baroon
متخصص بخش ادبیات
غزل پست مدرن
دکترسیّدمهدی موسوی
پیش از آغاز بحث باید این نکته را مدّ نظر قرار داد که هر گونه بحث جزئی نگرانه پیرامون ویژگی ها و جبههگیری های این جریان، به نوعی« پست مدرن» بودن آن را زیر سؤال میبرد، زیرا با این نوع نگرش هر گونه تعریف و خط کشی به مطلقگرایی دست می زند و سعی میکند از کلمات تعریف یکسانی برای رسیدن به محتوای خاصّی ارائه دهد که به نظم حاکم بر دنیای مدرن میانجامد. مسلّما این جریان نمیخواهد با شکستن ساختارهای دنیای مدرن، خود به ساختاری مستبدّانهتر، تن دردهد و نوعی فرار وایت را بر عملکرد شعر حاکم کند. پس در واقع آنچه در اینجا گفته خواهد شد به نوعی تبیین یک سری از ویژگی هایی است که بر تعداد کثیری از غزل های پست مدرن امروز حاکم است و به نوعی استخراج حکمی استقرایی از تعداد محدودی داده است که مطمئناً بسیاری از حرف ها را ناگفته خواهد گذاشت و به طور یقین بسیاری از غزل های پست مدرن وجود دارند که فاقد ویژگی های مذکور هستند؛ به عنوان مثال در سینما فیلم های «دیوید لینچ» و «استیون اسپیلبرگ» را با تمام تفاوت ها ـ از نوع نگاه گرفته تا گونه اجرا ـ پست مدرن مینامند و اعتقاد دارند هر کدام به پارهای از دغدغههای پست مدرنیسم توجه بیشتری مبذول داشته است.۱
البتّه در اینجا چند نکته وجود دارد که من در مقالههای قبلی ام بارها به آن اشاره کردهام، امّا ذکر آن گریزناپذیر نشان میدهد:
نخست آن که در ترکیب «غزل پست مدرن» واژه ی «غزل» به عنوان مجاز جزء از کلّ تمام قوالب کلاسیک و معتقد به چهارچوب قرار گرفته است. پس با این تعریف تمامی آنچه ما در این بحث پیگیری میکنیم، میتواند در قوالبی، مثل : مثنوی، قصیده و… رخ دهد.
استفاده از «غزل» و اجتناب از به کار بردن کلمه « شعر کلاسیک» بدین سبب است که به طور مثال اگر گفته شود: «شعر کلاسیک پست مدرن! » به خاطر پارادوکس ایجاد شده شعر کلاسیک به جای آن که معنای قوالب کلاسیک را اعاده کند، فلسفه و نوع نگاه دنیای کلاسیک را به ذهن متبادر میکند که به هیچ وجه مقصود ما نیست.
دیگر آن که نباید فراموش کرد که «غزل پست مدرن» اصلا پست مدرن نیست، بلکه در واقع بیان یک وضعیّت پسامدرن با استفاده از ابزارهای مدرن است. یعنی بسیاری از ویژگی های حاکم بر این نوع شعر از اصول دنیای مدرن هستند و در اینجا تفکّر موجود به نوعی در تضاد با ابزار و دنیای پیرامون قرار گرفته است.
این دقیقاً وضعیّت انسان پست مدرن امروز است که در جهانی زندگی میکند که موج صنعتی و مدرنیسم غالب شده و تعارض ها و روانپریشی این انسان[با تجربه این دوگانگی] موضوع بیشتر غزل های پست مدرن است.
پس در واقع اگر ما به تلفیق آگاهانه ی دو تفکّر دست زدهایم که در مقابل هم قرار گرفته اند و اگر گاهی به این چهارچوب ها تن میدهیم و فقط در موارد معدودی [آن هم بسیار محتاطانه] در مقابل قالب دست به عصیان میزنیم، به نوعی قصد بازآفرینی وضعیّت شخصیّت هایی را داریم که در جامعه پیرامون ما دچار این دوگانگی و تعارض شدهاند. فردیتی که به طور مثال ازسویی در کارخانهها و ادارهها و پشت چراغ قرمزها تحت فشار دنیای مدرن است و از جانبی دیگر با شخصیّت سازی مجازی در اینترنت، پنجرهای به سوی حفظ خویش در حضور جمع پیدا کرده است.
در واقع اگر ما به قوالب باقی مانده از گذشته تن دادهایم از آن روست که «پاسخ پست مدرن به مدرن متضمـّن تصدیق این نکته است که گذشته باید به تجدیدنظر و بازنگری در خود اقدام کند، زیرا گذشته واقعاً نمیتواند نابود شود؛ به دلیل آن که نابودی گذشته به سکوت و خاموشی میانجامد؛ البتّه این تجدید نظر و بازنگری در گذشته باید با طنز و کنایه همراه باشد، نه به گونهای ساده لوحانه، حاکی از این که از هر گونه گناه و خطا مبـّراست!»۲
در این مقاله ما سعی خواهیم کرد بسیار جزئی نگرانه و با مثال هایی گوناگون، تنها قسمت های کوچکی از این نگاه تازه به غزل و شناسههای این بازنگری اساسی را به شما نشان بدهیم.