اکثر ما، افرادی که مدام از زمین و زمان شکایت می کنند را دیده ایم. شکایت کردن و غر زدن یک رفتار منفی است که بیش از همه خود شخص را آزار می دهد. هرچه بیشتر از اوضاع اطراف شکایت کنید ، در واقع انرژی بیشتری برای جذب آنچه که در مورد آن غر می زدید ، در شما ایجاد می شود.
شاید مهم ترین گام در ترک عادت ناپسند «شکایت کردن و غر زدن»، از بین بردن این رفتار در شخصیت تان باشد. یک اشتباه رایج افرادی با این خصوصیات اخلاقی، آن است که آنها خود را با افکار منفی تراوش شده از ذهنشان می شناسند و در واقع خود را معادل با این افکار فرض می کنند. چنین شخصی می پذیرد که:«من می دانم که مسئول افکارم هستم اما نمی دانم که چگونه این افکار منفی را از ذهنم دور کرده و مرتباً به آنها فکر نکنم.» این شبیه به حرکت در مسیری مستقیم و درست به سمتی خاص است. اما در راه موانعی هم وجود دارد. پذیرفتن مسوولیت افکار، کار خوبی است، اما نه به این قیمت که افکار منفی را جزئی از شخصیت خود دانسته و در انتها خود را مقصر بدانید و همواره احساس بدی داشته باشید.
من این افکار منفی را که به ذهنم می رسند تشخیص می دهم اما این افکار، «من» نیستم، بلکه با افزایش آگاهی و هوشیاری می توانم این افکار را با تفکرات مثبت جایگزین کنم.
شاید بهتر باشد این جمله را با خود تکرار کنید: « من این افکار منفی را که به ذهنم می رسند تشخیص می دهم اما این افکار، «من» نیستم، بلکه با افزایش آگاهی و هوشیاری می توانم این افکار را با تفکرات مثبت جایگزین کنم.» شما توان تغییر افکارتان را دارید اما باید خود را از دام به گردن گرفتن تقصیرات رها کنید. بدانید که وقتی این افکار به ذهن شما سرازیر می شوند ، در واقع آنها جزو شخصیت شما نیستند بلکه شما نسبت به این جریان آگاهید نه این که داخل این جریان باشید.
اگر چه افکار شما، خود شما نیستند ، اما اگر شما این افکار را بارها و بارها تکرار کنید آنها جزء وسیعی از مغزتان را تصرف می کنند. تقریباً می توان گفت که ما در واقع به همان افکار غالبمان تبدیل می شویم اما به نظر می رسد که تبدیل شدن به این افکار غالب کمی طول می کشد.
تصور کنید غذایی که می خورید چگونه شرایط بدنتان را کنترل می کند. وعده های غذایی روی روان شما اثر می گذارد و بنابراین اگر شما این نوع غذا را بارها و بارها بخورید ، تاثیر عمده ای روی بدنتان خواهد گذاشت و بدن شما مرتباً در پی غذاهای مشابهی خواهد بود. به هر حال، بدنتان جدا از غذاهایی است که می خورید و شما هنوز برای تغییر آنچه می خورید آزاد هستید و می توانید با تغییر نوع غذای مصرفی، روح و روان خود را تغییر دهید. این نکته، دلیل اعتیادآور بودن افکار منفی است.
اگر شما مرتباً افکار منفی داشته باشید ذهنتان به آن عادت کرده و به دنبال ورودی های مشابهی می گردد.
عصب های شما یاد می گیرند که به دنبال اتفاقات منفی باشند و شما کم کم تبدیل به یک جذب کننده اتفاقات منفی می شوید.
فرار از این وضعیت، سخت است چرا که خود شما آن را دایمی کرده اید ، هر کسی که خود را اسیر افکار منفی کرده به خوبی این نکته را می داند. تجربیات منفی شما، توقعات منفی تان را تغذیه می کند و این موجب جذب تجربیات منفی جدید می شود. در واقع بیشتر کسانی که در این الگو وارد می شوند هرگز در کل زندگیشان از آن فرار نمی کنند. چرا که فرار از یک چنین موقعیتی بسیار سخت است. حتی اگر آنها در مقابل افکار منفی شان توبیخ و سرزنش شوند، به طور ناخودآگاه آن را به وسیله ادامه دادن این افکار جاودانه می سازند. اگر شما به خود به خاطر افکار منفی سرکوفت بزنید در حقیقت به جای شکستن این الگو به سادگی آن را تقویت خواهید کرد.
همان طور که دیدید راه حل واقعی برای خلاصی از «شکایت کردن مداوم»، قبول مسوولیت است. شما باید به دنیا بگویید که «من مسوولیت همه تجربیاتم را می پذیرم.»
بیشتر افرادی که در این دام گرفتار شده اند تا وقتی که آگاهی هایشان ارتقاء نیابد در این دام خواهند ماند. آنها باید بفهمند که گرفتار شده اند و ادامه جنگ با افکار منفی شان تا وقتی که آن را جزئی از شخصیت شان می دانند یک جنگ بدون پیروزی است. در نتیجه، بهترین راه حل، توقف مبارزه و رها کردن افکار است. به جای مقاومت در برابر افکار منفی، حضور این افکار را تصدیق کرده و بپذیرید ، این نکته حقیقتاً باعث اثرگذاری در افزایش سطح آگاهی شما می شود. شما در واقع می توانید یاد بگیرید که افکار منفی خود را غافلگیر کنیدو بر آنها برتری یابید ، به آنها اجازه دهید که باشند اما با آنها شناخته نشوید زیرا آنها افکار شما هستند نه خود شما، با آنها از دید یک مشاهده کننده برخورد کنید. دلیل این که شما هم اکنون در الگوی افکار منفی گرفتار شده اید این است که در مراحلی از زندگی، خودتان آنها را انتخاب کرده اید ، شما پذیرفتن کامل مسوولیت هر چیز در واقعیت را بد می دانید. پس افکارتان را بر علیه خود استفاده می کنید تا از مسوولیت فرار کنید و ماندن در الگوی منفی را ادامه خواهید داد تا وقتی که آماده پذیرش مسوولیت شوید.
همان طور که دیدید راه حل واقعی برای خلاصی از «شکایت کردن مداوم»، قبول مسوولیت است. شما باید به دنیا بگویید که «من مسوولیت همه تجربیاتم را می پذیرم.»
در اینجا مثال هایی در خصوص مفهوم پذیرش مسوولیت آورده شده است:
۱- اگر من ناراحتم، به خاطر این است که خودم آن را خلق کرده ام.
۲- اگر مشکلی در دنیا وجود دارد که مرا آزار می دهد من مسوول از بین بردن آن هستم.
۳- اگر کسی نیازمند است، من مسوول کمک به او هستم.
۴- اگر من چیزی را می خواهم، به دست آوردنش خودم هستم.
۵- اگر من افراد خاصی را در زندگیم می خواهم باید آنها را به سمت خود جذب کرده و آنها را به بودن با خودم تشویق کنم.
۶- اگر من شرایط کنونی خود را دوست ندارم، باید به آن پایان دهم.
امتحان کنید ،حتما موفق می شوید…
شاید مهم ترین گام در ترک عادت ناپسند «شکایت کردن و غر زدن»، از بین بردن این رفتار در شخصیت تان باشد. یک اشتباه رایج افرادی با این خصوصیات اخلاقی، آن است که آنها خود را با افکار منفی تراوش شده از ذهنشان می شناسند و در واقع خود را معادل با این افکار فرض می کنند. چنین شخصی می پذیرد که:«من می دانم که مسئول افکارم هستم اما نمی دانم که چگونه این افکار منفی را از ذهنم دور کرده و مرتباً به آنها فکر نکنم.» این شبیه به حرکت در مسیری مستقیم و درست به سمتی خاص است. اما در راه موانعی هم وجود دارد. پذیرفتن مسوولیت افکار، کار خوبی است، اما نه به این قیمت که افکار منفی را جزئی از شخصیت خود دانسته و در انتها خود را مقصر بدانید و همواره احساس بدی داشته باشید.
من این افکار منفی را که به ذهنم می رسند تشخیص می دهم اما این افکار، «من» نیستم، بلکه با افزایش آگاهی و هوشیاری می توانم این افکار را با تفکرات مثبت جایگزین کنم.
شاید بهتر باشد این جمله را با خود تکرار کنید: « من این افکار منفی را که به ذهنم می رسند تشخیص می دهم اما این افکار، «من» نیستم، بلکه با افزایش آگاهی و هوشیاری می توانم این افکار را با تفکرات مثبت جایگزین کنم.» شما توان تغییر افکارتان را دارید اما باید خود را از دام به گردن گرفتن تقصیرات رها کنید. بدانید که وقتی این افکار به ذهن شما سرازیر می شوند ، در واقع آنها جزو شخصیت شما نیستند بلکه شما نسبت به این جریان آگاهید نه این که داخل این جریان باشید.
اگر چه افکار شما، خود شما نیستند ، اما اگر شما این افکار را بارها و بارها تکرار کنید آنها جزء وسیعی از مغزتان را تصرف می کنند. تقریباً می توان گفت که ما در واقع به همان افکار غالبمان تبدیل می شویم اما به نظر می رسد که تبدیل شدن به این افکار غالب کمی طول می کشد.
تصور کنید غذایی که می خورید چگونه شرایط بدنتان را کنترل می کند. وعده های غذایی روی روان شما اثر می گذارد و بنابراین اگر شما این نوع غذا را بارها و بارها بخورید ، تاثیر عمده ای روی بدنتان خواهد گذاشت و بدن شما مرتباً در پی غذاهای مشابهی خواهد بود. به هر حال، بدنتان جدا از غذاهایی است که می خورید و شما هنوز برای تغییر آنچه می خورید آزاد هستید و می توانید با تغییر نوع غذای مصرفی، روح و روان خود را تغییر دهید. این نکته، دلیل اعتیادآور بودن افکار منفی است.
اگر شما مرتباً افکار منفی داشته باشید ذهنتان به آن عادت کرده و به دنبال ورودی های مشابهی می گردد.
عصب های شما یاد می گیرند که به دنبال اتفاقات منفی باشند و شما کم کم تبدیل به یک جذب کننده اتفاقات منفی می شوید.
فرار از این وضعیت، سخت است چرا که خود شما آن را دایمی کرده اید ، هر کسی که خود را اسیر افکار منفی کرده به خوبی این نکته را می داند. تجربیات منفی شما، توقعات منفی تان را تغذیه می کند و این موجب جذب تجربیات منفی جدید می شود. در واقع بیشتر کسانی که در این الگو وارد می شوند هرگز در کل زندگیشان از آن فرار نمی کنند. چرا که فرار از یک چنین موقعیتی بسیار سخت است. حتی اگر آنها در مقابل افکار منفی شان توبیخ و سرزنش شوند، به طور ناخودآگاه آن را به وسیله ادامه دادن این افکار جاودانه می سازند. اگر شما به خود به خاطر افکار منفی سرکوفت بزنید در حقیقت به جای شکستن این الگو به سادگی آن را تقویت خواهید کرد.
همان طور که دیدید راه حل واقعی برای خلاصی از «شکایت کردن مداوم»، قبول مسوولیت است. شما باید به دنیا بگویید که «من مسوولیت همه تجربیاتم را می پذیرم.»
بیشتر افرادی که در این دام گرفتار شده اند تا وقتی که آگاهی هایشان ارتقاء نیابد در این دام خواهند ماند. آنها باید بفهمند که گرفتار شده اند و ادامه جنگ با افکار منفی شان تا وقتی که آن را جزئی از شخصیت شان می دانند یک جنگ بدون پیروزی است. در نتیجه، بهترین راه حل، توقف مبارزه و رها کردن افکار است. به جای مقاومت در برابر افکار منفی، حضور این افکار را تصدیق کرده و بپذیرید ، این نکته حقیقتاً باعث اثرگذاری در افزایش سطح آگاهی شما می شود. شما در واقع می توانید یاد بگیرید که افکار منفی خود را غافلگیر کنیدو بر آنها برتری یابید ، به آنها اجازه دهید که باشند اما با آنها شناخته نشوید زیرا آنها افکار شما هستند نه خود شما، با آنها از دید یک مشاهده کننده برخورد کنید. دلیل این که شما هم اکنون در الگوی افکار منفی گرفتار شده اید این است که در مراحلی از زندگی، خودتان آنها را انتخاب کرده اید ، شما پذیرفتن کامل مسوولیت هر چیز در واقعیت را بد می دانید. پس افکارتان را بر علیه خود استفاده می کنید تا از مسوولیت فرار کنید و ماندن در الگوی منفی را ادامه خواهید داد تا وقتی که آماده پذیرش مسوولیت شوید.
همان طور که دیدید راه حل واقعی برای خلاصی از «شکایت کردن مداوم»، قبول مسوولیت است. شما باید به دنیا بگویید که «من مسوولیت همه تجربیاتم را می پذیرم.»
در اینجا مثال هایی در خصوص مفهوم پذیرش مسوولیت آورده شده است:
۱- اگر من ناراحتم، به خاطر این است که خودم آن را خلق کرده ام.
۲- اگر مشکلی در دنیا وجود دارد که مرا آزار می دهد من مسوول از بین بردن آن هستم.
۳- اگر کسی نیازمند است، من مسوول کمک به او هستم.
۴- اگر من چیزی را می خواهم، به دست آوردنش خودم هستم.
۵- اگر من افراد خاصی را در زندگیم می خواهم باید آنها را به سمت خود جذب کرده و آنها را به بودن با خودم تشویق کنم.
۶- اگر من شرایط کنونی خود را دوست ندارم، باید به آن پایان دهم.
امتحان کنید ،حتما موفق می شوید…
منبع : چهار دیواری