غزل طنز مسافرت عید
سال نو مبارک و امیدوارم سال خوبی باشد برای همه. یک غزل طنز عیدانه تقدیمتان:
به منظور صفا و عشق و حالی! / سفر رفتیم یک شهر شمالی
هوای شهر ما آلوده بود و / هوای شهر آن ها بود عالی!
پتو و سفره را برداشت مادر / پدر هم توی دستش بود قالی
برای مشاهده تصویر اصلی اینجا کلیک کنید 450x293px.
لب دریا رسیدیم و نشستیم / به سختی جور شد یک جای خالی!
نشد یک خانه یا ویلا بگیریم! / ( دلیلش نیست اصلا ضعف مالی!)
برای مشاهده تصویر اصلی اینجا کلیک کنید 450x295px.
دو ساعت بعد داداش بزرگم / خرید از سوپری پاچین و بالی!
من و داداش دیگر هم در این حین / به فکر گوجه بودیم و زغالی!
بگویم با شما چیزی که دیدم / نباشد حرف من هرگز خیالی
عزیزی بر سر خود روسری داشت! / یکی هم داشت یک مقدار شالی!
به پای عده ای شلوارک شیک! / و طرحش گل گلی یا خال خالی!
یکی قلیان لیمو می کشید و / یکی دنبال طعم پرتقالی!
صدای ضبط ماشینی بلند و / گروهی هم شده حالی به حالی!
برای مشاهده تصویر اصلی اینجا کلیک کنید 450x293px.
و دریا بود تیره از کثیفی! / و ساحل هم شبیه آشغالی!
تمام نرخ ها چندین برابر / به طوری که مخم کرد اتصالی!
ولی با این همه از بهر سوغات / خریدم یک عدد ظرف سفالی
یقین دارم حسابی سود کرده / به جز آلوچه ای، مرد بلالی!
خیابان در خیابان بود ماشین / چه ایرانی، چه چینی، چه نپالی!!
به جان مادرم دریا ندیدم / ز فرط جمعیت در آن حوالی.
شعر از: "امیرحسین خوش حال"
به منظور صفا و عشق و حالی! / سفر رفتیم یک شهر شمالی
هوای شهر ما آلوده بود و / هوای شهر آن ها بود عالی!
پتو و سفره را برداشت مادر / پدر هم توی دستش بود قالی
برای مشاهده تصویر اصلی اینجا کلیک کنید 450x293px.
لب دریا رسیدیم و نشستیم / به سختی جور شد یک جای خالی!
نشد یک خانه یا ویلا بگیریم! / ( دلیلش نیست اصلا ضعف مالی!)
برای مشاهده تصویر اصلی اینجا کلیک کنید 450x295px.
دو ساعت بعد داداش بزرگم / خرید از سوپری پاچین و بالی!
من و داداش دیگر هم در این حین / به فکر گوجه بودیم و زغالی!
بگویم با شما چیزی که دیدم / نباشد حرف من هرگز خیالی
عزیزی بر سر خود روسری داشت! / یکی هم داشت یک مقدار شالی!
به پای عده ای شلوارک شیک! / و طرحش گل گلی یا خال خالی!
یکی قلیان لیمو می کشید و / یکی دنبال طعم پرتقالی!
صدای ضبط ماشینی بلند و / گروهی هم شده حالی به حالی!
برای مشاهده تصویر اصلی اینجا کلیک کنید 450x293px.
و دریا بود تیره از کثیفی! / و ساحل هم شبیه آشغالی!
تمام نرخ ها چندین برابر / به طوری که مخم کرد اتصالی!
ولی با این همه از بهر سوغات / خریدم یک عدد ظرف سفالی
یقین دارم حسابی سود کرده / به جز آلوچه ای، مرد بلالی!
خیابان در خیابان بود ماشین / چه ایرانی، چه چینی، چه نپالی!!
به جان مادرم دریا ندیدم / ز فرط جمعیت در آن حوالی.
شعر از: "امیرحسین خوش حال"