*-*-*-*-**-* -*-*-**-* -*-*-**-* -*-*-*
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] ويژه نامه عيد سعيد غديرخم
�عيد بر عاشقان مبارک باد �
� عاشقان عيدتان مبارک باد �
همنوا با رسول الله (ص)،
روز عيد غدير با نوای
�علی ولی الله�
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
الحمدلله الذی جعل کمال دينه وتمام نعمته بولايه مولا
اميرالمومنين علی بن ابی طالب عليهم السلام
دشت غوغا بود، غوغا بود، غوغا در غدير
موج مىزد سيل مردم، مثل دريا در غدير
تشنگيها بود و توفان بود و شن بود و غبار
محشرى از هر چه با خود داشت صحرا، در غدير
كاروان آرام و بى تشويش لنگر مىگرفت
تا بگيرد كاروان سالارشان جا در غدير
گردها خوابيد كم كم، كاروان خاموش شد
تا پيمبر خود چه خواهد گفت آيا در غدير!
تا افق انبوه مردان صحارى بود و دشت
و سكوتى، تا كند آن مرد لب وا در غدير
مرد اما با نگاهى گرم در چشمان شوق
جستجو مىكرد محبوبش على را در غدير
پس به مردان عرب فرمود: �بعد از من على است
هر كه من مولاى اويم اوست مولا در غدير�
گردها خوابيده بود و كاروان خاموش بود
خوانده مىشد انتهاى قصه ما در غدير
در شكوه كاروان آن روز با آهنگ زنگ
بى گمان بارى رقم مىخورد فردا در غدير
اى فراموشان باطل! سر به پايين افكنيد!
چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير
حيف! اما كاروان منزل به منزل می گذشت
كسى كه بت شكند بر فراز دوش نبى
براى حفظ خلافت زهر كسى اولاست
گواه من به خلافت همان وجود على است
كه آفتاب به تأييد آفتاب گو است
به ديدگان خدابين مرتضى سوگند!
كسى كه غير على ديد، ديدهاش اعماست
ثواب نيست، ثوابى كه بى ولاى على است
نماز نيست، نمازى كه بى على برپاست
به صد هزار زبان، روح مصطفى گويد:
كهاى تمامى امت على امام شماست!
من و جدا شدن از مرتضى! خدا نكند!
كه هر كه گشت جدا از على، جدا ز خداست
مگر نگفت نبى: با هم اند حق و على
اگر على نبود در ميانه، حق تنهاست
تمام قرآن در حمدو، حمد �بسم الله�
تمام بسمله در �با�، على چو نقطه باست
الا كسى كه تو را از على جدا كردند!
پناهگاه تو در آفتاب حشر كجاست ؟
مرا به روز قيامت به خلد كارى نيست
بهشت من همه در صورت على پيداست
على ولى خدا بود پيش از آنكه خداى
به حرف �كن� همه كائنات را آراست
خدا براى على خلق كرد عالم را
چنان كه خلقت او را براى خود مىخواست
تمام عالم ايجاد بى وجود على
بسان كشتى بى ناخداى، در درياست
اگر قصيده �ميثم� بود صد و ده بيت
كه در عدد، صد و ده نام آن ولى خداست
فضايلى است على را كه گفتن هر يك
نيازمند هزاران قصيده غر است