الهه خورشید
متخصص بخش خانه و خانواده
تحقیقات در زمینه عوامل ایجاد کننده اضطراب اجتماعی محدوده گسترده ای را در بر می گیرد که از منظر علم اعصاب(neuroscience) گرفته تا منظر جامعه شناسی(sociology) این پدیده را بررسی می کند. محققین هنوز نمی توانند به طور دقیق عوامل ایجاد کننده این اختلال را مشخص کنند ولی تحقیقات نشان دهنده تاثیر همزمان عوامل ژنتیکی و شرایط اجتماعی در بروز این اختلال است.
عوامل ژنتیکی و خانوادگی
ثابت شده است که احتمال وجود اضطراب اجتماعی در بین افرادی که یکی از بستگان درجه اولشان به این اختلال مبتلاست 2 تا 3 برابر بیشتر از دیگران است. این مساله می تواند ناشی از عوامل ژنتیکی یا اکتساب فرد از طریق الگوگیری، آموزش و رفتار والدین باشد. مطالعه دوقلوها در خانوادههای جدا نشان داده است که اگر یکی از دوقلوها به اضطراب اجتماعی مبتلا باشد احتمال ابتلای نفر دوم نیز 30 تا 50 درصد بیش از مقدار متوسط است.
مطالعات دیگری نیز نشان داده است که والدین کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی خودشان نیز تمایل بیشتری به انزوا و تنهایی دارند و خجالتی بودن در والدین و کودکان ارتباط مستقیمی دارد. همچنین احتمال بروز این اختلال در نوجوانهایی که در دروه کودکی ارتباط عاطفی نامناسبی با مادر خود داشته اند و احساس امنیت عاطفی نمی کنند دو برابر افراد عادی است.
عوامل محیطی
یک تجربه ناموفق اجتماعی می تواند شروعی برای اضطراب اجتماعی باشد. . در حدود نصف مبتلایان وقوع یک ضربه روانی یا یک واقعه اجتماعی تحقیرآمیز با شروع یا بدتر شدن اضطراب اجتماعی مرتبط است.
همچنین اضطراب اجتماعی می تواند اثرات بلند مدت طرد شدن، نادیده گرفته شدن، آزار جسمی یا جنسی در دوره کودکی باشد. محافظت بیش اندازه والدین از کودکان(overprotection) و عدم اجازه بروز احساسات و هیجانات نیز در بروز این اختلال در بزرگسالی موثر است. مشکل در کسب مهارتهای اجتماعی نیز می تواند عامل تقویت کننده اضطراب اجتماعی باشد چرا که باعث کاهش اعتماد به نفس و ناتوانی در برقرار کردن ارتباطات اجتماعی موفق و اخذ واکنشهای مثبت و پذیرش از طرف دیگران می شود. هر چند برخی مطالعات این موضوع را رد می کند.
برخی دیگر از مطالعات این موضوع را تایید می کند. به هر حال در این مساله شک چندانی وجود ندارد که افراد مبتلا مهارتهای اجتماعی خود را ضعیف و ناکافی می دانند.
حتی اگر این مساله نقسی در ایجاد اضطراب اجتماعی نداشته باشد اضطراب و اجتناب از موقعیتهای اجتماعی در دراز مدت به کاهش مهارتهای اجتماعی فرد منجر میشود و به همین دلیل آموزش و تمرین مهارتهای اجتماعی می تواند برای مبتلایان مفید باشد. تاکید جامعه بر نیاز روز افزون به افرادی با تواناییهای اجتماعی بالا در مشاغل و ارتباطات می تواند بر افزایش شیوع اضطراب اجتماعی حداقل در بین نوجوانان کمک کند.
اضطراب اجتماعی در بین فرزندان خانواده هایی که محیط زندگی خود چندین بار تغییر داده اند بیشتر است.
ناشی از مصرف مواد
در حالیکه مصرف اتانول در ابتدا به اضطراب اجتماعی کمک می کند، سوء مصرف مقادیر زیاد الکل می تواند علائم اضطراب اجتماعی را بدتر کند یا در زمان مستی و یا در زمان ترک باعث ایجاد حملات اضطرابی شود. این اثر تنها به الکل مختص نمی شود بلکه ممکن است با سوء مصرف بلند مدت داروها و مواد دیگری که مکانیزم اثر مشابهی دارند مانند بنزودیازپینها که به عنوان آرامبخش تجویز می شوند نیز اتفاق بیافتد.
بنزودیازپینها اثر ضداضطراب دارند و می توانند در درمان کوتاه مدت اضطراب شدید موثر باشند. بنزودیازپینها معمولاً بسیار امن هستند با این وجود انجمن جهانی اضطراب استفاده بلند مدت از بنزودیازپینها را برای درمان اضطراب توصیه نمی کند چرا که استفاده بلند مدت آن می تواند اثرات منفی ای شامل تحمل دارویی(tolerance)، تخریب ادراک و حافظه، وابستگی فیزیکی و سندرم ترک(discontinuation syndrome) را ایجاد کند.
هرچند استفاده از داروهای ضدافسردگی در درمان اضطراب بسیار رایج شده است بنزودیازپینها به دلیل کارایی بسیار بالا، شروع سریع اثرات درمانی و اثرات جانبی مطلوبتر همچنان به عنوان یکی از ردههای اصلی درمانی مورد استفاده قرار می گیرند.
در مجموع قطع ناگهانی الکل یا داروهایی مثل بنزودیازپینها و آگونیستهای دوپامین می تواند به بدتر شدن اضطراب اجتماعی منجر شود. به همین دلیل قطع تدریجی(taper down) این داروها توصیه می شود. برخی مطالعات نیز نشان داده اند برخی داروهای آنتی سایکوتیک(antipsychotic) و آنتاگونیستهای دوپامین مثل هالوپریدول ممکن است در افراد غیرمبتلا علائم اضطراب اجتماعی ایجاد کند.
عوامل ژنتیکی و خانوادگی
ثابت شده است که احتمال وجود اضطراب اجتماعی در بین افرادی که یکی از بستگان درجه اولشان به این اختلال مبتلاست 2 تا 3 برابر بیشتر از دیگران است. این مساله می تواند ناشی از عوامل ژنتیکی یا اکتساب فرد از طریق الگوگیری، آموزش و رفتار والدین باشد. مطالعه دوقلوها در خانوادههای جدا نشان داده است که اگر یکی از دوقلوها به اضطراب اجتماعی مبتلا باشد احتمال ابتلای نفر دوم نیز 30 تا 50 درصد بیش از مقدار متوسط است.
مطالعات دیگری نیز نشان داده است که والدین کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی خودشان نیز تمایل بیشتری به انزوا و تنهایی دارند و خجالتی بودن در والدین و کودکان ارتباط مستقیمی دارد. همچنین احتمال بروز این اختلال در نوجوانهایی که در دروه کودکی ارتباط عاطفی نامناسبی با مادر خود داشته اند و احساس امنیت عاطفی نمی کنند دو برابر افراد عادی است.
عوامل محیطی
یک تجربه ناموفق اجتماعی می تواند شروعی برای اضطراب اجتماعی باشد. . در حدود نصف مبتلایان وقوع یک ضربه روانی یا یک واقعه اجتماعی تحقیرآمیز با شروع یا بدتر شدن اضطراب اجتماعی مرتبط است.
همچنین اضطراب اجتماعی می تواند اثرات بلند مدت طرد شدن، نادیده گرفته شدن، آزار جسمی یا جنسی در دوره کودکی باشد. محافظت بیش اندازه والدین از کودکان(overprotection) و عدم اجازه بروز احساسات و هیجانات نیز در بروز این اختلال در بزرگسالی موثر است. مشکل در کسب مهارتهای اجتماعی نیز می تواند عامل تقویت کننده اضطراب اجتماعی باشد چرا که باعث کاهش اعتماد به نفس و ناتوانی در برقرار کردن ارتباطات اجتماعی موفق و اخذ واکنشهای مثبت و پذیرش از طرف دیگران می شود. هر چند برخی مطالعات این موضوع را رد می کند.
برخی دیگر از مطالعات این موضوع را تایید می کند. به هر حال در این مساله شک چندانی وجود ندارد که افراد مبتلا مهارتهای اجتماعی خود را ضعیف و ناکافی می دانند.
حتی اگر این مساله نقسی در ایجاد اضطراب اجتماعی نداشته باشد اضطراب و اجتناب از موقعیتهای اجتماعی در دراز مدت به کاهش مهارتهای اجتماعی فرد منجر میشود و به همین دلیل آموزش و تمرین مهارتهای اجتماعی می تواند برای مبتلایان مفید باشد. تاکید جامعه بر نیاز روز افزون به افرادی با تواناییهای اجتماعی بالا در مشاغل و ارتباطات می تواند بر افزایش شیوع اضطراب اجتماعی حداقل در بین نوجوانان کمک کند.
اضطراب اجتماعی در بین فرزندان خانواده هایی که محیط زندگی خود چندین بار تغییر داده اند بیشتر است.
ناشی از مصرف مواد
در حالیکه مصرف اتانول در ابتدا به اضطراب اجتماعی کمک می کند، سوء مصرف مقادیر زیاد الکل می تواند علائم اضطراب اجتماعی را بدتر کند یا در زمان مستی و یا در زمان ترک باعث ایجاد حملات اضطرابی شود. این اثر تنها به الکل مختص نمی شود بلکه ممکن است با سوء مصرف بلند مدت داروها و مواد دیگری که مکانیزم اثر مشابهی دارند مانند بنزودیازپینها که به عنوان آرامبخش تجویز می شوند نیز اتفاق بیافتد.
بنزودیازپینها اثر ضداضطراب دارند و می توانند در درمان کوتاه مدت اضطراب شدید موثر باشند. بنزودیازپینها معمولاً بسیار امن هستند با این وجود انجمن جهانی اضطراب استفاده بلند مدت از بنزودیازپینها را برای درمان اضطراب توصیه نمی کند چرا که استفاده بلند مدت آن می تواند اثرات منفی ای شامل تحمل دارویی(tolerance)، تخریب ادراک و حافظه، وابستگی فیزیکی و سندرم ترک(discontinuation syndrome) را ایجاد کند.
هرچند استفاده از داروهای ضدافسردگی در درمان اضطراب بسیار رایج شده است بنزودیازپینها به دلیل کارایی بسیار بالا، شروع سریع اثرات درمانی و اثرات جانبی مطلوبتر همچنان به عنوان یکی از ردههای اصلی درمانی مورد استفاده قرار می گیرند.
در مجموع قطع ناگهانی الکل یا داروهایی مثل بنزودیازپینها و آگونیستهای دوپامین می تواند به بدتر شدن اضطراب اجتماعی منجر شود. به همین دلیل قطع تدریجی(taper down) این داروها توصیه می شود. برخی مطالعات نیز نشان داده اند برخی داروهای آنتی سایکوتیک(antipsychotic) و آنتاگونیستهای دوپامین مثل هالوپریدول ممکن است در افراد غیرمبتلا علائم اضطراب اجتماعی ایجاد کند.