‌طالب (سلام الله علیه) روي آن تخت نشسته بودند. قنبر غلام حضرت و مالك‌اشتر و... نيز همراه آن حضرت بودند. حضرت امير مرا مورد خطاب قرار داد و به نام به محضر خود فرا خواندند. با شوق وصف ناپذيري از جا برخاستم. لحظه‌اي خود را در آغوش آن حضرت ديدم. آن حضرت مرا مورد لطف و محبت قرار دادند. من نيز امام را با همان خصوصياتي كه در روايات خوانده بودم، ديدم و لذت بردم.
در همين حال بيدار شدم و متوجّه شدم از لحظه نشستن در كنار در حجره تا ملاقات و بيدار شدن چيزي حدود هشت دقيقه طول كشيده است. با حالتي وصف‌ناپذير خود را به جلسة آقايان رساندم و ديدم همه سرگرم همان عكس هستند. به آنان گفتم من نتيجة انتخابم را گرفتم. از آن لحظه به بعد، اين موفقيت‌ها در زندگي علمي نصيبم گشت.
 
بالا